عمریست دخیلم به ضریحی که نداری
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ: تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ(سلام الله علیها) مِنَ الذِّكْرِ الْكَثِيرِ الَّذِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً».
امام صادق(سلام الله علیه) فرمود: تسبیح فاطمه(سلام الله علیها) از مصادیق ذکر کثیر در سخن خدای عزوجل است که فرمود: «و خدا را فراوان یاد کنید».
کافی، ج2، ص500
نمــاز عاشقانه فـاطمه علیهاالســلام
نماز، مهم ترین جایگاهی است که عاشقان خدا هنگام اقامه آن، از هر چه غیر خداست دل می کَنند و با معبود خویش به مناجات می پردازند. حضرت زهرا علیهاالسلام که قلبش از محبت الهی لبریز بود، نفس هایش در نماز از ترس خدای متعالی به شماره می افتاد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نیز درباره آن حضرت فرمود:
«دخترم فاطمه سرور زنان جهان از آغاز تا پایان است. هرگاه در محرابش در پیشگاه پروردگار بزرگ و شکوهمندش می ایستد، نورش برای فرشتگان آسمان جلوه می نماید. به فرشتگانش می گوید: ای فرشتگان من! به فاطمه بنگرید که در پیشگاه من ایستاده و از ترس من عضلاتش می لرزد و با دلش به عبادت من روی آورده است. شما را گواه می گیرم که پیروانش را از آتش ایمن ساختم».
ذکر مصائب حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) توسط رهبرانقلاب (مدظله العالی) در ادامه مشاهده فرمایید.
پیچیدگی مواجهه با پدیدههای انحرافی
باید هم گناه بودن گناه را خیلی جدی بگیریم و هم تمام همّ و غم خود را برای اینکه گناهکاران از گناهشان منصرف شوند صرف کنیم.
شیوه مقابله حضرت ابراهیم(ع) با عذاب شدن قوم حضرت لوط(ع) و زوایای پنهان آن
خداوند در سوره هود، داستان قوم لوط و عذاب آنان را از دل داستان حضرت ابراهیم(ع) و بشارتی که فرشتگان برای او بردند، آغاز کرد.
جالب اینجاست که با اینکه در این سوره داستانهای پیامبران متعددی و درگیریهای آنان با مردمان و حاکمان زمانهشان آمده (نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و موسی علیهمالسلام) اما از حکایت درگیری حضرت ابراهیم(ع) با نمرود سخنی گفته نشده و گویی این حکایت حضرت ابراهیم هم به عنوان مدخلی برای حکایت حضرت لوط قرار گرفته است.
درست است که فرشتگان بشارتی برای حضرت ابراهیم(ع) میآورند، اما برنامه اصلیشان عذاب کردن قوم لوط است؛ چنانکه در هنگام معرفی خود به حضرت ابراهیم(ع) مساله فرستاده شدنشان برای قوم لوط را مطرح میکنند و بعد از آن است که بشارتی هم به او میدهند.
این طرز بیان واقعه، مؤید آن احادیثی است که تاکید میکند که این بشارت، به خاطر تسلی دادن حضرت ابراهیم(ع) در مورد عذابی بود که بر قوم لوط فرستاد، عجیب است؛ یک پیامبر اولواالعزم که از در آتش افتادن توسط نمرودیان باکی نداشت، به قدری از عذاب شدن یک قوم ناراحت میشود که خداوند قبل از نزول عذاب، ابتدا همان فرشتگان نازلکننده عذابش را با مژدگانی بزرگی برای تسلی خاطر او میفرستد.
