پاسداشت نهضت عاشورا
سنگینی مصیبت امام حسین(ع) و لزوم پاسداری از نهضت عاشورا و رساندن پیام آن به آیندگان اقتضا می کرد که بازماندگان و وابستگان این حادثه، آن را با هر روش ممکنی زنده نگاه دارند. یکی از این راه ها، برپایی مراسم سوگواری و عزای عمومی بود.
ام البنین(س)یکی از کسانی بود که این وظیفه مهّم را برعهده گرفت و آن را به انجام رسانید. از ویژگی های بسیار مهم ایشان ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه خوانی و نوحه سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسل های آینده برساند. بی شک، این موضوع افزون بر بار سیاسی، بارِ عاطفی نیز داشته است. همانگونه که اشاره شد، ام البنین(س) سخنوری توانا و شاعری خوش بیان بود. (کحّاله، 1404ق: ج4، 40؛ امین، 1403ق: ج8، 389). وی به همراه فرزند عباس عبیدالله در بقیع حاضر می شد و بر شهیدان کربلا نوحه سرایی می کرد. (اصفهانی، 1372ق: 90).
نویسنده کتاب ابصارالعین، شعر زیر را از شرح الکامل ابوالحسن اخفش نقل می کند و آن را از سروده های ام البنین(س)در ماتم فرزندش (عباس) می داند:
یا مَن رَأی العباس کَ رَّ علی جماهیر النَّقَد
وَ وَراهُ مِن ابناء حی دَر کلٌّ لَیثَ ذی لُبَد
اُنبِئتُ انَّ ابنیِ اُصیبَ بِرَأسِهِ مقطوعُ یَد
وَیلی علی شِبلی اَما لَ برَأسِهِ ضربُ العمد
لَو کانَ سَیفُهُ فی یَدَیهِ لما دَنَا مِنهُ اَحَد
(سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1403 ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ ربعی (نقوی)، 1411ق: 26؛ امین، 1398 ق: 114؛ محلّاتی، 1368ق: ج3، 294).
ای کسانی که حمله جانانه عباس(ع) را بر گله های گوسفند دیدید و نیز در پی او، فرزندان حیدر را که هر کدام شیری هستند که دست از یاری اش برنمی دارند. آه! به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عباس، عمود آهنین زدند، درحالی که دست در بدن نداشته است. وای بر من! که بر سر فرزندم عمود فرود آمد. اگر فرزندم عباس(ع)، دست در تن و شمشیر در کف داشت، چه کسی را یارای آن بود که به او نزدیک شود؟
بدین سان ام البنین(س) برای حسین(ع) و فرزندانش عزاداری می کرد و حتی فرزند خردسال عباس (ع) را نیز به همراه می برد. او چنان سوگمندانه نوحه سر می داد که همگان را به گریه وا می داشت. درباره درست بودن اسناد این اشعار به ام البنین(علیها السلام)، باید گفت: به یقین بنابر آنچه گفته شد ام البنین(س) در هنگامه عاشورا زنده بود و به بقیع نیز آمده است. البته درباره اینکه اشعار یاد شده را او سروده باشد، سند محکمی در دست نیست.
گفتنی است ابیات دیگری را نیز به ام البنین(س) نسبت داده اند، مانند این موارد
لا تدعُوَنِّی وَ یَک ام البنین تُذکِّرینی بلیوث العرین
کانت بنونَ لی اُدعَی بهِم و الیومَ اَصبَحتُ و لا من بَنین
اَربعۀٌ مِثلَ نسُورُ الرّبی قد وَاصلُوا الموتَ بقَطعِ الوَتینِ
تنازَعُ الحِرصانَ اَشلائَهُم فَکُلّهُم اَمسُوا صَریعاً طَعین
یا لَیتَ شِعربی اَکَما اَخبَروا بِاَنَّ عبّاساً مَقطُوعَ الیَدَین
(سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1398 ق: 114؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ الحائری، بی تا: 432). ای زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین(س) مخوانید و مادر شیران شکاری ندانید.
من فرزندانی داشتم که به سبب آنها مرا ام البنین(س) می گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست داده ام. ام البنین (س) با این حرکت پرشور خود به بیان حماسه عاشورا و دلیری و شجاعت فرزندان خود، نمایاندن مظلومیت حق وحقیقت، بازگو کردن تاریخ کربلا واعتراض به حکومت جابرانه وظالمانه یزید و امویان دست زد.
