صحيفه بخوان تا كربلا تكرار نشه
حديث گراف؛ اگر فكرت جايي نرسيد، راهنما بگير
إذا أنْكَرتَ مِن عَقلِكَ شيئا فاقتَدِ بِرَأيِ عاقِلٍ يُزِيلُ ما أنكَرتَهُ .
امام على عليه السلام :
هرگاه با فكر خود به جايى نرسيدى ، از انديشه خردمندى كه مشكل تو را حَلّ مى كند پيروى كن .
غرر الحكم حدیث 4156
«آفتزُدایی از انقلاب» مأموریت جوانان در گام دوم
گفتوگوی تفصیلی با آیتالله مصباح یزدی پیرامون تبیینِ بیانیه گام دوم انقلاب؛
رهبر انقلاب اسلامی در بیانیهی «گام دوم انقلاب» با مرور تجربهی ۴۰ سالهی انقلاب اسلامی اعلام کردند: انقلاب «وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است». گام دومی که باید در چارچوب «نظریهی نظام انقلابی» و با «تلاش و مجاهدت جوانان ایران اسلامی» بهسوی تحقق آرمانِ «ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی (ارواحنافداه)» برداشته شود.
به گزارش خبرگزاری حوزه، به همین مناسبت پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در سلسله مطالب جدیدی به تبیین و تحلیل مبانی، جهتگیریها و ابعاد گوناگون این بیانیه میپردازد. در گفتوگوی پیشرو، آیتالله آقای مصباح یزدی از چهرههای برجسته و باسابقهی انقلاب، عضو سابق مجلس خبرگان رهبری و استاد حوزه در گفتگویی تفصیلی به تحلیل کلانِ این بیانیه و ابعاد مختلف آن پرداخته است.
موضوعاتی چون: تحلیل مسئلهی رهبری در انقلاب اسلامی، زمینهها و ضرورتهای صدور بیانیه در این مقطع زمانی، خصوصیات انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر انقلابها، نسبت تبیینِ انقلاب در قالب دو گام با نظریهی فرآیند تحقق تمدن نوین اسلامی، اهمیت تربیتِ اسلامی نسل جوان و چگونگی آن، خطرِ افراط، مسئولیتپذیری و نقشآفرینی جوانان در گام دوم و اهمیت اطاعت از ولیفقیه از جملات موضوعات خواندنی مطرح شده در این گفتوگوی تفصیلی است.
برای شروع بحث، خواهش میکنم جنابعالی تبیینی مبنایی و کلان از کلیت صدور این بیانیه داشته باشید. در ادامه سؤالاتی را ناظر به برخی نکات و گزارههای مطرح شده در متن خدمتتان مطرح میکنم.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم. از خدای متعال میخواهم که توفیق بدهد چیزی مورد بحث و گفتوگو قرار بگیرد که موجب رضای خودش و اولیائش، مخصوصاً وجود مقدس ولیّ عصر ارواحنا فداه و جانشین شایستهشان باشد. راجع به این موضوع که فرمودید، مسألهی اصل صدور این بیانیه با توجه به شرایط خاص زمانی و شرایط خاص انقلاب و جامعهی ما و مشکلات جهانی و این حرفها، بنده یک اعتقادی دارم و احتمال میدهم که کسانی حمل بر مبالغه و اغراق و احیاناً تملق بکنند، ولی من هر چه حجت پیش خدا دارم، میگویم؛ دیگران هر چه میخواهند قضاوت کنند.