تعبیر « يُجادِلُنا في قَوْمِ لُوطٍ: او با ما در مورد قوم لوط مجادله میکند» نیز موید دیگری برای صحت این روایات است و جالب اینجاست که اگرچه تعبیر «با ما مجادله میکند» نوعی عتابآلود است؛ اما بلافاصله با سه مدح «حلیم» و «أواب» و «منیب» ابراهیم(ع) را توصیف میکند تا مخاطب گمان نکند آن مخالفت حضرت ابراهیم یک دلسوزی غیرمنطقی است (دلسوزیای که خداوند در هنگام اجرای مورد مجازات زناکاران، نسبت به وقوع آن هشدار میدهد و افراد را از چنان دلسوزی هایی برحذر میدارد؛ نور/2)
پس، این ناراحتی حضرت ابراهیم(ع) به هیچ عنوان به معنای یک تاثر عاطفیِ صرف و یا راضی بودنِ وی به عمل آنان نیست.
چنانکه نهتنها در بسیاری از روایات (هم در احادیث اسلامی؛ و هم در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان) خود حضرت ابراهیم(ع) حضرت لوط(ع) را به وحی الهی برای برحذر داشتن آن قوم میفرستد، بلکه در متن مجادلهای که بین او و فرشتگان روایت شده، محور بحثهای وی، مطرح کردن احتمال حضور معدود افرادی از مومنان در آن شهر بوده است؛ که آنها را بهانه میکرده تا خدا عذاب را بر آن قوم نازل نکند؛ یعنی او میدانسته که اگر عذاب هم برداشته میشود تنها و تنها به خاطر وجود مومنان میتواند باشد، وگرنه اگر فقط به عمل آنان توجه شود، چارهای جز عذاب نیست.
در واقع این حکایت، از سویی با بشارتی به حضرت ابراهیم درباره فرزندانی صالح، و دلنگرانی حضرت ابراهیم از این عذابی که قرار است نازل شود آغاز شده و از سوی دیگر، در مقام حکایت کردن عذابی شدید برای یک قوم است (نهتنها شهرشان را زیر و رو کردند؛ بلکه با سنگهای نشانهداری آنان را سنگباران هم نمودند).
اگر توجه کنیم که شروع این سوره با این نکته است که پیامبر(ص) مامور میشود خود را به عنوان انذاردهنده و بشارتدهنده معرفی کند و قرآن کریم در همان ابتدا از مشکلات فراوانی که پیش پای او میگذارند خبر میدهد و از اینجا وارد داستان پیامبران گذشته میشود.
آنگاه شاید میخواهد نشان دهد که موضعگیری مومنانی که قصد دارند پیام خدا را به دیگران ابلاغ کند، در مواجهه با یک پدیده انحرافی چهاندازه پیچیده است!
از سویی نمیخواهند گناه، گناهی که بیش از هر چیز و هرکس به خود گناهکاران لطمه میزند؛ در جامعه باقی بماند و از طرف دیگر، وقتی که میبینند تنها راه برطرف شدن آن گناه این است که هستی گناهکاران بر باد رود، ناراحت میشوند.
شاید مهمترین پیام این آیات آن است که هم گناه بودن گناه را خیلی جدی بگیریم و هم تمام همّ و غم خود را برای اینکه گناهکاران از گناهشان منصرف شوند صرف کنیم و البته اگر نهایتا سعیمان به نتیجه نرسید، مجازات الهی برای گناهکاران را نیز جدی بشمریم
حجت الاسلام والمسلمین حسین سوزنچی، استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)
سیره فاطمی/ محبوبترین چیزهای دنیا از نگاه حضرت زهراء سلام الله علیها
آرامش درونی یکی از رهاوردهای ازدواج مناسب و سالم است.
چکیده: در نگاه و اندیشه اسلامی، خانواده دارای چنان قداستی است که آن را محبوب ترین نهاد اجتماعی در نزد خدای متعال دانسته اند. در این نوشتار به برخی از اهداف و رهاوردهای تشکیل خانواده از نگاه حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی می پردازیم. با ما همراه باشید.
اهداف تشکیل خانواده
اهداف و رهاوردهای تشکیل خانواده
از نظر اسلام، دستگاه خلقت با هدفداری خاص خود، موجودات را به سوی کمالاتی سوق می دهد که استعدادش را در وجود آنها نهفته است ازدواج نیز سنگ بنای اولیه خانواده و عاملی اساسی در شکل گیری این نهاد بزرگ بوده و افزون بر این، وسیله ای برای حفظ دین و اعتقاد انسان و تکامل اوست. اهداف و رهاوردهای ازدواج از جهات چندگانه شایسته بررسی است که به برخی اشاره می شود.
