تحلیل کمی و کیفی فرمایشات رهبرانقلاب مدظله العالی
بیانات سالیانه رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله العظمي
امام خامنه اي مدظله العالي در مراسم سالگرد رحلت حضرت امام (ره) شامل مهم ترين نظرات ايشان درباره شناخت حضرت امام خمیني (ره) و راه و هدف ايشان است. با توجه به اهمیت مباحث مطرح شده در فرمايشات مقام معظم رهبري مدظله العالي ، با انجام تحليل محتواي كمي و كيفي فرمايشات ايشان در سي وچهارمين مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خميني(رحمهالله)، محور بیانات، جملات منتخب، مفاهیم پر بسامد و … استخراج و به پیوست جهت هرگونه بهره برداري تقديم حضور مي گردد.
دوام توفیقات جناب عالي را از درگاه ايزد متعال مسئلت دارم
کرامتی از باب الحوائج
«شيخ مفيد(ره)» از محمد بن حسان از على بن خالد نقل كرده است که:
من در سامراء بودم که گفتند مردى را از شام آورده و زندان انداخته اند چون ادعا كرده كه من پيغمبرم! اين سخن بر من گران آمد و خواستم او را ببينم. با زندانبانان رفاقت كردم تا اجازه دادند پيش او بروم. بر خلاف شايعه اى كه راه انداخته بودند، ديدم آدم وارسته و عاقلى است. گفتم: درباره تو مى گويند كه ادعاى نبوت كرده اى و علت زندان رفتنت همين است؟ گفت: حاشا كه من چنين ادعايى كرده باشم، جريان من از اين قرار است:
من در شام در محلى كه گويند: رأس مبارك امام حسين(ع) را در آن گذاشته بودند مشغول عبادت بودم، ناگاه ديدم شخصى نزد من آمد و به من گفت: برخيز برويم، من برخاسته و با او به راه افتادم، چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در مسجد كوفه هستم، فرمود: اين جا را می شناسى؟ گفتم: آرى، مسجد كوفه است، او در آن جا نماز خواند، من هم نماز خواندم، بعد با هم از آن جا بيرون آمديم، مقدارى با او راه رفتم ناگاه ديدم كه در مسجد مدينه هستيم . به رسول خدا (ص) سلام كرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقدارى راه رفتيم ناگاه ديدم كه در مكه هستيم، كعبه را طواف كرد، من هم طواف كردم. بعد ازآن جا خارج شدم چند قدم نرفته بوديم كه ديدم در جاى خودم كه در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم كه خدايا او چه كسى بود و اين چه كار؟! يك سال از اين جريان گذشت كه ديدم باز همان شخص آمد، من از ديدن او شاد شدم، مرا دعوت كرد كه با او بروم، من با او رفتم، و مانند سال گذشته مرا به كوفه و مدينه و مكه برد و به شام برگردانيد. و چون خواست برود گفتم: تو را قسم می دهم به آن خدايى كه بر اين كار قدرت داده بگو تو كيستى؟! فرمود: من محمد بن على بن موسى بن جعفر هستم.
من اين جريان را به دوستان و آشنايان خبر دادم، قضيه منتشر گرديد تا به گوش محمد بن عبدالملك زيات رسيد. او فرمان داد مرا به زنجير كشيده به اين جا آوردند و اين ادعاى محال را به من نسبت دادند، گفتم: جريان تو را به محمد بن عبدالملك زيات برسانم؟ گفت: برسان.
من نامه اى به محمد بن عبدالملك وزير اعظم معتصم عباسى نوشته، جريان او را باز گفتم، وزير در زير نامه من نوشته بود: احتياج به خلاص كردن ما نيست، به آن كس كه تو را از شام به كوفه و از كوفه به مدينه و از مدينه به مكه برد و باز به شام برگردانيد و همه را در يك شب انجام داد، بگو تا تو را از زندان آزاد كند.
على بن خالد گويد: من از ديدن جواب نامه، از نجات او مأيوس شدم، گفتم: بروم و به او تسلى بدهم و چون به زندان آمدم ديدم مأموران زندان همه غرق در حيرت اند و بى خود به اين طرف و آن طرف مى دوند، گفتم: جريان چيست؟!
گفتند: آن زندانى در زنجير و مدعى نبوت، از ديشب مفقود شده، درها بسته قفلها مهر و موم است، ولى معلوم نيست به آسمان و يا به زير زمين رفته و يا مرغان هوا او را ربوده اند؛ على بن خالد، زيدى مذهب بود، از ديدن اين ماجرا معتقد به امامت گرديد و اعتقادش خوب شد.