ولایت دوستی و ولایت پذیری
عشق و محبت به ولایت با جان او آمیخته بود. او علی (ع) را نه تنها به عنوان همسر، بلکه به عنوان برادر رسول خدا و حجت خدا در میان مردم می دید و همسان به فرزندان معصوم او می نگریست. صفا و صمیمیت در محبت ایشان به مقام ولایت، موج می زد. هرگاه حسنین را بیمار می دید، دست مهربانی بر سرشان می کشید و همچون مادر از آنان پرستاری می کرد. با سخنان مهربانه اش، دل هایشان را آرامش می داد و در برابر آنان فروتنی می کرد. هرگاه با آنان روبه رو می شد، به ایشان لبخند می زد. (سویج، 1377ق: 50).
هنگام وداع با پسرانش وقتی که همراه اباعبدالله به سوی مکّه و کربلا حرکت می کردند، با روی باز از آنان استقبال کرد. پاسداری از وجود حسین را به آنان سفارش فرمود و فداکاری در راه حسین را به آنان گوشزد کرد. (عبدالامیر انصاری، 1375: 24). به راستی، برای او آسان بود که داغ جانسوز چهار فرزندش را ببیند، ولی حسین به سلامت باشد؛ پسرانش در راه حسین قطعه قطعه گردند، وی حسین بماند. از این رو، وقتی بشیر خبر شهادت شهیدان کربلا را آورد، ایشان نخست نه از فرزندانش، بلکه از حسین پرسید و سراغ حسین را گرفت و گفت: «فرزندانم فدای حسین باد». (عبدالامیر انصاری، 1375: 26).
چقدر این حرفهای حاج قاسم به دل مینشیند
چقدر این حرفهای حاج قاسم به دل مینشیند و چقدر این حرفها دقیقا مال همین روزهای کشور ماست
شهید حاج قاسم سلیمانی: با همه ارتباط خوب و مثبت برقرار کنید حتی با کسانی که ظاهرشان با شما متفاوت است. اگر هدف داری نترس! برو و اثر بگذار …
روزشمار آسمانی شدن..
ارزش بالای وصله چادرحضرت زهرا سلام الله علیها
حضرت آیت الله مصباح یزدی ره: ارزش یک تار چادر پراز وصله صدیقه طاهره سلام الله علیها، از تمام کهکشان های عالم بیشتر است
سعی کنیم توسل خودمان را به اهل بیت علیهم السلام بیشتر کنیم
همه تا آخر بخوانند؛
چرامجید رضا رهنورد که بچه مذهبی بود #قاتل شد:مراقب خود، اطرافیان و #فرزندان مان باشیم.
وقتی که خبر اعدام #مجیدرهنورد را همراه عکسش دیدم یک حس عجیبی بهم دست داد
#خوشحال نشدم به چهره اش که نگاه کردم افسوس خوردم که چرا عاقبت این جوان باید این جوری بشه
تا این که بعدازظهر به جلسه ای دعوت شدم، سخنرانش فردی بودکه از زندگی او #مستندی تهیه کرده بود و در جریان باز جویی وی بود این مطلب از زبان ایشان است.
مادرش به #عشق امام رضا علیه السلام نامش را مجیدرضا گذاشت .از کودکی #مسجدی و هیئتی بود.همیشه تلاش میکرد صف اول #نمازجماعت
خودش را جاکند حتی برای ثواب بیشتر نماز،عبا بر شانه می انداخت .
#ولی از 15 سالگی که وارد #فضای_مجازی شد…کم کم تحت تاثیر قرار گرفت …آنچنان شست و شوی #مغزی شد که نماز را #ترک می کند و اعتقادات مذهبی و عشق به امام حسین ع و حضرت فاطمه س را کنار گذاشته و حتی #مسخره می کند:خودش میگوید ۸ سال رسانه #مغز من را تبدیل کرد به یک اتاق گاز که هر لحظه ممکن بود با یک جرقه منفجر شود، روز حادثه با دیدن آن گروه #صدنفره اغتشاش در خیابان آن جرقه زده شد ….