عمر خود را به تماشاي فيلم و سريال و شنيدن موسيقي نگذرانید
آیت الله العظمی مظاهری گفتند: در قيامت بابت اتلاف وقت مؤاخذه خواهند شد. آن دسته از افراد که شبانهروز، خود را سرگرم کارهايي مانند تماشاي فيلم و سريال و شنيدن موسيقي ميکنند و به فکر کار، مطالعه، خدمت به خلق خدا و عبادت نيستند و عمر خود را به بطالت و بيهودگي ميگذرانند، از زندگي، حاصلي جز پوچي نصيب آنان نميگردد، در آخرت نيز گرفتار خواهند بود.
حضرت آیت الله العظمی مظاهری در درس اخلاق خود،در ادامه شرح چهل حدیث، در حدیث سی و یکم به بحث بازپرسی در قیامت پرداخته اند که در ادامه، تقدیم می گردد:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي»
بحث اين جلسه راجع به روايتي است که از امام رضا«سلاماللهعليه» نقل شده است و آن حضرت از قول پيامبراکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» میفرمایند:
«إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ لَا يَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَيْنَ اكْتَسَبَهُ وَ فِيمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْت»[1]
روز قيامت بنده قدم از قدم برنمىدارد تا اينكه چهار سؤال از وى میشود: از عمرش كه در چه سپرى ساخته؟ و جوانيش در چه راهی صرف كرده؟ و از مالش كه از كجا آورده و به چه مصرفی رسانده؟ و از دوستى ما اهل بيت.
این روایت که توجه و عمل به آن، خیر دنیا و آخرت را نصیب انسان ميکند، در برخی کتب مرحوم صدوق«رحمتاللهعلیه» و نیز در تحف العقول و بعضي منابع حديثي ديگر نقل شده است.[2]
سیره فاطمی سلام الله علیها- سیره عبادی- علت نامگذاری حضرت به زهرا
اگر حضرت مسیح امروز در میان ما بود ...
دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای، گزیدهای از بیانات رهبر انقلاب اسلامی پیرامون شخصیت و رسالت حضرت عیسی بن مریم (علیهالسلام) به مناسبت سالروز ولادت این پیامبر اولوالعزم الهی را منتشر کرد :
* اگر امروز مسیح بود …
اگر حضرت عیسی مسیح (علیهالسّلام) امروز در میان ما می بود، لحظهای را برای مبارزه با سردمداران ظلم و استکبار جهانی از دست نمی داد و گرسنگی و سرگردانی میلیاردها انسانی را که بهوسیله ی قدرتهای بزرگ، استثمار و به جنگ و فساد و ستیزهخویی سوق داده میشوند، تحمّل نمی کرد.
پیام به مسیحیان و مسلمانان جهان، به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۷۰/۱۰/۷
* درسی که مسیحیان و مسلمانان باید فرا بگیرند
عیسی مسیح (علیهالسّلام) مجهّز به معجزه و دعوت الهی برای نجات بشر از ظلمات شرک و کفر و جهل و ظلم و رسانیدن وی به نور معرفت و عدل و عبودیّت پروردگار مبعوث گشت و در همهی مدّت اقامت خود در میان انسانها لحظهای در مبارزه با بدی و دعوت به نیکی درنگ نفرمود. و این درسی است که مسیحیان و مسلمانان که معتقدان به نبوّت آن بزرگوارند باید فراگیرند.
