عاقبت نیک مشورت
امام حسن مجتبی علیه السلام در روایتی فرمود: هیچ گروهی مشورت نمیکنند مگر این که به راه صلاح هدایت میشوند.
عن أبی محمد الحسن(عليه السلام): مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ إِلَّا هُدُوا إِلَى رُشْدِهِمْ.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:
هیچ گروهی مشورت نمیکنند مگر این که به راه صلاح هدایت میشوند.
تحف العقول، ص233
خدمت به خانواده
رُوِيَ عَن مُوسَي بنِ جَعفَرٍ(عَلَيهِمَا السَّلَامُ) قَالَ:
مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكَى عَمَلُهُ وَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زِيدَ فِي رِزْقِهِ وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإِخْوَانِهِ وَ أَهْلِهِ مُدَّ فِي عُمُرِهِ.[1]
ترجمه حدیث: روايت از موسي بن جعفر (صلوات الله عليه) منقول است كه حضرت به هشام بن حكم فرمودند: ای هشام! هر كه راستگو باشد، اعمال نیک او فزونی گرفته و اعمالش پاكیزه میگردد، و هر كه خوشنيّت باشد روزياش زياد مىشود و هر كه به برادران و به خانواده خود نيكوكار باشد عمرش زياد مىشود.
شرح حدیث:
«مَنْ صَدَقَ لِسَانُهُ زَكَى عَمَلُهُ». «صدق لسان» یعنی اینکه فرد مقيّد باشد دروغ نگويد و آنچه ميگويد راست باشد. «زَكَى» هم دو معنا دارد؛ هم به معناي افزايش است و هم به معنای پاكيزگي است.
بنابر این، راستگويي بر روي اعمال انسان دو اثر دارد:
1- بر اعمال نيك انسان ميافزايد.
2- عمل انسان را هم پاكيزه مي كند. يعني عمل زشت از انسان سر نميزند. چه بسا مراد امام کاظم(علیه السلام) هر دو معنا است.
«وَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زِيدَ فِي رِزْقِهِ». اگر نيّت كسي از نظر دروني هميشه نيّت خير باشد و حسن نيّت داشته باشد، اين موجب ميشود كه به رزق و روزي او افزوده شود. یعنی هيچگاه در ذهنش اين نيست که نعوذبالله كار زشتي انجام دهد، بلكه هميشه در ذهنش اين است که كار خیر انجام دهد و اطاعت خدا كند. كسي كه دلش ميخواهد هميشه كار خوب كند، خدا روزياش را زياد ميكند.
خيلي چيزها موجب زيادتي روزي ميشود. مانند شکر نعمت. در قرآن کریم میفرماید: «لَإنِ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ».[2]اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود. در اينجا منظور از شكرِ نعمت، صرفِ نيّت است. حتي لازم نيست «شكراًلله» و «الحمدلله» بگويي. در اين روايت هم اينطور است. همینکه دلش ميخواهد كارهاي خوب و خداپسندانه كند، همينكه در ذهنش هست، اين موجب ميشود روزياش زياد شود.
«وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإِخْوَانِهِ وَ أَهْلِهِ مُدَّ فِي عُمُرِهِ» كسي كه نسبت به برادران دينياش و خاندانش، كار نيك انجام دهد، اثرش اين است كه طول عمر پيدا ميكند.
بنابر این، سه چيز مطرح شد:
1- صدق لسان که روی عمل دو اثر دارد.
2- صدق نيّت که نسبت به ازدیاد روزی مؤثر است.
3- كار نيك انجام دادن در ارتباط با ديگران که نسبت به طول عمر مؤثر است.[3]
[1]. بحار الانوار، جلد75، صفحه 303.
[2]. سوره ابراهیم، آیه 7.
[3]. چهارشنبه 22 دي 1389 – 7 صفر 1432. مسجد جامع بازار تهران
اربعين يك شروع...