تولد حضرت عبدالعظيم حَسني(ع) (173ق)
تقويم تاريخ؛
يكي از چهرههاي شاخص اصحاب ائمه، حضرت عبدالعظيم حسني است كه در شمار اصحاب امام رضا، جواد و هادي عليهم السلام بوده و مورد تمجيد فراوان قرار گرفته است. حضرت عبدالعظيم از نوادگان امام حسن مجتبي(ع) بود كه در شهر مدينه به دنيا آمد. آن حضرت فردي پرهيزگار و انديشمند بود و از ائمهي بزرگوار و هم عصر خويش به طور مستقيم، نقل حديث كرده است. ايشان در زمان امامت امام هادي(ع) به پيشنهاد آن حضرت براي هدايت مردم به ايران مهاجرت كرد و در شهر ري در نزديكي تهران كنوني مسكن گزيد. آمدن حضرت عبدالعظيم به ري، هم نشانهي وجود تشيع در اين شهر بوده و هم خود زمينهاي براي رشد دعوت شيعي شده است. حضرت عبدالعظيم احتمالاً در حدود سال 250 هجري به درجهي رفيع شهادت نايل شد.
فتو نکته/ خواسته ای خوار کننده
الإمامُ العسکریُّ علیه السلام :
ما أقبَحَ بالمُؤمِنِ أن تکونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ .
وجود مبارك امام عسكري(سلام الله عليه) فرمود: «ما أقبح بالمؤمن أن تكون له رغبةٌ تُذِلّه» چقدر ناشايست است انسان به چيزي علاقه داشته باشد كه باعث ذلّت اوست برخي ميبينيد براي رسيدن به يك مقام و پُست و جاه تلاش و كوشش ميكنند در حالي كه توان آن را ندارند، يا براي آنها مصلحت نيست لذا همين كه به آنجارسيدند ذلّت اينها ظاهر ميشود. فرمود مبادا شما به چيزي رغبت داشته باشيد كه اين با عزّت شما سازگار نيست و اين تفسير انسان به انسان است.
گاهی طبيب ذائقه را با دستگاه گوارش تفسير ميكند نه با بيرون بدن؛ يك وقت است ميگويند، اگر شما سير خورديد دهن بو ميكند، مردم متأثّر ميشوند، اين تفسير ذائقه است به بيرون، يك وقت ميگويند، اگر اين غذاي مسموم را خورديد اين با دستگاه گوارش ناسازگار است اين تفسير به درون است.لذا وجود مبارك امام عسكري می فرمایند: آن رغبتي كه باعث ذلّت انسان است به دنبال آن رغبت نرويد مؤمن به سراغ آن گرايش و ميل و آن خواستني كه ذلّت او را به همراه دارد نميرود
ايت الله جوادي املي دامت بركاته
هشدار رهبرانقلاب به داوطلبان انتخابات مجلس
حضرت آیتالله خامنهای مدظله العالي رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز ( 10 اذر 98) پیش از آغاز جلسه درس خارج فقه، با شرح روایتی درباره توصیه پیامبر اعظم(صلي الله عليه واله) خطاب به جناب ابوذر، ضمن انتقاد به ثبتنام بیمحابای برخی افراد در انتخابات مجلس، تاکید کردند: هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. باید دید که آیا میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است».
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
عَن اَبی ذَرٍّ (سَلامُ اللّهِ عَلَیهِ) اَنَّ النَّبیَّ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی اِنّی اَراکَ ضَعیفاً فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَینِ وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم.(۱)
قالَ یا اَبا ذَرٍّ اِنّی اُحِبُّ لَکَ ما اُحِبُّ لِنَفسی
خود جناب ابیذر این توصیهی پیغمبر به خودش را ذکر میکند؛ برای ماها هم درس است، درس بسیار بزرگی است. حضرت به او فرمود من هر چه برای خودم دوست میدارم، برای تو هم دوست میدارم؛ یعنی آن چیزی که میخواهم به تو بگویم، از روی کمال محبّت است؛ چون انسان به خودش کمال محبّت را دارد. خب حالا آن حرفی که حضرت میخواهد به ابیذر بزند چیست؟
اِنّی اَراکَ ضَعیفا
من جنابعالی را در مدیریّت، ضعیف میبینم. خیلی آدم خوبی هستی، مجاهد فیسبیلاللّه، رُکگو، و آسمان بر راستگوتر از او سایه نیفکنده، زمین راستگوتر از او را بر خودش حمل نکرده؛ اینها همه به جای خود محفوظ، امّا شما آدم ضعیفی هستی.