پیام به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۷۲/۱۰/۱۲
* راه مسیح، راه عدالت و انسانیت و محبت است
عیسی بن مریم علیهالسّلام منادی رحمت و برکت و هدایت الهی برای انسانها بود. او در تاریکی شرک و ظلم و دنیای آلوده به گناه و گمراهی، نور هدایتی بود که همهی انسانها را به راه خدا هدایت کرد و زلال رحمتی بود که جانها و دلها را شستشو میداد. او پرچمدار عدالتی آسمانی بود که ستمدیدگان زمین را به رهایی از اسارت قدرتهای ستمگر و قلدران متجاوز، فرا میخواند. او برگزیدهی خدا بود که گمشدگان و حیرتزدگان را به پرستش آگاهانهی خداوند دلالت میکرد. ولی رسالت آن راهنمای الهی با انکار و معارضهی قدرتمندان و زورمداران مواجه شد و حماسهی فداکاری بندگان صالح خدا به زمان و تاریخ، شور و حالی فراموشنشدنی بخشید. دستگاههای جبّاری که آن روزگار، با کفر آشکار و یا آراسته به ایمانی ظاهری به ستیزه برخاستند و راه مردم به آن سرچشمهی نور و معرفت را بستند، امروز نیز با راه مسیح و آرمانهای الهی او که راه عدالت و انسانیّت و محبّت است، معارضه و ستیزه میکنند.
پیام به مناسبت فرا رسیدن سال جدید میلادی ۱۳۶۶/۹/۱۰
* مسیح علیهالسلام و نجات انسانها
ولادت عیسی، ولادت رحمت و برکت در جهان برای مردمی بود که بر اثر سلطه ی قدرت های مستکبر و سنگینی نظام های تباهگر، غرق در ظلمت و جهالت و فساد و محرومیّت و تبعیض بودند. پیام عیسی مسیح، نجات انسانها از این همه بود.
پیام به هممیهنان مسیحی به مناسبت میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۶۴/۴/۱۰
* مسیح علیهالسلام؛ پیامبر برگزیدهی خدا
آن پیامبر برگزیدهی خدا، مردم را به راه خدا که راه خوشبختی انسان است دعوت میکرد و از پیروی هوا و هوس و آلودن صفای روح انسان به زشتی و ستم و بدکرداری، برحذر میداشت. قدرتهای طاغوتی و فاسد و زورگو و بندگان زر و زور، آن رسول الهی را مورد آزار و تهمت قرار دادند و قصد جان او را کردند و پس از آنکه خدای متعال او را در آغوش حفظ و امان خود جای داد، حواریّون و پیروانش را سالهای سال به شکنجههای هولناک دچار ساختند تا تعالیم او را که بر ضدّ فساد و ظلم و شرک و هوسرانی و جنگافروزی و مردمفریبی بود، از بین ببرند. آنان که خود، فاسد و ظالم و هوسران و جنگافروز و مردم فریب بودند، نمیتوانستند دین خدا و پیامبر خدا و رهروان راه خدا را تحمّل کنند.
پیام به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۷۳/۱۰/۱۲
* برای استقرار نظم شایستهی جهانی، باید به تعالیم و راه پیامبران روی آوریم
آن کلمهی خدا در دوران گمراهی و جهل و بیعدالتی و بیاعتنایی به ارزش انسان، پرچم هدایت و نجات انسانها را بر دوش گرفت و با قدرتهای ستمگرِ زر و زور به ستیزه برخاست و به بسط عدل و رحمت و توحید همّت گماشت. امروز مؤمنانِ به آن پیامبر بزرگ -یعنی مسیحیّان و مسلمانان- برای استقرار نظم شایستهی جهانی، باید به تعالیم و راه پیامبران روی آورند و فضایل انسانی را بر طبق آموزش آن معلّمان بشریت گسترش دهند.