مقام معظم رهبري(مدظله العالي):
اربعین در حادثه ى كربلا یك شروع بود؛ یك آغاز بود. بعد از آنكه قضیه ى كربلا انجام گرفت - آن فاجعه ى بزرگ اتفاق افتاد - و فداكارى بى نظیر اباعبداللَّه علیه السّلام و اصحاب و یاران و خانواده اش در آن محیط محدود واقع شد، حادثه ى اسارت ها پیام را باید منتشر می كرد و خطبه ها و افشاگرى ها و حقیقت گوئى هاى حضرت زینب سلام اللَّه علیها و امام سجاد علیه الصّلاة و السّلام مثل یك رسانه ى پر قدرت، باید فكر و حادثه و هدف و جهتگیرى را در محدوده ى وسیعى منتشر میكرد؛ و كرد.
در اربعین افشاگرى هم هست، عمل هم هست، تحقق هدف هاى آن افشاگرى هم در اربعین وجود دارد.
دیدار با جمعى از مردم آذربایجان شرقی ۲۸/بهمن/۱۳۸۷
اربعین حسینی رمز ظهور امام زمان علیه السلام است
پیاده روی اربعین و حوادث آینده تاریخ و جهان اسلام از گذشته مورد توجه خداوند و اهل بیت (علیهم السلام) بوده است. نحوه ارتباط مردم با اهل بیت و امامزادگان و شهادت آنان به ویژه سیدالشهداء به گونه ای طراحی شده است که شیعه بتواند در طول تاریخ دوام بیاورد و انرژی لازم را برای تمدن سازی و تغییر نظام جهانی داشته باشد.
نفس اجتماعات جریان ساز است. یعنی بدون اجتماعات کاری از پیش نمی رود. شیعه ای که بعداز رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به چند نفر تقلیل پیدا کرد، حالا باید به جمعیت های میلیونی تکثیر شود تا بتواند سرنوشت تاریخ را عوض کند. این حرکت نیاز به طراحی و نقشه دارد تا بتواند در سطح جهان جریان سازی و تمدن سازی کند.
عزاداری زمینه ساز همین اجتماعات می شود. برای همین اهل بیت (علیهم السلام) همیشه توصیه به عزاداری داشتند.امام باقر (علیه السلام) به یکی از اصحابش پول دادند و فرمودند: «برای من و جدم ده سال عزاداری کنید».
این اجتماعات باعث زنده ماندن شیعه شده و امروز هم باید ادامه یابد تا رفته رفته بتواند تکثیر شود و قدرت پیدا کند.
اجتماعات تمدن سازند. همان طور که در طول تاریخ دیده شده، مسافت های اماکن زیارتی، از مبدأ تا مقصد، همراه با آبادانی بوده است. این آبادانی ها شامل ساختن دانشگاه و حوزه برای تربیت دانشمند و عالم، توسعه دین و مفاهیم اسلامی، آبادانی اقتصادی و ارتقاء آگاهی های سیاسی بوده است. بستر ساز ایجاد نهضت ها و جریان های سیاسی علیه طاغوت ها نیز، همین اجتماعات دینی بوده که مبنای آن هم اماکن زیارتی بوده است.
بسیاری از نهضت ها در همین اماکن زیارتی شکل گرفته است. این جریان سازی باید به گونه ای باشد که بتواند انرژی لازم برای انقلاب اسلامی جهانی که مژده آن قبلا داده شده را ایجاد کند. ائمه (علیهم السلام) نیز طوری طراحی کرده اند که اجتماعات منجر به ساخته شدن نسل ها و افرادی شود که توانایی ایجاد انقلاب اسلامی در دنیای کفر را داشته باشند.
جمعیت چند ده میلیونی اربعین به برکت همان «تجمع های» کوچکتری است که مردم بخاطر دین، سیدالشهداء و سایر معصومین در محل زندگی خود داشته اند. پرواضح است که این تجمع ها و شکل گیری افکار مردم تحت رهبری مراجع عظام بوده که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران شده است.