منبع: الارشاد مفيد: ص 305. همچنین «مرحوم كلينى» این ماجرا را در كافى: ج 1 ص 492 باب مولد أبى جعفر محمد بن على الثانى(ع) و «علامه مجلسى» آن را در بحارالانوار: ج 50 ص 38 - 40 نقل کرده اند.
نامه به فرزند
امام رضا (ع) از خراسان برای فرزندش امام جواد (ع) نامه ای نگاشته و به پسر دلبند خود سفارشات مهمی نمود. بخشی از آن در مورد خدمت به مردم و انفاق و احسان بود. امام هشتم در فرازی از آن می نویسد:
پسرم خدا تو را نگهدارد و از دشمنانت پناه دهد، عزیزم پدرت فدایت باد! من در مورد اموال دنیوی ام به تو توضیح داده ام در حالی که زنده و سرپا هستم. آن اموال را من در اختیار تو گذاشتم تا به بستگانت صله رحم نمائی! به خدمتگزاران پدرم موسی بن جعفر و جدم امام جعفرصادق (ع) احسان و نیکی بکنی![1]
آن حضرت در نامه ی دیگری نیز چنین مینگارد: ای ابوجعفر! به من اطلاع داده اند که خادمان تو هنگام خروج از منزل تو را از در کوچک و پشتی میبرند و این به خاطر بخل و تنگ نظری آنهاست که از تو به نیازمندان خیری نرسد. پسرم به حقی که بر گردن تو دارم از تو میخواهم که هنگام ورود و خروج از در اصلی و عمومی رفت و آمد کنی و هنگامی که از منزل بیرون میآیی با خودت طلا و نقره و پول بردار و هر کس از تو چیزی خواست او را دست خالی بر مگردان! اگر عمو هایت از تو کمک مالی خواستند کمتر از پنجاه دینار عطا نکن و بیشتر از آن را خود دانی! و اگر عمه هایت از تو چیزی طلب کردند کمتر از بیست و پنج دینار مده و بیشتر از آن به اختیار توست. این توصیه های من بخاطر بلندی مقام تو در نزد خدای تعالی است. پس به دیگران انفاق و احسان و خدمت نما و از خدای صاحب عرش ترس فقر و تنگدستی نداشته باش![2]
پی نوشت ها
[1] تفسير عياشى، ج 1، ص. 131
[2] مشكاة الانوار، ص 233-
منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ ویژگی های امام رضا (ع)، الخصائص الرضویة، ص: 48 ,
از این اشک ها خجالت بکشید!
سروان «شهید محمد قنبری» از کارکنان فراجا در شهرستان ایذه روز یکشنبه 21 خرداد 1402 توسط راننده تیبا به عمد زیرگرفته شد و به شهادت رسید.
لعنت بر مسئولانی که در برخورد بافتنه گران مماشات میکنند
چرا باید با مادر کیان پیرفلک بابت جنایت امروز (1402/3/22) برخورد شود؟
🔹پس از ماجرای چند ماه پیش در ایذه که به فوت کیان پیرفلک منجر شد، علیرغم همهی پیگیریهای صورت گرفته توسط بخشهای مختلف کشور برای مجازات قاتلین کیان، امّا خانم ماه منیر مولایی راد، مادر کیان، یکی از آتشبیاران و معرکهسازان اصلی بوده که بی توجه به عاملین آن جنایت، فضای نامعقولی را تمهید کرده است.
🔹او نه تعادلی در گفتار دارد و نه طی این مدت روند معقولی را برای پیگیری ماجرای کشتهشدن کیان دنبال کرده است. در عوض، او به بازیچهای برای آشوب طلبان و ویرانی طلبان تبدیل شده و حتی به حمایت از تروریستها نیز کشانده شده است.
🔹در ماجرای امروز ایذه، محمد قنبری از نیروهای انتظامی شهر با اقدام تروریستی پویا مولایی، پسر عموی خانم ماهمنیر مولایی به شهادت رسید.
🔹شهید قنبری، دارای ۵ فرزند است که چهار تن از آنها دخترند.
سلوک سیاسی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
سبک و مدل و سیره سیاسی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بسیار حکیمانه و هوشمندانه بود و انچنان مأمون را که یکی از مقتدرترین تنها عالم از بین خلفاء عباسی بود مات کرد که نتوانست بیش از این حضرت را تحمل کند تصمیم به حذف فیزیکی حضرت گرفت و به شهادت رساند، چرا که مأمون به دلیل کیاستی که داشت برای اینکه امام علیه السلام را ترور شخصیتی کرده باشد و بدون هیچ هزینه ای امام علیه السلام خراب شده باشد و مانع در مقابل قدرت وی نباشد دو گام را برداشت و امام علیه السلام با ان مقام و مرتبه امامتش مأمون را در هر دو گام توطئه اش عقیم و ناکام نمود.