پیام به مسیحیان و مسلمانان جهان، به مناسبت سالروز میلاد حضرت عیسی مسیح (علیهالسلام) ۱۳۷۰/۱۰/۷
پاسخ به رایجترین سوالات کودک؛ از وجود خداوند تا مسئله مرگ
اگر کودکیتان را به یاد بیاورید، حتما سوالات بیشمارتان درباره تولد، خدا، زندگی، مرگ و دهها موضوع اساسی دیگر را که بارها از بزرگ ترها پرسیده بودید به یاد میآورید. شاید هم همین حالا کودکی در کنارتان باشد که دایم از شما سوالات پیچیده و مهمی درباره جهان پیرامونش می کند. در هر صورت، پرسیدنِ یکسری سوالات فلسفی، بخشی از روند رشد کودکان برای سر در آوردن از زندگی است و پدر، مادر و معلم باید بتوانند تا حد قانعکنندهای به این سوالات پاسخ دهند. از این پرسشهای فلسفی نترسید؛ این سوالات سهل و ممتنع دروازه ورود کودکان به جهان استدلال و تفکر است. لازم نیست به همه این سوالات پاسخ قطعی بدهید؛ کافی است به بهانه این سوالات، شیوه تفکر صحیح را به کودکانتان آموزش دهید.
عکس نوشت| فرهنگ بسیجی
فرهنگ بسیجی یعنی آن مجموعهی معرفتها و روشها و منشهائی که میتواند مجموعههای عظیمی را در ملت به وجود بیاورد که تضمینکنندهی حرکت مستقیم و پایدار اسلامی آن ملّت باشند. این یک تفکر است؛ در ذهن هم نیست، در خارج و در عینیت وجود دارد. حرکت بسیجی، سرنوشت ایران را، بلکه سرنوشت فراتر از ایران را تغییر داد، تعیین کرد. از روز اول، بسیجیان امام ما در میدانهای گوناگون انقلاب تا پیروزی انقلاب و تا پس از انقلاب حرکتی کردند که ماندگار شد، الگو شد، یادگار ملت ایران در عرصهی تاریخ شد. امروز جوانان نیویورک و کالیفرنیا هم شعارهای مردم مصر و تونس را تکرار میکنند، از آنها الهام میگیرند؛ انکار هم نمیکنند. جوانان مصر و تونس هم از حزبالله و حماس و جهاد اسلامی الهام گرفتهاند و فرا گرفتهاند و پنهان نکردند. و معلم اول در عصر جدید، بسیجىِ امام بزرگوار ما بود؛ که همه از بسیجىِ امام بزرگوار فرا گرفتند و از جانبازان و سربازان و فداکاران این انقلاب یاد گرفتند که چگونه میتوان اسطورههای قدرت مادی را شکست، چگونه میتوان به نام خدا بتها را شکست، چگونه میتوان ایستاد، چگونه میتوان مقاومت کرد.
بیانات در دیدار اقشار نمونه بسیج سراسر کشور ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
بررسی دوگانه تقیه و تبری
به نظر میرسد «جلو افتادن از امام» دو عرصه مهم دارد؛ یکی در عرصه نظری، که مهمترین مصداق تاریخیاش «غُلات» (غلوکنندگان) است و یکی در عرصه عملی که مهمترین مصداقش «خوارج» بوده اند.
مساله این است که در آیات و روایات تاکید فراوانی بر «معیت» با پیامبر و امام(ع) شده (کلمه «مع» 164 بار در قرآن آمده که 34 بار آن درباره «معیت» مومنان با پیامبران است و این غیر از مواردی است که آیه بر معیت تاکید دارد با الفاظ دیگر، چنانکه از مهمترین موارد حسرت خوردن ظالم در قیامت، همراهی نکردن با پیامبر است: «وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً»(فرقان/27)
این معیت در فرازی ازصلوات شعبانیه چنین شرح داده شده است: «… الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِق»(1) که شبیه این عبارت در خطبه 100 نهج البلاغه آمده است: «خَلَّفَ فِينَا رَايَةَ الْحَقِّ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا زَهَقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِق» یعنی دو نقطه مقابل دارد: جلو افتادن و عقب ماندن.
دوگانه تقیه و تبری
یکی از مواردی که امروزه درباره جلو یا عقب افتادن از امام مطرح است، دوگانه تقیه و تبری است: برخی به بهانه «تبری» به عنوان یکی از واجبات دینی مراسمی برپا می کنند و کسانی که شرکت نمی کنند را مصداق «کسانی که عقب مانده» و تارک وظیفه دینیاند می خوانند؛ و دیگران به بهانه عدم رعایت «تقیه» گروه اول را متهم به «جلو افتادن از امام» و خلاف شرع میکنند!
