حکومت جهانی اسلامی
امام_خمینی (رحمه الله)
باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست باید هسته های مقاومت را در تمامی جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد
شما در جنگ تحمیلی نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب میتوان اسلام را فاتح جهان نمود
هفته_بسیج گرامی باد
آیا سحر و جادو در زندگی انسان تاثیر دارد؟
سوال؛
با احترام لطفا در خصوص مسئله ذیل که امروزه در جامعه فراوان شده راهنمایی و پاسخ لازم را ارائه نمایید اینکه،شنیدین که میگن بخت کسی بسته شده،این حرف صحت داره؟؟!!
تا به حال به چنین چیزی اعتقاد نداشتم،ولی یه جوان بسیار باایمان و خوب که همه شرایط ازدواج راهم داره ولی در همه خواستگاریها اخرش یه طوری میشه که وصلت سر نمیگیره…
حالا دیگه خودمم شک کردم ایا چنین چیزی هست واقعا؟
ایا ذکر یا دعایی هست برا چنین مشکلی…
پاسخ معاونت محترم فرهنگی تربیتی مرکز آموزشهای غیرحضوری به سوال فوق؛
سلام علیکم
با احترام ، ضمن آرزوی موفقیت وحسن عاقبت، در خصوص سؤال مطرح شده نکات ذیل باستحضار می رسد:
1- بر اساس آموزه های دینی ، سحر و جادو وجود دارد و احتمال می رود که زندگی و سرنوشت کسی بوسیله این امور با مشکل روبرو شود ؛
2-نباید عدم موفقیت در زندگی و یا نرسیدن به مقصود را به سحر نسبت داد ؛چرا که امور قطعی و مسلّمی در این عالم وجود دارد که می تواند منشأ عدم دستیابی به مطلوب ، آنها باشد از جمله امتحان و آزمایش که از سنتهای قطعی این عالم است و مواد آزمون هم می تواند همه امور باشد؛.
پس تا آنجا که ممکن است نباید پذیرفت که عدم موفقیت در امور ،به دلیل سحر است ؛ چرا که اگر چنین باوری در فردی ایجاد و یا تقویت شد ، انسان حودش را در برابر این قدرت ماورائی شکست خورده و ناتوان می بیند و دچار ناامیدی و افسردگی می شود؛
3- نباید از لطف، مهربانی ، غلم و قدرت خداوند متعال غافل بود باور کنیم قدرت خداوند متعال بالاترین قدرتهاست و امورری از قبیل سحر و جادو در زندگی اسنانهای مؤمن تاثیر قابل توجهی ندارد؛
4- مجددا تاکید می شود نباید باور داشت که سرنوشت من دچار سحر شده است امااگریک درصد هم احتمال بدهیم که ممکن است دلیل عدم موفقیتم سحر و جادو باشد راه باطل کردن آن وجود دارد ؛
5- راه باطل کردن آن رفتن در خانه رمالها و دعا نویس ها نیست هیچکس بهتر از خود انسان و افراد مومن نمی توانند در حق انسان دعا کنند پس با توسل و دعا می توان ، اینگونه امور را باطل کرد، بر اساس بعضی نصوص و دستور العملها برای باطل شدن سحر موارد ذیل که مجرب هم است توصیه شده :
الف: صدقه دادن به نیت باطل شدن سحر؛
ب:ذبح خروس سفید- اگر خروس خانگی و محلی باشد بهتر است -و گوشت آنرا به فقیر دادن ،
ج: 30 هزار مرتبه استغفار که شاه کلید رفع همه مشکلات است ؛
د: دعای ابطال السحر که در کتاب مصباخ کفعمی موجود است؛
با توکل بر خداوند متعال ، امید به لطف و مهربانیش ، باور داشت علم و قدرتش ،امتحان و آزمایش دانستن اکثر مشکلات، تسلیم در برابر آنچه حضرتش مقدّر فرموده و توسل می توان زندگی با نشاط و رضایتمندی داشت إن شاءالله
تأثیر عظیم زیارت عاشورا در بیان آیتالله بهجت
تأثیرات و معجزات زیادی با خواندن زیارت عاشورا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام انجام شده است. شاید بسیاری از ما در زندگی روزمره خودمان با مشکلاتی مواجه شدیم و یا حاجتهایی داشتهایم که با توسل به امام شهیدمان و خواندن زیارت عاشورا، گره از کارهایمان باز شده و راه نجات را پیدا کردهایم. این نجات و گرهگشایی که از سوی کرامت و عنایت امام حسین (ع) برای اتفاق میافتد، سابقه طولانی دارد. به طوری که علمای دین و دانشمندان اسلامی در بسیاری از بحرانها و گرفتاریهای مردم، آنها را به خواندن زیارت عاشورا متوجه میکردند و اتفاقاً گرههای زیادی از زندگی دنیایی و اخروی مردم باز شده است.