از فاصله انقلاب ما تا ظهور حضرت، این ماجرا ادامه خواهد داشت. بنابراین، برای دستیابی به آوردن حضرت برای سرپرستی مردم جهان، اول باید به تراز و اندازه امام زمان شیعه تربیت شود و آماده سازی ایجاد شود. یکی از این وظایف عمومی همان نامه ی امام زمان عج به شیخ مفید است که طی آن، دو شرط ظهور را چنین بیان فرموده اند:«وفاداری» و «همدلی».
پیاده روی اربعین، قدرتمندترین وسیله برای تشکیل لشکر امام زمان علیه السلام است
جمعیت چند ده میلیونی در پیاده روی اربعین باید روز به روز قوی تر و بیشتر شود. در زمان صدام چنین اجازه ای برای برپایی پیاده روی اربعین داده نمی شد. اما اکنون که این آزادی هاوجوددارد، این جمعیت در طول سال، باید حفظ شود و تبدیل به یک قدرت بی نظیر شود.
در ایام اربعین، یکی از بزرگ ترین و مهمترین خبرهای دنیا پیاده روی اربعین است. اما رسانه های استعمارگر به خوبی آن را نشان نمی دهند. پس این وظیفه ماست که این عظمت را به دنیا نشان دهیم.
راهپیمایی اربعین یک مقدمه ی مهم و ضروری است برای تمدن بزرگ اسلامی و برای رسیدن به آن، قدرت لازم است و بزرگ ترین قدرتی که می تواند زمینه تمدن اسلامی باشد، اربعین و پیاده روی اربعین حسینی است.
افراد باید بصیرت داشته باشند. در این راهپیمایی یک جریانی شکل می گیرد و توجهاتی می شود. یک قدرت و حس ها و ایمان ها و سازندگی های بسیار مبارکی بوجود می آید.
مردم در این راهپیمایی آماده می شوند برای تمرین فداکاری برای نهضت جهانی ظهور. چون مردم در این راهپیمایی توجه به انسان کامل می کنند. در اربعین مردم نشان می دهند که از حزب و حکومت های ضعیف و فرهنگ های غلط بیزار و خسته شده اند. این مردم یک فرهنگ و یک امام معصوم را می خواهند . آنها همان طور که عاشق امام حسین (علیه السلام) هستند، عاشق حسین زمان خود نیز هستند.
البته حسین زمان ما نزدیک به 1180 سال است که آماده قیام هستند. حال چه کسانی آماده قیام نیستند؟ شیعیانی که آماده قیام نبودند. پس باید این آمادگی ایجاد شود.
امام زمان علیه السلام در نامه خود به شیخ مفید یادآور می شود که هر وقت شما بخواهید من می آیم. اما دو شرط دارد: وفاداری و همدل بودن.
یعنی حذف منیت ها، فردیت ها و در مقابل ایجاد روحیه ی فدا شدن برای دیگران و زحمت کشیدن برای دیگران، تا تبدیل به یک لشکر بزرگ حول محور امام معصوم شویم.
راهپیمایی اربعین قدرتمندترین وسیله برای به وجود آمدن آن لشکر و شبیه شدن به امام است که دو شرط دارد یکی این که وفادار باشند و دیگری همدل شدن است.یک راهکار این امر آن است:
کسانی که به زیارت امام حسین علیه السلام می روند باید تک تک زائرین امام را بعنوان لشکر امام زمان علیه السلام دوست داشته باشند و آنان را بهتر از خود بداند؛ چون برای پدر و خانواده آسمانی اش آمده اند.
قدرت اربعین در هیچ جای دنیا وجود ندارد. کشورهای اروپایی برای نپذیرفتن پناهنده، مرزهای خودشان را می بندند. اما در عراق هر سال چند ده میلیون زائر وارد می شوند. این لطف خداست که چنین سیل جمعیتی موج می زند و همه چیز و امکانات هم فراهم است.
پس آن اتفاق مهمی که در اربعین می افتد، این است که روح مومنین به روح حقیقی خودشان، یعنی روحی که از خدا در آنها دمیده شده گرایش پیدا می کنند. مثل بچه ای که به پدر و مادر خودش گرایش دارد.
