عکس | مسافران جهنم
ارتش صهیونیستی اسامی ۲۶ سرباز و افسر کشته شده از جمله فرمانده تیپ نهال و معاون یگان ماگلان را منتشر کرد
عملیات طوفانالاقصی و روند عادیسازی
عملیات سهمگین “طوفان الاقصی” توجه کانونهای رسانهای و تحلیلی را به خود جلب کرده و کماکان پیرامون ابعاد، اهداف و پیامدهای آن اظهارنظرهای متعددی صورت میگیرد. برخی تحلیلگران علت اصلی عملیات مقاومت فلسطین علیه رژیم صهیونیستی را در این مقطع زمانی، با هدف تخریب روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل از سوی جبهه مقاومت (با محوریت جمهوری اسلامی ایران) ارزیابی میکنند؛ به ویژه آن که تلاشهای مربوط به توافق صلح بین رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی، بیش از گذشته تشدید شده است.
تحلیل محافل و رسانههای مخالف این است که عادیسازی مناسبات رژیم صهونیستی و عربستان سعودی به مثابه ضربهای هولناک بر پیکره مقاومت خواهد بود که حلقه فشار و منزوی سازی این محور را تکمیل کرده و منطقه وارد نظم نوینی خواهد شد که قطعاً خوشایند ایران نخواهد بود؛ لذا جمهوری اسلامی همه تلاش خود را به کار بسته تا عادیسازی دو طرف شکل نگیرد و با توجه به ملاحظات و محدودیتهای کار دیپلماسی به ویژه در سایه بهبود روابط تهران با ریاض؛ بهترین گزینه شعلهور کردن جنگ از طریق هدایت و حمایت گروههای مقاومت فلسطین (و در صورت لزوم سایر گروهها مانند حزبالله) است؛ نبردی که میتواند روندها و معادلات موجود را دچار تغییر و تحول هر چند به شکل موقت نماید.
این رسانهها به آخرین هشدار رهبر معظم انقلاب نسبت به روند عادیسازی و تعبیر شرط بندی روی اسب بازنده و نیز استقبال مقامات و رسانههای رسمی جمهوری اسلامی ایران از عملیات غزه استناد کرده و آن را چراغ سبز ایران به حمله اخیر حماس قلمداد کردهاند. واقعیت این است که عملیات بیسابقه حماس علیه اسرائیل در اطراف غزه که یک پیروزی بزرگ و شکستی مفتضحانه را برای رژیم غاصب رقم زد، بیش از همه در پاسخ به سیاستهای توسعهطلبانه و تجاوزات تلآویو در کرانه باختری و به ویژه حریم مسجد الاقصی بوده و به همن دلیل عملیات اخیر به طوفانالاقصی نامگذاری شده است.
در واقع مقاومت فلسطین از مدتها پیش مشغول طراحی دقیق این عملیات ترکیبی و آمادهسازی برای اجرای موفق آن بوده و بیشترین اهتمام حماس معطوف به معادلات داخلی و میدانی بوده است. با این حال عملیاتی در این سطح و حجم قطعا خالی از تبعات متعدد جانبی اعم از داخلی، منطقهای و بینالمللی نخواهد بود و همه اطراف از جمله آمریکا و اسرائیل و خصوصاً عربستان سعودی را در پروژه عادیسازی روابط با اسرائیل دچار تامل و بازنگری نموده و حداقل این است که روند سازش تا اطلاع ثانوی به تاخیر خواهد افتاد.
اکنون مقامات سعودی بر سر دوراهی قرار گرفتهاند که آیا به سمت انعقاد توافق آشتی با تلآویو حرکت کنند یا مترصد وضعیت غزه و تحولات شتابنده میدانی و واکنش اسرائیل و وضعیت فلسطینیها باشند؛ فلسطینیهایی که در عملیات اخیر دست برتر را یافته و در عین حال در معرض اقدامات تلافیجویانه اسرائیل هستند. موضع ریاض دعوت به توقف جنگ و آرامش در اراضی اشغالی است و این نشانگر آن است که سعودیها در این جنگ حداقل موضع بیطرفانه دارند؛ لذا هرگونه تلاش برای بازگشت به چرخه سازش با این موضعگیری در تعارض میافتد.