فَلا تُؤَمَّرَنَّ عَلیٰ اِثنَین
حالا که آدم ضعیفی هستی، مواظب باش بر دو نفر هم ریاست نکنی! یعنی پیدا است آن ضعفی هم که حضرت فرمودند، ضعف در مدیریّت است؛ یعنی تو آدمی هستی که مدیریّت نداری؛ اگر چنانچه بر دو نفر یا بیشتر ریاست پیدا کردی، نمیتوانی کار آنها را به سامان برسانی. این، درس برای ماها است. ما -حالا همهی ما نه؛ بعضیمان این جوری هستیم- به مجرّد اینکه یک مسندی، یک جایی، یا خالی میشود یا ممکن است خالی بشود، فوراً چشم میدوزیم که برویم آنجا! خب شما اوّل نگاه کن ببین میتوانی یا نمیتوانی. حالا بحث اسمنویسی برای انتخابات مجلس است، گفتند شروع شده، همین طور بدون محابا میروند! خب شما که میخواهی بروی آنجا، آنجا سؤال دارد؛ این تواناییای که خدا به من و شما میدهد، کنارش مسئولیّت هست. این [مطلبی] که عرض میکنم، در مورد خود این حقیر از همه بیشتر است. شما هم همین جور؛ یعنی آن کسانی که مسئولیّتی دارند، همین جور. هر مسئولیّتی، هر سِمَتی، هر تواناییای، در کنارش یک مسئولیّتی دارد، یک تعهّدی وجود دارد. میتوانید آن تعهّد را انجام بدهید یا نه؟ این خیلی درسِ بزرگی است.
وَ لا تَوَلَّیَنَّ مالَ یَتیم
هیچ مال یتیمی را هم شما به عهده نگیر. نه از باب اینکه احتمال این وجود دارد که خدای نکرده مثلاً ایشان دستدرازی میکند به مال یتیم. خب مقام ابیذر خیلی بالاتر از این حرفها است، نزدیک مقام عصمت است مقام او؛ پس این احتمال در او نیست. علّت اینکه میگویند تولیّت مال یتیم را قبول نکن، این است که نمیتوانی حقّ یتیم را به او بدهی؛ دیگران میآیند دستدرازی میکنند، جنابعالی هم آدم ضعیفی هستی، تدبیر لازم را نداری و نمیتوانی. برجستگیهای نظام اسلامی و نظام ارزشهای اسلامی اینها است؛ یعنی در درجهی اوّل، من و شما خودمان مسئولیم که ببینیم این کار را قبول بکنیم؟ نکنیم؟ میتوانیم؟ نمیتوانیم؟ این بسیار مسئلهی مهمّی است.
۱) امالی طوسی، مجلس سیزدهم، ص ۳۸۴؛ «از ابوذر روایت است که رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: ای ابوذر! من آنچه برای خود دوست میدارم برای تو نیز دوست میدارم؛ همانا تو را ناتوان میبینم، پس هیچ گاه به دو نفر امر نکن و به هیچ وجه عهدهدار مال یتیم مباش.»
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
به بهانه شهادت آيت الله مدرس رحمه الله عليه
درس اخلاق ايت الله جوادي املي دامت بركاته/متن و صوت
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی اسراء: جلسه درس اخلاق حضرت آیت الله جوادی آملی دامت بركاته به روال هر پنجشنبه در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء در قم برگزار شد.
آیت الله العظمی جوادی آملی در این جلسه (7 اذر 98) در ادامه سلسله مباحث شرح نهج البلاغه حضرت امیرعلیه السلام به شرح هشتاد و پنچمین کلمه از مجموعه کلمات قصار نهج البلاغه پرداختند و بیان داشتند: در کلمه 85 که جزء وصایای آن حضرت به فرزندش امام مجتبی(سلام الله علیه) است، فرمود: «الْفَقِیهُ كُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یؤْیسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ»؛ فقیه کسی است که از یک سو جامع علم و عمل باشد و از سوی دیگر جامع حکمت نظر و حکمت عمل باشد. در واقع عالم کامل، کسی است که جامع بین معقول، مشهود و منقول باشد؛ یعنی بین علوم نقلی، فلسفه، کلام، عرفان و شهود، جمع سالم کرده باشد و در حالی که لحظهای از شریعت بیرون نرفته، مشهودات و آنچه را که اصحاب خاص حضرت میدیدند را هم ببیند.