آن چیزی که به عنوان یک وظیفه بر عهده ما لازم است این است که به معارف دینی دقت کنیم و ساده از واقعه ی اربعین رد نشویم. ممکن است حجاب عادت، ما را کور کند. چون در داخل این مجموعه قرار داریم. ولی کسانی که از دور مسئله اربعین را پیگیری می کنند، می بینند که چه اتفاق عظیمی در حال رخ دادن است. پس مراقب باشیم حجاب عادت ما را کور نکند و تلاش کنیم این مسئله را به سایر مردم منتقل کنیم.
ندای «لبیک یا مهدی» یعنی ظهور
این را از خود بپرسیم که وقتی به عشق امام حسین (علیه السلام) تجمع می کنیم، آیا حاضر هستیم برای حسین زمانه خود جمع شویم و کاری بکنیم!
اگر می گوئیم «لبیک یا حسین» «لبیک یا ابوالفضل» آیا می توانیم «لبیک یا مهدی» هم بگوئیم.
اگر حاضر شویم و سرمایه گذاری کنیم، تمام موانع ظهور حضر برداشته می شود.
لذا حادثه اربعین از این جهت مبارک است که آهسته آهسته پرده ی غربت را از چهره غیبت امام زمان بر می دارد. اما هنوز راه زیادی مانده است تا حضرت از تنهائی، غربت، طرد شدگی و آوارگی در بیاید.
باید تمام لبیک های ما تبدیل به «لبیک یا مهدی» شود. اگر چنین اتفاقی در اربعین بیفتد، آن وقت است که می توان گفت موانع ظهور رفع شده است.
اکنون روشن شد که رمز ظهور اربعین است. پس بیائید برای هر چه زودتر برطرف شدن موانع ظهور، قدمی بر داریم و ایشان را از غربت و تنهائی در بیاوریم.
مراقب باشیم سینه زنی و عزاداری برای حسین سال 61 هجری، ما را از حسین زمان خودمان غافل نکند.
هفت شیوه تبیین اهمیت حجاب به دیگران
امر به معروف و نهی از منکر یکی از وظایفی است که خداوند متعال به بندگان خود محوّل کرده تا معروف، گسترش یافته و منکر، کم رنگ شود؛ اما مدل اجرای این فریضه الهی یکی از دغدغه هایی است که امروز با آن مواجه بوده و باید راهی درست و صحیح برای آن پیدا نماییم.
نحوه مواجهه و برخورد با بانوان کم حجاب نیز یکی از معضلاتی است که امروز با آن مواجه بوده و در این نوشتار به روش برخورد با آنان خواهیم پرداخت.
وظيفه اصلي و اساسي نهي از منكر است، ولي اين مسئوليت بايد به طور شايسته و صحيح انجام گيرد تا نتيجه مطلوب حاصل شود. در انجام اين وظيفه، احكام و شرايطي را كه در اين زمينه بيان شده، بدانيم و فرا گيريم، زيرا چه بسا انسان بي اطلاع كارهايي انجام ميدهد كه ضرر آن بيشتر از نفع است. اين احكام و شرايط در رساله مراجع معظم تقلید و بعضي از كتابها و جزوه ها بيان شده است.
به دختر جواني كه حجاب اسلامي را رعايت نمي كند، نمي توان به زور مقنعه و چادر پوشاند، بلكه بايد او با رغبت و ميل باطني حجاب را بپذيرد و به آن باور دروني پيدا نمايد. وقتي براي خانمي، زيبايي، فضيلت، فوايد و آثار حجاب جا نيفتاده باشد، طبيعي است كه آن را نمي پذيرد و فشار و تحميل خارجي اثر دراز مدت ندارد. در اين راستا لازم است كتاب هايي را كه درباره حجاب است، در اختيار او قرار داد.