بنابراین، سعودیها به طور طبیعی منتظر آنند تا غبار جنگ فرونشیند و ببینند نتایج جنگ به کدامین سمت سوق خواهد یافت. قطعاً با توجه به نشانههای برتری مقاومت فلسطین در این معرکه، تن دادن به سازش با اسرائیل نوعی خودزنی محسوب میشود که بعید است مقامات سعودی این ریسک را انجام دهند.
حتی اگر عربستان نسبت به توافق صلح با رژیم صهیونیستی جدی باشد، مقاومت فلسطین با عملیات بینظیر خود شرایط را برای امتیازگیری از اسرائیل مهیا کرده و سعودیها اگر چنان که مدعی پایبندی به آرمان فلسطین باشند، دستکم میتوانند مفاد طرح صلح عربی سال ۲۰۰۲ (ناظر به استیفای حقوق فلسطینیها) را بر سر میز مذاکره با آمریکاییها و اسرائیلیها مطرح کرده و به عبارتی قیمت عادیسازی را برای طرف مقابل بالا ببرند.
منبع: پایگاه خبری تحلیلی بصیرت
عیان شدن چندباره آسیبپذیری دفاعی رژیم صهیونسیتی
حمله غافلگیرکننده نیروهای حماس به رژیم صهیونسیتی، به سرعت بدل به بمب خبری در محافل سیاسی جهان گردید. در این حمله فرودگاهها و مواضع نظامی صهیونیستها با ۵ هزار راکت هدف قرار قرار گرفتند. در پی این حملات راکتی صبحگاهی که بیش از ۳۰ دقیقه به طول انجامید، به میلیونها اسرائیلی دستور داده شد که در پناهگاههای بمب در خانهها و ساختمانهای مسکونی خود بمانند.
این حمله راکتی مثل دفعات گذشته نشان داد سپر دفاع موشکی رژیم صهیونسیتی موسوم به گنبد آهنین، با وجود بارها ترمیم و رفع ایراد، هنوز قادر به حفاظت از آسمان سرزمینهای اشغالی نیست. در عین حال طبق گزارشات، دهها تن از نیروهای شبهنظامی حماس توانستند از مرزهای بهشدت مستحکم اسرائیل عبور کرده و وارد خاک آن شوند. این حملات غافلگیرانه در حالی رخ میدهد که اسرائیل را در حال سپری کردن تعطیلات خود بوده است.
در این ایامی که کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی، در خوف و رجای عادیسازی روابط با رژیم صهیونسیتی هستند، پیام واقعه اخیر، عیان شدن چندباره آسیبپذیری دفاعی رژیم صهیونسیتی است. این آسیبپذیری در حالی خود را نشان میدهد که گروههای شبه نظامی مثل حماس و حزب الله لبنان با حداقل تجهیزات و با تکیه بر فنون جنگ نامتقارن بر قوای سازمان یافته و مجهز به تسلیحات غربی رژیم صهیونسیتی فائق آمدهاند.
در عین حال رژیم صهیونسیتی با مساحتی قریب به بیست هزار کیلومتر، به طور ماهوی فاقد عمق استراتژیک محسوب میشود در برابر حملات نظامی آسیبپذیری زیادی دارد. به علاوه اینکه رژیم صهیونسیتی در حالی بین سرزمینهای اسلامی پیرامون خود با صدها میلیون جمعیت قرار گرفته است که جمعیت آن به ده میلیون نفر نمیرسد. با وجود اینها، آنچه موجب قدرتنمایی کاذب رژیم صهیونسیتی در این سالها شده، حمایت همه جانبه غرب به ویژه آمریکا از آنان است.
در واقع عملیات اخیر حماس این اعتماد به نفس و خودباوری را به کشورهای عربی خواهد داد که اگر اتحاد اسلامی و ایمان به مبانی دین مبین اسلام محور قرار گیرد، هیمنه رژیم صهیونسیتی فروخواهد ریخت.
در عین حال توافقاتی برای عادیسازی روابط مثل پیمان ابراهیم، بین دولتها صورت گرفته است و ملتهای اسلامی عموماً با چنین وضعیتی توافق ندارند. این مسأله در شبکههای اجتماعی، جام جهانی قطر و محتوای هنری و ادبی مردم مسلمان منطقه قابل مشاهده است. تحت فشار قرار دادن رژیم صهیونسیتی از دست اتفاقاتی که توسط حماس رخ داد، میتواند تا به رسمیت شناختن حقوق مردم فلسطین و دست برداشتن از سیاستهای راستگرایانه امثال حزب لیکود، برای مهار این رژیم موثر واقع شده و الهامبخش سایر مسلمانان باشد.