معظم له خاطرنشان کردند: فقیه کامل نیز کسی است که هرگز شخص یا جامعهای را ناامید نکند، فرمود: «الْفَقِیهُ كُلُّ الْفَقِیهِ» چون فقه تنها به فهمیدن این احکام پنجگانه نیست، فقیه کامل کسی است که جامعه را امیدوار کند و از ناامیدی نجات دهد؛ سرّش آن است که کل جهان با امید زنده است، چیزی که حاکم کل جهان باشد و رهبری کل جهان را بر عهده داشته باشد و از او بوی ناامیدی بیاید در عالم نیست! چراکه نقشه عالم به دست «رحمان» است و «رحمان» مقابل ندارد بلکه این رحیم است که مقابل دارد و در قبالش منتقم است. کل عالم را رحمان دارد اداره میکند ﴿الرَّحْمنُ ٭ عَلَّمَ الْقُرْآنَ ٭ خَلَقَ الْإِنسَانَ ٭ عَلَّمَهُ الْبَیانَ﴾
مسئولان، این سخنِ صاحب نهج البلاغه را از دست ندهند
[از میان نیروهای حزب الله] افرادی را که در گفتن حق از همه صریح تر و در مساعدت و همراهی نسبت به آنچه خداوند برای اولیائش دوست نمی دارد، کمتر به تو کمک می کنند، مقدّم دار؛ خواه موافق میل تو باشند، یا نه.
* ضرورت طرد عناصر فاسد از هیأت دولت
وزرا، بالاترین مقام تنظیم کننده برنامه های دولت اند. آنان می توانند جامعه را هم به سوی صلاح و رستگاری رهنمون سازند و هم در جهت فساد و تبه کاری سوق دهند. از این رو صلاح، اعتدال و عظمت حکومت با درست کاری و صلاح آنان ارتباط مستقیم دارد.
طبیعی است کسانی که در گذشته وزارت ستمگران و طاغوت را به عهده داشته اند، لیاقت مقام وزارت و صدرنشینی را نخواهند داشت؛ چراکه آنان با فرهنگ نظام فاسد خو گرفته اند و از ستمگری چشم نمی پوشند و سنخیّتی با حکومت عدل ندارند.
از طرف دیگر، ملتی که از ستم آنان آگاه بوده و زهر تلخ ظلمشان را چشیده است، وقتی دوباره آنان را بر اریکه قدرت ببینند، چگونه قضاوت خواهند کرد، جز این که بگویند: حکومت همان است و اینان نیز در جهت منافع طبقه خاصی عمل می کنند!
روشن است که با این برداشت، بار دیگر توده مردم، احساس ظلم و ستم خواهند کرد و اعتمادشان نسبت به دولت سلب خواهد شد؛ در نتیجه، بین دستگاه حکومت و مردم شکافی عمیق پدید می آید و چه بسا که دولت را به سرنوشت شوم و ناخوشایندی دچار سازد.
إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِیراً وَ مَنْ شَرِکَهُمْ فِی اْلآثَامِ فَلا یَکُونَنَّ لَکَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الاَْثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ یُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَی ظُلْمِهِ وَ لا آثِماً عَلَی إِثْمِهِ.
صفحات: 1· 2
عملیات طبق نقشه "ابن زیاد"
مزدوران آمریکا و انگلیس و اسرائیل و عربستان در منطقه، می خواهند دقیقا همان کاری را بکنند که عبید الله بن زیاد در کوفه کرد؛ اکثریت ربایی!