با مرور بخشهایی از بیانات گهربار آیتالله العظمی محمدتقی بهجت رحمهالله علیه، به بررسی تأثیرات عظیم زیارت عاشورا در کلام این عالم ربانی و عبد صالح خدا پرداخته است. لازم به توضیح است که این بخش از سخنان آیتالله بهجت، به تائید دفتر معظم له رسیده است.
سرّ زیارت سیدالشهدا علیه السلام
مگر ثواب زیارت سیدالشهدا از ما مذخور نیست؟! ما میدانیم چه خبر است؟! میدانیم روایاتی را که درباره زیارات سیدالشهدا در نیمه شعبان و در شب عاشورا و اینها هست، به کجاها رسیده؟! هیچ میتوانیم بگوییم «کَانَ کَمَنْ زَارَ اللَّهَ فِی عَرْشِه؛ کسی که امام حسین علیه السلام را در حالی زیارت کند که به حق آن حضرت متوجه است، گویا خداوند را در عرش زیارت کرده است» یعنی چه؟!
یا مثلاً [اینکه در احادیث درباره] زیارت عاشورا آمده «جَاءَ یَوْمَ القِیَامَة مُلَطَّخاً بِدَمِهِ فِی اصْحَابِ الحُسَیْنَ» (در روز قیامت آغشته به خون خود در میان اصحاب حسین علیه السلام محشور میشود). سید بن طاووس از این هم بالاتر نقل کرده است «مُلَطَّخاً بِدَمِ الحُسَیْنِ» (آغشته به خون حسین علیه السلام محشور میشود).
چه عرض بکنیم؟! ما اینها را میفهمیم؟! چیست که ثوابش برای ما مذخور نیست؟ همین بکاء (گریه) برای سیدالشهدا علیه السلام ثوابش چیست؟! میتوانیم برایش حدی که دیگر از آن بالاتر نیست بگوییم؟! حدی نیست که!
به حدی است بکاء که [در روایت] میگوید همین که اشک مختصری آمد، اذن دخول سیدالشهدا است و چهبسا جاهای دیگر هم [بنا به] الغاء خصوصیت، همین باشد؛ «الدَّمْعَةُ عَلامَةُ الْاِذْنِ»؛ داخل بشو. از چشم من اشک بیاید، چه ربطی دارد به اینکه آنها اذن دادهاند؟! هیچ معلوم است که چه هست قضایا؟!
نجات شیعیان سامرا از طاعون با خواندن زیارت عاشورا
خدا اعجاز انبیا، اوصیا، اولیا و علما را هم اگر مصلحت بداند، ظاهر میکند؛ کما اینکه در سامره کرد. کأنه همه در معرض طاعون بودند و همهگیر شده بود. آقا سید محمد فشارکی رضوانالله علیه با آن کراماتش و مقامات علمیه و عملیه، گفت: «من بر همه شیعه حکم میکنم که سه روز روزه بگیرند ـ البته روزه مظنونم است و یقینی نیست ـ و در این سه روز، زیارت عاشورا را بخوانند؛ خداوند به واسطه این کارشان، این بلا را از شیعه رفع میکند.»
اهل سامرا دیدند فوج فوج از غیر شیعه وفات میکنند، ولی یک نفر از شیعه وفات نمیکند. البته یک نفر در تمام جمعیت شیعه وفات کرد، ولی نه به طاعون. یک پارهدوزی به یک مرض دیگری وفات کرد والا احدی به طاعون وفات نکرد و اینها تعجب کردند که این چه بلایی است که مخصوص غیر شیعه است و فوج فوج از غیر شیعه، به طاعون وفات میکنند.
لذا آنها میآمدند در صحن عسکریین علیهم السلام و میگفتند: «یَا عَلِیٌ الهَادِی، نُسَلِّمُ عَلَیْکَ، مِثْلْ مَا یُسَلِّمُ الشِیعَة»؛ هر طوری که شیعه سلام میکنند، ما هم به همان نیت و همان طور سلام میکنیم، درباره ما هم شفاعت بکن، کما اینکه شیعه را میبینیم که با طاعون کشته نمیشوند. کأنه در طاعون نوشته شده بود: «برای غیر شیعه». این هم از اعجاز است.