اول در خانه #وصیت نامه اش را می نویسد که:برای من #گریه نکنید …سر قبرم #قرآن نخوانید!
هر #چاقویی که زده به خاطر کینه ای بوده که از حزب اللهی ها داشته، او میگوید با خودش فکر می کرده بعد از قتل اگر او را بگیرند حتما #زجرکش و تکه تکه اش می کنند …
برای همین موقع دستگیری می گوید مرا #زود اعدام کنید …اما بعد از چند روز که رفتار ماموران اطلاعاتی را می بیند که با #رفتار دینی با او تعامل می کنند …
تمام #معادلات ذهنی اش به هم می ریزد ….
بچه های اطلاعاتی به جای این که او را بزنند و شکنجه اش بدهند،با او #صحبت می کنند…از زندگیش می پرسند…برای اینکه متوجه شود اعتقاداتش اشتباه است به او #کتاب می دهند بخواند و خلاصه مجرم و بازجو باهم #گریه می کنند.
آخر تازه فهمیده که این ۸سال چه قدر فضای مجازی مغزش را شستشو داده تا دست به این #جنایت برند…!
به مادرش می گوید:با مادران #شهدا صحبت کن، طلب #عفو نکن!فقط طلب #حلالیت کن …!من مثل یک #حیوان برادرم را کشتم…
مجید رضا میگوید چند #حسرت به دلم مانده؛یک بار دیگر دست #مادرم را ببوسم به مادرم کادو بدهم:بعداز ۸ سال دوباره پایم به حرم امام رضا علیه السلام برسد(این حرف را با گریه و زجه میزند و باز جو هم همراهش گریه و زجه میزند)
او بسیار پشیمان و شکسته شده بود.
در حقیقت می شود گفت؛#دشمن دوتا جوان ما را شهید نکرد…بلکه دوتا جوان را شهید کرد ویک جوان را #کشت…دشمن یک جوان را که می توانست سرباز امام زمان عج باشد را تبدیل به یک #قاتل کرد….
🔹مراقب خود، اطرافیان و #فرزندان مان در فضای مجازی باشیم…
✍️دکتر اصغری نکاح
روانشناس و دانشیار
دانشگاه فردوسی مشهد
آیا میدانید مذهبیِ بدونِ مبارزه، ظالم است؟
[سوره التوبة (9): آيه 19]
أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (19)
آيا آبرسانى به حاجيان و تعمير مسجد الحرام را همانند (عملِ) كسى قرار دادهايد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است؟ اين دو نزد خداوند يكسان نيست و خداوند گروه ستمگر را هدايت نمىكند.
✅رحیم پور ازغدی:
قرآن ميفرمايد، كسانى كه به اسم كارهاى مذهبى، سرگرم معيشت حجاج و آب دادن و تزيين مسجد الحرام و هيئت راه انداختن و آش نذرى دادن هستند، كه كارهاى خوبى هم هست، آيا فكر كردهاند اين كارها مساوى است با جهاد در راه خدا؟
امام خمينى در بياناتش به اين دسته افراد ميفرمايد، خداوند در قرآن جواب شماها را داده كه دنبال يك مذهب بىخطريد، مذهب منهاى جهاد و فداكارى، مذهب منهاى مقاومت!
امام (ره) ميفرمايد، قرآن ، سرگرمى به معيشت حجاج، آب دادن به آنها و عمارت و تزيين مسجدالحرام و غفلت از ايمان به خدا و روز جزاء و فرار از مبارزه و كنارهگيرى از جهاد فى سبيل الله را عين ظلم ميداند
و ميگويد كسانى كه زندگى مذهبىشان اينگونه است، ظالمند!
أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ وَ جاهَدَ فی سَبیلِ اللّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللّهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظّالِمینَ
ايمان به خداى تعالى و روز جزاء، انسان را به جهاد فى سبيل الله و قيام براى حق و عدل، سوق ميدهد و خداوند قومى را كه اهل مبارزه نباشند، هدايت نميكند و ميفرمايد آنها ظالمند.