او وقتی از جانب یزید مامور شد قبل از امام حسین علیه السلام به کوفه برود، با نقاب وارد شهر شد و خود را جای امام جا زد. عبید الله هنگام ورود به کوفه، چند ده نفر بیشتر به همراه نداشت و حال آن که 30 هزار نفر از عوام و خواص شهر با امام حسین (ع) و سفیر او جناب مسلم بن عقیل بیعت کرده بودند.
فرستاده یزید، بنا را بر تطمیع برخی بزرگان و تهدید توامان آنها و مردم گذاشت. هم پول خرج کرد و پنهانی آدم خرید، هم تهدید و مرعوب کرد، و هم دستور داد در میان مردم شایعه کنند که سپاه بزرگ یزید در راه است و به زودی به کوفه می رسد.
او هم سرگرم اسیر گرفتن بی سر و صدا از برخی بزرگان دنیا طلب بود؛ هم مشغول وحشت افکنی و ترور؛ و هم عملیات سنگین روانی به قصد منفعل کردن مردم و پراکندن آنها از اطراف فرستاده امام حسین (ع) تدارک دیده بود.
اینجا خیانت های بزرگی اتفاق افتاد. هانی بن عروه، بزرگ قبیله بنی مراد و مذحج بود و 12 هزار نفر از او اطاعت می کردند. عبیدالله دستور بازداشت هانی را داد و مزدوران او در زندان، تا حد مرگ به شکنجه هانی پرداختند.
وقتی در شهر شایع شد که عبید الله، هانی را به قتل رسانده، انبوه مردان قبیله او، دار الاماره را به محاصره در آوردند. اما عبید الله با تکذیب موضوع، پیشنهاد کرد شریح قاضی کوفه، نزد هانی در زندان برود و خبر بیاورد.
مردم پذیرفتند و شریح که پیشاپیش تطمیع شده بود، با وجود مشاهده سر و وضع هانی در زندان، به جای این که واقعیت را به مردم بگوید، مدعی شد هانی زنده و سالم است و بدین ترتیب، اکثریتی که همان جا می توانستند راه جنایتکار تروریستی مانند ابن زیاد را سد کنند، پراکنده شدند.
بدین ترتیب، اقلیت رعب افکن و تطمیع گر و فریبکار، توانست ابتدا هانی را بکشد و سپس، اطراف مسلم بن عقیل را از مردم خالی کند و او را در مظلومیت تمام به شهادت برساند. در ماجرای قیام امام حسین (ع) که به دعوت مردم کوفه انجام گرفت، ورق از همین جا برگشت.
پس از فاجعه کربلا، ابن زیاد و یزید و حجاج بن یوسف بر کوفه و مکه و مدینه حاکم شدند و چنان جنایت هایی نسبت به همه مردم به راه انداختند و چنان دیکتاتوری و سرکوبی حاکم کردند که در تاریخ بی سابقه است.
مربع خباثت در منطقه (آمریکا، انگلیس، اسرائیل و عربستان) پس از شکست های پیاپی از ملت ها در ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن -و همچنین مردم ونزوئلا و بولیوی و نیکاراگوئه و …- می خواهند همان نقشه ابن زیاد برای کودتا را پیاده کنند، به کمک اقلیتی مزدور و نقابدار، برخی خواص و اکثریت مردم را مرعوب و منفعل و گیج نمایند و سپس با قهر و غلبه، جنگ ناکام با ملت ها را مغلوبه کنند.
بیداری و مقاومت اسلامی، و شجاعت و بصیرت ملت هاست که می تواند باطل کننده جادوی ارعاب و تطمیع و فریب جبهه استکبار است؛ یعنی دقیقا همان موقعیت شناسی که ملت ما در مقابل فتنه انگیزی اخیر دشمن از خود نشان داد. این پیچیده ترین مواجهه جبهه ایمان با جبهه شیطان است و پایداری توام با صبر و روشنگری می تواند، مایه رشد و پیشرفت ملت ها شود.
نوشته محمد ایمانی