در برخورد با دوستان کم حجاب لازم است این نكات را حتماً مورد نظر داشته باشيم:
1ـ اعطاي شخصيت: هرگز به خاطر بدحجابي نسبت به کسی بي احترامي نکرده و آمرانه و قلدرمآبانه برخورد نکنیم، بلكه خواهرانه و دوستانه برخورد كنيم و با گفتن جملاتي مانند: اين عمل در شأن شما نيست يا شأن شما بالاتر از اين ها است، او را راهنمايي نماییم. به طور كلي به صورت پيشنهادي باشد، نه دستوري.
2ـ جلب اعتماد: نهي از منكر وقتي تأثير دارد كه اعتماد طرف مقابل جلب گردد. بنابراين قبل از آموزش بايد جذب صورت گيرد. امام علي(ع) ميفرمايد: “قلوب الرجال وحشية فمن تألّفها أقبلت عليه؛ دل هاي مردم وحشي است. پس هر كسي آن قلوب را جذب كند، به او روي خواهند آورد".(1)
3ـ در نظر گرفتن وضع روحي و رواني: در نهي از منكر بايد به اين نكته روان شناختي توجه داشت كه حرف در زماني كه احتمال تأثير آن مي رود، زده شود. بديهي است انسان هميشه حال و حوصله سخن گوش دادن را ندارد. امام علي(ع) ميفرمايد: “دل ها براي قبول نصيحت اقبال (روي آوردن) و ادبار (نپذيرفتن) دارند؛ پس در مواقع پذيرش، آنها را دريابيد، زيرا اگر دل نسبت به چيزي اكراه داشته باشند، در آن مورد كور بوده، چيزي را نميبيند".(2)
4ـ رعايت نزاكت و ادب: قرآن مجيد درباره نحوه برخورد ميفرمايد: “ادفع بالّتي هي أحسن السيئة؛ اي رسول ما،تو آزار و بدي هاي امت را به آن چه نيكوتر است، دفع كن".(3)
انسان در مقابل خشونت و يا ملايمت، واكنش مناسب با اوضاع را بروز خواهد داد. اگر به يك نفر با عصبانيت بگوييد: حجابت را رعايت كن، ممكن است در جواب بگويد: چرا، چنين كنم؟! اگر با احترام از او چنين تقاضايي داشته باشيد، قبول ميكند.
5ـ محترم شمردن عقايد افراد: خانمي كه با بدحجابي وارد جامعه ميشود و آن را نشانه عظمت و تمدن مي داند، اين ها را ارزش تلقي ميكند و نشانه شخصيت مي پندارد. واضح است كه هيچ گونه اهانت و تحقيري را نسبت به فكر خود نمي پذيرد. در برخورد با اين افراد بايد به آنها فهماند كه به عقيده و نظرشان احترام مي گذاريد، ولي اين انتخاب را صحيح نمي دانيد.
6ـ پافشاري بر نكات مثبت: از ابتدا نبايد كار خلاف ديگران را مطرح كرد، زيرا زمينه پذيرش وجود ندارد و چه بسا واكنش نشان داده ميشود. در آغاز بايد طرف مقابل را به خاطر صفات مثبت ستود تا از اين طريق احساس كرامت كند و در مقام تلافي و ستيزه جويي بر نيايد.
7ـ برخورد با علل: براي رفع ناهنجاري ها بايد علل را بازشناسي كرد. بي حجابي يا بد حجابي دختران قطعاً علل مختلفي دارد، مانند عدم تربيت صحيح، بي محبتي پدر و مادر، معاشرت با نااهلان و اوضاع نابسامان سياسي و اجتماعي و اقتصادي. با ريشهيابي و عكس العمل مناسب با آن مي توان با اين پديده ناپسند مبارزه كرد.
پي نوشت ها:
1.نهج البلاغه، قصار 47.
2.همان، قصار 184.
3.مؤمنون (23) آيه 96
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
فقط میرزا جواد آقا!