در اولین نشانه تاثیرگذاری حمله به رژیم صهیونسیتی، عربستان سعودی ضمن اشغالگر خطاب کردن رژیم صهیونسیتی، این حمله را نتیجه خشونتهای سالهای گذشته صهیونیستها قلمداد کرد. مسألهای که تاثیر فوری این عملیات را در منطقه نشان میدهد.
بصیرت
من عاشق مبارزه با صهیونیست هستم
#صهیونیسم
#ما_عاشق_مبارزه_با_صهیونیست_هستیم
تلاش برای فتنهای دیگر...#آرمیتا_گراوند
این روزها شاهد هستیم که همچون سال گذشته و فتنه مهسا امینی، برخی سران اروپایی و آمریکایی در حادثهای که برای آرمیتا گراوند رخ داده، واکنشهایی ایران ستیزانه نشان داده و بیمیل نیستند که بار دیگر از آبی که خود گلآلود میکنند
از سال ۱۴۰۱ نتیجه جنگ نرم و ترکیبی که دشمن علیه جمهوری اسلامی ایران به راه انداخت، این بود که در فاصله زمانی یک سال دو اتفاق مشابه رخ داد که در این گزارش سعی داریم به مقایسه این دو واقعه بپردازیم. مهسا امینی و آرمیتا گراوند.
مهسا امینی که حالا همه او را میشناسند، دختر اهل سقز کردستان با مذهب تسنن که ماجرای بیهوشی و نهایتاً فوت تاثر انگیز او هنگام حضور در یکی از مراکز پلیس، بازار دروغپردازی و شایعهسازیهای ضدانقلاب را گرم کرد؛ اما سؤال اینجاست که کدام رسانه برای نخستین بار خبر مربوط به مهسا امینی و بستری شدن وی در بیمارستان کسری را منتشر کرد؟
اطلاعیه مراسم سخنرانی به صورت برخط
کلیپ صوتی کوتاه-باموضوع پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله
دوره مدینه، فصل دوم دوران بیستوسه ساله رسالت پیغمبر است. سیزده سال در مکه، فصل اوّل بود - که مقدمه فصل دوم محسوب میشود - و تقریباً ده سال هم دوران مدینه پیغمبر است که دوران شالودهریزی نظام اسلامی و ساختن یک الگو و نمونه از حاکمیّت اسلام برای همه زمانها و دورانهای تاریخ انسان و همه مکانهاست. البته این الگو، یک الگوی کامل است و مثل آن را دیگر در هیچ دورانی سراغ نداریم؛ لیکن با نگاه به این الگوی کامل، میشود شاخصها را شناخت. این شاخصها برای افراد بشر و مسلمانها علامتهایی است که باید به وسیله آنها نسبت به نظامها و انسانها قضاوت کنند. هدف پیغمبر از هجرت به مدینه این بود که با محیط ظالمانه و طاغوتی و فاسد سیاسی و اقتصادی و اجتماعیای که آن روز در سرتاسر دنیا حاکم بود، مبارزه کند و هدف، فقط مبارزه با کفّار مکه نبود؛ مسأله، مسأله جهانی بود. پیامبر اکرم این هدف را دنبال میکرد که هرجا زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد، این بذر سبز خواهد شد. هدف این بود که پیام آزادی و بیداری و خوشبختی انسان به همه دلها برسد. این جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو امکانپذیر نبود؛ لذا پیغمبر به مدینه آمد تا این نظام نمونه را به وجود آورد. اینکه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند و بعدیها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزدیک کنند، بسته به همّت آنهاست. پیغمبر نمونه را میسازد و به همه بشریت و تاریخ ارائه میکند.
پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام را سرِ پا و کامل کند و آن را برای ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسی در هر جای تاریخ - از بعد از زمان خودش تا قیامت - توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسانها به سوی چنان جامعهای بروند. البته ایجاد چنین نظامی، به پایههای اعتقادی و انسانی احتیاج دارد. اوّل باید عقاید و اندیشههای صحیحی وجود داشته باشد تا این نظام بر پایه آن افکار بنا شود. پیغمبر این اندیشهها و افکار را در قالب کلمه توحید و عزّت انسان و بقیه معارف اسلامی در دوران سیزده سال مکه تبیین کرده بود؛ بعد هم در مدینه و در تمام آنات و لحظات تا دم مرگ، دائماً این افکار و این معارف بلند را - که پایههای این نظامند - به این و آن تفهیم کرد و تعلیم داد. دوم، پایهها و ستونهای انسانی لازم است تا این بنا بر دوش آنها قرار گیرد - چون نظام اسلامی قائم به فرد نیست - پیغمبر بسیاری از این ستونها را هم در مکه به وجود آورده و آماده کرده بود. یک عدّه، صحابه بزرگوار پیغمبر بودند - با اختلاف مرتبهای که داشتند - اینها معلول و محصول تلاش و مجاهدت دوران سخت سیزدهساله مکه بودند. یک عدّه هم کسانی بودند که قبل از هجرت پیغمبر، در یثرب با پیام پیغمبر به وجود آمده بودند؛ از قبیل سعدبنمعاذها و ابیایّوبها و دیگران. بعد هم که پیغمبر آمد، از لحظه ورود، انسانسازی را شروع کرد و روزبهروز مدیران لایق، انسانهای بزرگ، شجاع، با گذشت، با ایمان، قوی و بامعرفت به عنوان ستونهای مستحکم این بنای شامخ و رفیع، وارد مدینه شدند. هجرت پیغمبر به مدینه - که قبل از ورود پیامبر به این شهر، یثرب نامیده میشد و بعد از آمدن آن حضرت، مدینةالنّبی نام گرفت - مثل نسیم خوش بهاری بود که در فضای این شهر پیچید و همه احساس کردند کأنّه گشایشی بهوجود آمده است؛ لذا دلها متوجّه و بیدار شد. وقتی که مردم شنیدند پیغمبر وارد قُبا شده است - قُبا نزدیک مدینه است و آن حضرت پانزده روز در آنجا ماند - شوق دیدن ایشان روزبهروز در دل مردم مدینه بیشتر میشد. بعضی از مردم به قُبا میرفتند و پیغمبر را زیارت میکردند و برمیگشتند؛ عدّهای هم در مدینه منتظر بودند تا ایشان بیاید. بعد که پیغمبر وارد مدینه شد، این شوق و این نسیم لطیف و ملایم، به توفانی در دلهای مردم تبدیل شد و دلها را عوض کرد. ناگهان احساس کردند که عقاید و عواطف و وابستگیهای قبایلی و تعصّبات آنها، در چهره و رفتار و سخن این مرد محو شده است و با دروازه جدیدی به سوی حقایق عالم آفرینش و معارف اخلاقی آشنا شدهاند. همین توفان بود که اوّل در دلها انقلاب ایجاد کرد؛ بعد به اطراف مدینه گسترش پیدا کرد؛ سپس دژ طبیعی مکه را تسخیر کرد و سرانجام به راههای دور قدم گذاشت و تا اعماق دو امپراتوری و کشور بزرگِ آن روز پیش رفت؛ و هرجا رفت، دلها را تکان داد و در درون انسانها انقلاب به وجود آورد. مسلمانان در صدر اسلام، ایران و روم را با نیروی ایمان فتح کردند. ملتهای مورد هجوم هم به مجردی که اینها را میدیدند، در دلهایشان نیز این ایمان به وجود میآمد. شمشیر برای این بود که مانعها و سرکردههای زر و زورمدار را از سر راه بردارد؛ والّا تودهی مردم، همه جا همان توفان را دریافت کرده بودند و دو امپراتوری عظیم در آن روزگار - یعنی روم و ایران - تا اعماقِ خودشان جزو نظام و کشور اسلامی شده بودند. همه اینها چهل سال طول کشید؛ ده سالش در زمان پیغمبر بود؛ سی سال هم بعد از پیغمبر.
نقطه راهبردی دفاع مقدس
31 شهریور ۱۳۵۹،رژیم بعث عراق با ۳۲ لشکر زرهی و پیاده از جنوب و غرب پس از پاره کردن قطعنامه ۱۹۷۵ الجزایر در مرزی به طول ۱۲۰۰ کیلومتر تجاوز خود به ایران اسلامی را آغاز کرد. البته به روایت دقیقتر تاریخ جنگ، پنجاه و یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صدام اولین تجاوز خود را آغاز و تا قبل از ۳۱ شهریور 1359 به ۶۳۶ مورد تجاوز و تعرض مرزی رسانده بود. در هشت سال دفاع مقدس، پنج استان کشورمان به طور مستقیم و ۱۱ استان به طور غیرمستقیم(موشکها و هواپیماها) درگیر شدند. ۲۰ کشور اروپایی و عربی در زمینههای نظامی، تبلیغاتی و مالی از صدام حمایت کردند؛ ولی در نهایت پس از هشت سال و انجام ۶۲ عملیات بزرگ و دهها عملیات کوچک و ایذایی، متجاوز از تمام مرزهای بینالمللی با خفت و خواری بیرون رانده شد، برای اولین بار در تاریخ ۲۰۰ ساله کشورمان حتی یک وجب از خاک کشورمان از دست نرفت و بخشهای اشغال شده به وطن بازگشت و صدام به عنوان متجاوز از سوی سازمان ملل به دنیا معرفی شد. این شمهای کوتاه از شناسنامه شکلی دفاع مقدس بود.