آنهايى كه مجاهده و مبارزه ميكنند در راه خدا، مساوى نيستند با كسانى كه ميگويند دين از سياست جدا است و بجاى مبارزه با ظلم به حاجىها آب ميدهند، بجايش مسجد ميسازند، هيئت را آب و جارو ميكنند، قند و چايى به عزادارها ميدهند و…
خدا اين دو دسته را مساوى نميداند و ميگويد دسته دوم ظالمند، يعنى مذهبىهاى بدون جهاد و دور از سياست.
امام (ره) ميفرمايد، پيامبر اسلام در تمام ساعات زندگانىاش با كفار ظلم پيشه به جنگ پرداخت و از كمى عِدّه و عُدّه نناليد و پيامبران اديان الهى در عين حالى كه در يك دستشان، كتابهاى آسمانى براى هدايت مردم بود، در دست ديگرشان سلاح بود.
ابراهيم خليل با يك دست صُحف را داشت و با دست دگر تبر براى شكستن بتها، موسى كليم الله، با يك دست تورات را داشت و با دست دگر عصا، كدام عصا؟ عصايى كه اژدها بود و فرعونيان را به خاك مذلت نشاند،
و پيامبر بزرگ اسلام با يك دست قرآن را داشت براى هدايت بشر و با دست دگر شمشير براى سركوب خائنان و آنان كه قابل هدايت نبودند و توطئه ميكردند.
اينها فلسفه دين است از نگاه امام.
كسان ديگرى، دين را دارند جور ديگرى معنا ميكنند، دين را فقط لبخند با ظالم تفسير ميكنند.
اسلام ميگويد لبخند با مردم، اخم با ظالم،
اما اينها ميگويند لبخند به همه، ولو به قيمت اخم به محرومان و مردم مظلوم!
◀️همين الان هم كسانى مرتباً امام امام ميگويند ولى درست خلاف حرفهاى ايشان را ميزنند و معتقدند ميشود معنوى باشى و مسجد آباد كنى و هيئت راه بياندازى وليكن اهل لبخند به ظالم هم باشى، با آمريكا، با ابوسفيان با ابوجهل با ابولهب، در ديدگاه اينها ابولهب با حمزه مساوى است! به هر دو بايد لبخند زد
✍️#رجبعلی_بازیاد
یه خبر خوب
فکر کنم شنیدید که نیروی انتظامی نامش از «ناجا» به «فراجا» تغییر کرده…
حتما با خودتون گفتید آخه این دیگه چه صیغه ایه ؟! اسم چه فرقی می کنه؟ 🙄
خبر خوب اینه که یک اتفاق خیلی مهم پشت این تغییر اسم هست…. 🧐
نیروی انتظامی (ناجا) قبلاً فقط یک «نیرو» بود و وابستگی زیادی به دولت داشت و با تغییر دولتها رویکردش هم تغییر می کرد.
اما با تغییر آن از «نیرو» به «فرماندهی» انتظامی، برای خود یک ارگان مستقل از دولت و زیرمجموعه «ستاد کل نیروهای مسلح» محسوب می شود. 👌
خبر خوب اینه که بدین ترتیب با روی کار اومدن برخی دولتهای به اصطلاح مدافع آزادی، تغییری در رویکرد فراجا در برخورد با منکرات اتفاق نخواهد افتاد.😎
و این وظیفه ما در مطالبه گری از این ارگان مستقل رو در زمینه امر به معروف چندین برابر می کنه….
بزرگترین خطر!
در شطرنج، شاه سفید یا سیاه را نمیکشند. ماتش میکنند که نتواند حرکت کند. وقتی حرکت نکرد، باخته است. اجانب دنبال این نیستند که رهبر ما را ترور کنند، دنبال این هستند که ماتش کنند، انفعال در او ایجاد کنند. درصدد این هستند که حرفش اثر نکند. فرمانش اثر نکند. یعنی راههای حرکت او را ببندند. تحرکش را ببندند. از هر راهی برود کیش بشود، از هر نقطهای بخواهد حرکت کند راهها را بر او ببندند. آنها دنبال این هستند که مطلبی از ایشان صادر بشود اما واقع نشود. مثلا بگوید «اقتصاد مقاومتی»، اما هیچ تغییری نکند. بگوید «همدلی و همزبانی»، اما همانطور که بودند باشد. اگر این طور شد، این بزرگترین ضرر است. بزرگترین خطر در جمهوری اسلامی این است که رهبر در یک موردی حرف بزند و یکچیز دیگر از آب دربیاید. این «کیش» شدن است. اگر تکرار شد، «مات» شدن است و ما نباید بگذاریم کار به اینجا بکشد.