می شود این گزارش را مثلاً ۷ بخش کرد و در هر بخش فرازی از زندگی، شخصیت و ویژگی های «میرزا جواد آقا تهرانی» را نوشت. می شود مثل مستند های تلویزیونی از ولادت و تحصیلات سوژه آغاز کرد، دو سه تا خاطره گفت، کمی قلمفرسایی کرد و رسید به نقطه پایان که معمولاً پایان زندگی سوژه گزارش است. جز اینها می شود کار بهتری کرد. به سبک و سباق اخلاق و رفتار عارفانه و بی شیله پیله «میرزا جواد آقا تهرانی»، بیخیال دنگ و فنگ اصول گزارش نویسی شد و دل و قلم را آزاد گذاشت که در نوشتن از عالم وارسته هر طور که می خواهد و می تواند بنویسد. اما یادتان باشد، چه گزارش ۷ بخشی و چه سریال، مستند، فیلم سینمایی و … هیچکدام ظرفی نیستند که حتی یک موج کوچک از دریای وجود و شخصیت «میرزا جواد آقا» تویشان جا بگیرد… و آخر این مقدمه، اینکه، شایسته بود جلوی نام سوژه امروز عبارت «آیت الله» را بیاوریم اما نیاوردیم چون یادمان آمد از سفارش هایی که در این باره کرده بود!
علم یا ثروت؟
در اصل باید «جواد حاجی ترخانی» می بود. زاده ۱۲۸۳، فرزند تاجر و بازاری متدین و سرشناس تهران، حاج محمد تقی حاجی ترخانی. می شد همانطور به سبک «بچه حاجی» های مایه دار آن دوران، هم درسش را به پشتوانه ثروت پدری بخواند و هم برای امور دنیایی اش بزند توی خط تجارت، اقتصاد، سیاست و … و دستکم نه در دینداری که در تاجر پیشگی راه پدر را دنبال کند و خلاصه بیخیال پرسش اساسیِ «علم بهتر است یا ثروت؟» علم، ثروت، دین، سیاست و غیره را پیوند بزند به هم و بشود : حاج جواد آقای حاجی ترخانی! اما دوره اول متوسطه را که در دبیرستان «ثروت» تهران تمام کرد، سراغ طلبگی رفت. ابتدا شهر قم و چند سال بعد هم نجف. دوران نجفی بودنش دو سال بیشتر نشد و به درخواست مادر به ایران بازگشت، ازدواج کرد و بقیه ماجرای علم آموزی و سیر و سلوکش را در مشهد مقدس دنبال کرد.
کُشته مُرده استاد!
هم پای درس استادان بزرگ و نام آوری نشست و هم بزرگان و نام آوران زیادی بعدها پای درس های سطح، خارج فقه و اصول، فلسفه ومعارف قرآنی و … ایشان نشستند. آثار و کتابهای تحقیقی و اعتقادی زیادی را نوشت و در اختیار علاقمندان قرار داد. نه شمردن استادان و شاگردانش و نه آثار باقی مانده از او در حوصله این گزارش نیست اما این را می شود گفت که شهرت امروز و دیروزش به خاطر هیچکدام از اینها نیست. «میرزا جواد آقا» را همه آنهایی که می شناختند، دوستش داشتند. اصلاً بالاتر از دوست داشتن شیفته و کُشته مُرده روحیات، رفتار و بقول حرفه ای ها «سجایای اخلاقی» اش بودند. در گفتن و شنیدن، رفت و آمد و نشست و برخاست با علما، شاگردان و مردم کوچه و بازار بشدت مراقب همه چیز و همه کس و بیشتر از همه مراقب خودش و رفتارش بود. می گویند همیشه همردیف شاگردانش می نشست، لحن و کلامش هیچوقت بوی غرور و تحقیر دیگران را نمی داد، لبخند از لبانش و ادب و احترام از نگاه و گفتارش تراوش می کرد و … تو خود حدیث مفصل شیفتگی دیگران نسبت به او را از همین مجمل هایی که گفتیم بخوان.