در تبیین جنگ هشت ساله باید مقطع سوم خرداد سال 1361 را یک نقطه راهبردی برای تغییر مدل و ماهیت جنگ تفسیر کرد. تا پیش از فتح خرمشهر در سال 1361 ماهیت جنگ، موجودیتی دفاعی و آزادسازی مناطق اشغالی بود؛ زیرا اصل نظام و انقلاب اسلامی در معرض نابودی قرار گرفته بود و تمام هم و غم نظام، دفاع و جلوگیری از اشغال خاک وطن بود. روی کار بودن دولت لیبرالی بنیصدر نیز که به دادن زمین و گرفتن زمان معتقد بود، کار را سخت کرده بود و این تفکر غیرجهادی باعث شده بود شکاف و واگرایی در رفتار تاکتیکی و سردرگمی در دفاع مشهود باشد.
با کنار گذاشته شدن بنیصدر و تفکر لیبرالی، فصل نوینی در دفاع مقدس آغاز شد که طلیعه آغازین آن فتح خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 بود و از این به بعد ما وارد فضای دیگری شدیم که هنوز هم در این فضا هستیم؛ چرا که این فضا حد یقفی ندارد و آن جنگ تهاجمی و موقعیتی است.
در واقع، فتح خرمشهر به منزله پایان دورهای از جنگ از یکسو و آغاز دورهای جدید از سوی دیگر بود. در این دوره، ماهیت جنگ تغییر کرد، تمام ظرفیتهای نظام پشت سر این مدل قرار گرفت، موازنه قدرت به سود ایران عوض شد، منزلت کشورمان ارتقا یافت، دشمنان از نابودسازی ناامید شدند، صدام در آستانه سقوط قرار گرفت، ملتهای منطقه مانند افغانستان و عراق به شکستناپذیری انقلاب اسلامی اطمینان یافته و امیدوار به پیروزی مبارزات خود شدند، دوره غافلگیر شدن به پایان رسید و از این پس با قوت ایمانی و قدرت تهاجمی، به مرحله بازدارندگی رسیدیم، دانستیم که اگر آمادگیهای نظامیمان روز به روز ارتقا یابد، ولی از رصد تهدیدات دشمن غافل شویم، ممکن است هزینهای به مراتب سختتر از گذشته را متحمل شویم.
پس از فتح خرمشهر جنگ پدافندی و دفاعی جای خود را به مرحله نوینی از جنگ، یعنی موقعیتی داد و به برکت این مدل بومی از کنار رود کرخه به سواحل مدیترانه تغییر موقعیت دادیم. برای حراست از کیان نظام اسلامی، خاکریزهایمان را کیلومترها بیرون از مرز و حتی گاهی به پشت دشمن منتقل کردیم. حضور در سوریه، عراق و… تداوم جنگ تهاجمی و موقعیتی ملت ما بود، نه قدرت پدافندی و دفاعی.
منبع: سایت بصیرت
چرا دشمنان مبارزه با اندیشه حیاتبخش مهدویت را در پیش گرفتند؟
نهم ربیع الاول نخستین روز امامت حضرت ولیعصر(عج) است. آغاز دورهای حیاتی و مهم در تاریخ بشریت؛ تاریخی که به بلندای دوران انتظار و در امید تشکیل زوتوپیای مهدوی به امروز رسیده است. آرمانشهری که نه تنها شیعیان و منتظران در انتظار تحققش چشم به راه هستند، بلکه تحقیق از احوالات جهانیان انتظار ظهور منجی و به دنبالش زوتوپیای جهانی را اثبات میکند. اما ظهور و رسیدن به فرج منجی با نشستن و چشم به در دوختن محقق نمی شود، بلکه آدابی برعهده منتظران میگذارد که اگر انجام می شد، انتظار فرج را به پایان میرساند.