کتاب تمثیلات سیاسی اجتماعی- صفحه ۴۳
خفاشان با زهر حقد و کینه آیتالله را ترورکردند
خفاشان با زهر حقد و کینه آیتالله دستغیب را به شهادت رساندند
بیستم آذرماه سالروز شهادت آیت الله دستغیب، سومین شهید محراب به دست منافقین در سال ۱۳۶۰ است که به این مناسبت، به بازنشر پیام تسلیت حضرت آیتالله خامنهای خواهیم پرداخت.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
یا أیتها النفس المطمئنّة ارجعی الی ربّک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنّتی
مردم دلیر و مقاوم فارس! برادران و خواهران انقلابی شجاع! آیتالله حاج سیدعبدالحسین دستغیب این روحانی مبارز و پرهیزکار به دست جنایتکاران و دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب شهید شد و شما بیش از هر کس میدانید که او شخصیت مغتنم و ارزشمند برای عالم اسلام بود.
آنان که از سوابق زندگانی این شهید بزرگوار آگاهند، میدانند که او از نخستین کسانی بود که پرچم تبلیغ انقلاب اسلامی را در سختترین شرایط در استان فارس برافراشت و بر معابر و مجامع، نام امام امت را بر زبان جاری ساخت، با دستگاه ظلم و جور به مبارزه برخاست. این چهره پارسا و پرهیزکار در بهترین بخش از عمر پربرکتش بیاعتنا به زخارف دنیوی همت و نیروی خود را در راه استقرار حاکمیت الله صرف کرد و به یاد خدا دلخوش بود که «الا بذکر الله تطمئن القلوب».
چهره معظّم و دوست داشتنی این مرد خدا محبوبترین چهره در میان مردم فارس و مورد احترام عمیق مردم در سراسر ایران بود. روح بیکینه و صفای باطن و لحن روحانی او گرمی بخش دل مردم بود و مردمی که او را صمیمانه دوست داشتند به شخصیت والای این روحانی مبارز و متقی احترام میگذاشتند. هفتاد سال زندگی همراه با طهارت و تقوا و سالها صرف عمر در راه اسلام و انقلاب از این مرد بزرگوار چهرهای مورد علاقه و احترام مردم ساخته بود.
چنین مردی از سلاله پاک پیامبر و از خدمتگزاران صادق و فداکار اسلام و از یاران باوفا و مهربان امام و امت امروز در شیراز همراه تنی چند از یاران و شاگردان خویش در راه اسلام و قرآن به شرف شهادت نائل آمد.
شهادت این عالم ربانی و سید بزرگوار سند دیگری است بر پلیدی و ناپاکی روح و ماهیت رسوایانی که بقای خود را در فنای مردان خدا میجویند، اما هرچه بیشتر در این راه گام بر میدارند رسواتر میشوند و صفوف مردم را در جهت حفظ دستآوردهای انقلاب و ادامه راه شهیدان مستحکمتر میکنند. خفاشانی که چشم دیدن پیروزیهای امت شهیدپرور ایران را ندارند زهر حقد و کینه خود را با کشتن چهرههای محبوب و مردمی به کام انقلابیون میریزند تا کام دشمنان خلق خدا را شیرین کنند امّا جز خسران دنیا و آخرت نصیبی نخواهند برد.
اطمینان دارم که شهادت این مرد خدا همچون زندگی پرافتخارش برای اسلام و انقلاب اسلامی ایران خیر و برکت به همراه خواهد داشت؛ چرا که همه ما را در ادامه راهی که برگزیدهایم مصمّمتر میکند. تا راه اسلام در پیش روی ماست دشمن حقیرتر از آن است که بتواند ما را از این سیر الهی منحرف سازد.
شهادت این مرد میدان تقوا و مبارزه را به مردم شهیدپرور ایران خصوصاً به اهالی غیور فارس و فرزندان و بازماندگان و شاگردان آن شهید تسلیت و تبریک میگویم. سلام بر همه شهیدان اسلام!
سیّدعلی خامنهای
۲۰ آذر ۱۳۶۰