ملاحظه میکنید؟ با اینکه حقانیت روشن بود، ولی ایمان نمیآوردند و ریشه مطلب را که زیارت عاشورا بود، دنبال نمیکردند.
نامه نادیده را میخواند!
در قضیه تحریم تنباکو، علمای اصفهان نامهای برای مرحوم میرزا نوشتند که مضمون آن این بود که مردم چندان از فتوای شما استقبال نکردند. حامل نامه، آقای حاج آقا منیر نزد آخوند ملا فتح علی سلطان آبادی رحمهالله میرسد، ایشان میفرماید: نامهای با خود داری که در آن چنین و چنان نوشته شده است و تمام نامه را از اول تا آخر برای حامل نامه و در حالی که نامه در جیب او بود، میخواند!
سپس حاج آقا منیر، حامل نامه، از ایشان خواهش میکند که عملی به او یاد دهند. ایشان میفرماید: شما بحر مواج هستید. تا اینکه بعد از خواهش و التماس میفرمایند: سه چیز را مواظبت کنید و خود ایشان هم به این سه امر مواظبت میکرده است:
خواندن زیارت عاشورا در هر روز؛
خواندن نماز وحشت در هر شب برای مؤمنین و مؤمنات، در هر کجای عالَم فوت کرده باشند؛
نماز اول ماه را ترک نکنید.
منبع: سایت جهان نیوز
معامله با خدا
شخصی را قرض بسیار آمده بود. تاجری کریم را در بازار به او نشان دادند که احسان می کند. آن شخص، تاجر سخاوتمند را در بازار یافت و دید که به معامله مشغول است و بر سر ریالی چانه می زند، آن صحنه را دید پشیمان شد و بازگشت:
تو را که این همه گفت وگوست بر دَرمی،
چگونه از تو توقع کند کسی کَرمی؟
تاجر چشمش به او افتاد و فهمید که برای حاجت کاری آمده است پس به دنبال او رفت و گفت با من کاری داشتی؟
شخص گفت: برای هر چه آمده بودم بیفایده بود. تاجر فهمید که برای پول آمده است. تاجر به غلامش اشاره کرد و کیسه ای سکه زر به او داد. آن شخص تعجب کرد و گفت: آن چانه زدن با آن تاجر چه بود و این بذل و بخششت چه؟
تاجر گفت: آن معامله با یک تاجر بود ولی این معامله با خدا…! در کار خیر طرف حسابم با خداست او خیلی خوش حساب است.
حكايتي جالب از مذمت دنيا فرصت عمر
فردی دچار بیماری گِل خواری بود و چون چشمش به گِل می افتاد، اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می نمود. وی روزی برای خریدن قند به دکان عطاری رفت. عطار در دکان سنگِ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می کرد.
عطار به مرد گفت: من از گِل به عنوان سنگِ ترازو استفاده می کنم. برای تو مشکلی نیست؟
مرد گفت: من قند می خواهم و برایم فرق نمی کند از چه چیزی برای وزن کشی استفاده کنی. در همین هنگام مرد در دل خود می گفت: چه بهتر از این! سنگ به چه دردی می خورد برای من گِل از طلا با ارزش تر است. اگر سنگ نداری و گِل به جای آن می گذاری باعث خوشحالی من است.
عطار به جای سنگ در یک کفه ی ترازو، گِل گذاشت و برای شکستن قند به انتهای مغازه رفت. در همین اثنا، مرد گِل خوار دزدکی شروع به خوردن از گِلی که در کفه ی ترازو بود کرد. او تند تند می خورد و می ترسید مبادا عطار متوجه ماجرا شود.
عطار زیرچشمی متوجه ی گل خوردن مشتری شد ولی به روی خودش نیاورد. بلکه به بهانه پیدا کردن تیشه قند شکن، خود را معطل می کرد.
عطار در دل خود می گفت: تا می توانی از آن گل بخور. چون هر چقدر از آن می دزدی در واقع از خودت می دزدی! تو بخاطر حماقتت می ترسی که من متوجه دزدیت بشوم. در حالیکه من از این می ترسم که تو کمتر گل بخوری! تا می توانی گل بخور. تو فکر می کنی من احمق هستم؟ نه! این طور نیست. بلکه هنگامی که در پایان کار، مقدار قندت را دیدی، خواهی فهمید که چه کسی احمق و چه کسی عاقل است!