عید مردم را عزا نکنید
داستان های زندگی اش را شاید زیاد شنیده باشید. از ماجرای فردی که در مجلسی ناغافل دست ایشان را بوسید و بعدها «میرزا جواد آقا» به او گفت: به تلافی این کار، من رفتم کفش شما را بوسیدم! … تا داستان مخالفتش با اینکه «آیت الله» خطابش کنند … و ماجرای عجیب مرگ فرزندش در روز عید غدیر که میهمانان زیادی به خانه اش آمده بودند و وقتی «میرزا» خبردار شد جنازه فرزندش روی آب حوض است، به آرامی گفت: عید مردم را عزا نکنید…ساکت باشید …میهمانان هم که متوجه ماجرا نشده بودند وقتی از دلیل همهمه و نا آرامی زنها پرسیدند، فقط گفت: چیزی نیست، خدا امروز به ما عیدی داده اما زنها این را متوجه نیستند!
اهل عرفان و آنهایی که در این وادی قدم زده اند و نفسی کشیده اند این رفتار و برخورد «میرزا جواد آقا» با مصیبت مرگ فرزند دلبندش که سخت هم مورد توجه و علاقه ایشان بود را، نماد مقام «تسلیم و رضا» می دانند و حتی فراتر از آن. یعنی آنچه را دیگران مصیبت می دانند، عیدی خداوند بدانی!
به خاطر حاج خانم
ادب، تواضع، سادگی و پیراستگی اش فقط برای مردم، ارباب رجوع، شاگردان و … نبود. بیش از اینها برای اهل خانه و بیشتر از همه برای همسرش، متواضع، دلسوز، مراقب و یار و همراه بود. حتی زحمت شستن لباسش را به همسر نمی داد. خانم سادات و علویه ای که چون خوب «میرزا جواد آقا» را شناخته بود با هزار خواهش و تمنا گاهی اجازه می گرفت که افتخار شستن لباس مردش را پیدا کند! برخلاف سادگی در پوشش و بی توجهی به مال دنیا، تزیینات خانه اش و نظم و همه چیز آن مثال زدنی بود. پرده ها و دیگر لوازم خانه اگرچه ساده بودند اما در رنگ و اندازه و نوع بشدت به قول امروزی ها با هم «سِت» بودند و «میرزا جواد آقا» توضیح داده بود که: این زیبایی، نظم و آراستگی به خاطر رضایت همسرم است و نه علاقه به زرق و برق زندگی … وقتی اقوام و خویشان همسرم می آیند، نباید زندگی ساده و طلبگی من مایه شرمساری حاج خانم شود.
استاد امام «رحمه الله علیه»
حق استادی به گردن امام «رحمه الله علیه» داشت و در بحث فلسفه و عرفان میان ایشان و امام «ره» اختلاف نظر اساسی وجود داشت. نگاه امام «رحمه الله علیه» به دین، نگاهی فلسفی بود و «میرزا جواد آقا» نگاهی کلامی به این مقوله داشت. این اختلاف در نگاه از همان دوران درس و بحث آغاز شده و ادامه دار شده بود. اما چه در فعالیت های انقلابی «میرزا جواد آقا»، چه در بارها حضورش در جبهه های جنگ تحمیلی، چه در دیدارهایی که با امام «رحمه الله علیه» داشت، هرگز چیزی جز احترام خاص دو طرفه و علاقه و ارادت قلبی دیده و گزارش نشده است. حتی می گویند امام «رحمه الله علیه» در احترام درخواست «میرزا جواد آقا»، پخش تفسیر فلسفی – عرفانی سوره «حمد» را از تلویزیون نیمه تمام گذاشته اند.
هرکجا باشد
در وصیتنامه اش نوشته بود: «جسدم را در قبرستان عمومی خارج شهر یا محل مباحی خارج شهر ـ هرکجا باشد ـ دفن کنند، و به عنوان هفته و چهلم و سال مجلسی بر پا نکنند». همین شد که سال ۱۳۶۸ پس از رحلت، پیکرش در حرم مطهر رضوی تشییع و در بهشت رضا، در کنار شهیدان جنگ تحمیلی به آنها ارادت خاصی داشت به خاک سپرده شد.