در نگرش مهدوی به مسئله انتظار، برداشت درست و صحیح از انتظار و منتظر این است که فرد منتظر باید دارای روحیه حقگرا و باطلستیز و مبارز با ظلم و ظالم باشد. او باید بکوشد تا حکومتی صالح و اسلامی تشکیل دهد. از بارزترین شاخصههای تفکر مهدوی و مقوله انتظار نیز قیام علیه ظلم و حاکمان نامشروع و مستبد است و منشأ این روحیه ظلمستیزی و مبارزه با فساد، انتظار ظهور و آمادگی منتظران برای جهاد، ایثار، مبارزه، اصلاحات و قیام در زمان غیبت امام غایب است.
منتظر واقعی فرج، وارث این مکتب است؛ بنابراین میکوشد در عصر غیبت، مانند رهبران خود در عرصههای مختلف اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی و سیاسی در مقابل لشکر باطل، مبارزه کند و با چراغ معنویت و اخلاق حقیقی، افکار جامعه را بصیرت بخشد. برای برچیده شدن بساط جهل و باطل باید اصلاحی گسترده و فراگیر در جامعه تحقق یابد و جهان انسانیت با امام عادل، آرمانگرا و عبودیتمحور آشنا شود. امامی که چهره واقعی دین خاتم را بر جهانیان نمایان کند «لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کُلِّهِ» و پرچم توحید و عبودیت را بر تارک جهان به اهتزاز درآورد «يعْبُدُونَنِي لَا يشْرِکُونَ بِي شَيئًا».
امروز دشمنان سرمایهگذاری فراوانی برای مبارزه با اندیشه حیاتبخش مهدویت ـ که اساس تشیع است ـ کردهاند. این هجومهای خشن که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه در دهه اخیر به ساحت مهدویت شده است، نشان از اهمیت و حیاتی بودن این موضوع برای دشمن دارد.
رهبر حکیم انقلاب 24 سال پیش فرمودند: «بنده سندی را دیدم که در آن بزرگان استعمار و فرماندهان استعماری توصیه میکنند ما باید کاری کنیم که این عقیده به مهدویت، به تدریج بین مردم زائل شود! استعمارگرهای خارجی، قضاوتشان این بود که تا وقتی عقیده به مهدویت در بین این مردم رایج است، ما نمیتوانیم اینها را درست در اختیار بگیریم! ببینید عقیده به مهدویت چقدر مهم است!» امروز دشمن حیات خود را در زوال یا تحریف این اندیشه میداند؛ اندیشهای که مانند روح، در کالبد معتقدانش رسوخ میکند و آنان را در برابر همه مستکبران به پا میدارد.
به شهادت روایات متعدد، ایرانیان نقش بزرگی در زمینهسازی ظهور آن حضرت دارند. این روایات، چنانکه بشارت است، هشداری به وظیفه سنگین ایران اسلامی هم هست. ناگفته نماند این روایات، دشمنان را هم درباره ما حساس کرده و آنان را به سرمایهگذاری بیشتر برای به انحراف کشیدن نسل جوان این مرز و بوم و دوری آنان از اندیشه مهدویت که در حقیقت، اساس انقلاب ما هم هست، وامیدارد اما به فضل پروردگار تلاش طواغیت عالم نافرجام مانده و عاقبت، از آن جریان حق و ولایت است.
منتظر ظهور مهدی (عج) باید آمادگی فرج را در خود ایجاد کند. برای رسیدن به این آمادگی باید اعمالی را انجام دهد و اخلاقی را در خود نهادینه کند؛ مانند پیراستگی و پاکی زندگی، صادق بودن در اعتقاد و عمل و توانایی روحی و جسمی برای جهاد در رکاب حضرت مهدی (عج). کسی که بخواهد از یاران مهدی (عج) باشد، باید روح جهاد و مبارزه با باطل را در زمان غیبت تجربه کند. در احادیث، منتظر و یاور امام (عج) کسی است که در زندگی منتظرانه خود، آماده و به مرتبه ایثار جان و مال در راه خدا برسد، همچنین، در راه استقرار دین و نجات مظلومان، گام بردارد و برای یاری کردن نهضتی که میخواهد ریشه ظلم را در جهان برکند و عدل را جایگزین کند، بیصبرانه، منتظر جهاد باشد.
بصیرت