این داستان یکی از حکایت های زیبای مولانا در مثنوی معنوی است.
مولانا با ظرافتی ستودنی گل را به مال دنیا و قند را به بهای واقعی زندگی آدمی تشبیه می کند. در نظر او آنان که به گمان زرنگ بودن تنها در پی رنگ و لعاب دنیا هستند همانند آن شخص گِل خواری هستند که پی در پی از کفه ترازوی خود می دزدند که در عوض از وزن آنچه در مقابل دریافت می کنند، کاسته می شود.
اقتصاد اسلامی در کلام شهید مطهری
شهید مطهری دربارهی تسلط و نفوذ غیرمسلمان بر مسلمان مینویسد: اسلام میخواهد که غیرمسلمان بر مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد. این هدف هنگامی میسر است که ملت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش بهطرف غیرمسلمان دراز نباشد، والّا نیازمندی ملازم است با اسارت و بردگی، ولو آنکه اسم بردگی در کار نباشد. هر ملتی که از لحاظ اقتصاد دستش بهطرف ملت دیگر دراز باشد، اسیر و بردهی اوست و اعتباری به تعارفهای دیپلماسی معمولی نیست. به قول نهرو، ملتی مستقل است که جهش اقتصادی داشته باشد. حضرت علی (ع) میفرماید: «احتج الی من شئت تکن اسیره، استغن عمن شئت تکن نظیره، احسن الی من شئت تکن امیره.»۱
محتاج هرکه شوی، اسیر او خواهی بود. بینیاز از هرکه گردی، با او برابر خواهی شد و هرکه را مورد نیکی و احسان خود قرار دهی، فرمانروای او خواهی شد. اگر ملتی کمک خواست و ملتی دیگر کمک داد، خواهناخواه اولی برده و دومی آقاست. چقدر جهالت و حماقت است که آدمی ارزش سلامت بنیهی اقتصادی را درنیابد و نفهمد اقتصاد مستقل یکی از شرایط حیات ملی است.۲
نظر اسلام در مورد اقتصاد مبتنی است بر یک اصل فلسفی و آن اینکه زمین و منابع اولیه برای بشر، یعنی برای اینکه زمینهی فعالیت و بهرهبرداری بشر قرار بگیرد، آفریده شده است: «ولقد مکناکم فی الارض و جعلنا لکم فیها معایش قلیلا ما تشکرون: و همانا شما را در زمین مأوا دادیم و در آن برای شما روزیها قرار دادیم و چه کم شکرگزاری میکنید.»۳
شهید مطهری معتقد است: نظام اقتصادی اسلام با احترام به فرد و همچنین اصیل شمردن اجتماع و امت، ضمن محترم شمردن مالکیت خصوصی در کنار آن، مالکیت دولتی و عمومی را نیز تشریع مینماید. وی با غریزی دانستن اصل مالکیت معتقد است که بعضی حیوانات نیز چنین اولویتی را برای خود قائلاند.۴
از نظر اسلام، اختلاف فاحش که منتهی به فقر طبقهی دیگر، نه بهواسطهی بیماری، بلکه بهواسطهی بیکاری یا کمی مزد بشود، جز از طریق ظلم و استثمار ممکن نیست.
امامان شیعه همه اهل تولید و کشاورزی بودند. حتی برخی امامان ما در همان زمان امامتشان اهل تجارت و سرمایهگذاری بودند. شما در جریان «مصادف» که وکیل اقتصادی امام صادق (ع) است، میبینید که امام صادق (ع) اهل سرمایهگذاری است. ایشان هزار درهم به مصادف میدهد تا برود و تجارت کند.
روایات متعددی از کشاورزی امام باقر و امام کاظم (ع) داریم که این بزرگان اهل تولید و کار بودند. امام علی (ع) باغداری و نخلکاری میکردند. روایاتی مثل «الکاسب حبیبالله» مؤید این موضوع است. همکاری پیامبر اسلام (ص) با خدیجه (س) در زمینهی تجارت، در قالب مضاربه صورت میگرفت.
پی نوشت:
۱. الآمدی التمیمی، ۱۳۶۰، ج۲، ص۵۸۴.
۲. استاد شهید مطهری، ۱۳۶۸ب، ص۲۱-۲۲.
۳. اعراف، ۱۰.
۴. استاد شهید مطهری، ۱۳۶۸ب، ص۵۲.
كانال نداي تهذيب