اگر درباره همراهی نکردن با امام سوال شود، مصادیقی که به ذهن خطور می کند غالبا «کم گذاشتن» در تبعیت و لذا مصادیق «عقب ماندن» از امام است؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره، این عقب ماندن» با تعبیر «کم گذاشتن» بیان شده است: «فَالرَّاغِبُ عَنْكُمْ مَارِقٌ وَ اللَّازِمُ لَكُمْ لَاحِقٌ وَ الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ»(2) و در اغلب آیاتی هم که به «معیت» با پیامبران اصرار دارد، مصداقی که از عدم معیت به ذهن میآید، عقب ماندن از پیامبر(ص) است، نه جلو افتادن از او؛ مصادیقی مانند:
ـ استقامت و همراهی در سختیها (فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ، هود/112؛ وَ كَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثيرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ في سَبيلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا، آل عمران/146)
ـ تبری از دشمن: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ» (ممتحنه/4)
ـ با دشمن شدید بودن و با مومنان مهربان بودن: « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» (فتح/29)
ـ اهل عبادت و تهجد بودن: « إِنَّ رَبَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنى مِنْ ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذينَ مَعَك» (مزمل/20)
در واقع، ظاهرا معیار و مصادیق «عقب ماندن از امام» واضح است: هر جایی که امام حرکت کند ولی ما همراهش نرویم؛ اما معیار و مصادیق جلو افتادن از امام چیست؟
عرصههای تاریخی سبقت از امام
به نظر میرسد «جلو افتادن از امام» دو عرصه مهم دارد:
یکی در عرصه نظری، که مهمترین مصداق تاریخیاش «غُلات» (غلوکنندگان) است
و یکی در عرصه عملی که مهمترین مصداقش «خوارج» بوده چنانکه در مورد خوارج در حدیث نبوی، تعبیر «مارقین» به کار رفته است، یعنی همان تعبیری که در این حدیث در مورد کسانی که از امام جلو میافتند، آمده است؛
که در این مقال فقط به عرصه دوم، که ناظر به مقام عمل و تصمیمگیری است، پرداخته شده است
در عرصه عمل، به نظر میرسد محل وقوع جلو افتادن از امام، در جایی است که امام در وضعیت «قاعد» باشد، نه «قائم».
(درباره دو وضعیت «قاعد» و «قائم» برای امام، قبلا بحث مفصلی داشتهام در: http://www.souzanchi.ir/imam-s-rule-truthful-or-expedient/
وضعیت «قاعد» آن است که امام (ع) به خاطر مصلحت اصل اسلام ناچار میشود از اقدام برای تحقق مراتبی از اهداف اسلام (عدالت/عبودیت) خودداری کند: مانند مدارای امیرالمومنین (ع) در جریان غصب خلافت و یا تحمیل حکمیت؛ و یا صلح امام حسن(ع) با معاویه و …
وظیفه شیعه، زمینه سازی برای اقدام امام
مسالهای که مطلب را پیچیده میکند این است که شیعه در وضعیتی که امام قاعد است موظف به زمینهسازی است برای اینکه امام بتواند اقدام کند؛ و در تفکر شیعه موارد فراوانی از این را میتوان برشمرد که همواره مدح شده، در حالی که ظاهر برخی از آنان، چهبسا مخالفت با نظر امام قلمداد شود؛ مانند:
اقدامات حضرت زهرا(س) بعد از غصب خلافت، اصرار برای به دست گرفتن حکومت توسط حضرت امیر ع بعد از قتل عثمان و علیرغم فرمایش ایشان که «دعونی و التمسوا غیری»(3)
التماس اصحاب امام حسین برای ماندن در کربلا علی رغم اینکه امام ع فرمودند: «فانطلقوا جمیعا: همگیتان بروید»(4)
در عین حال مصادیق جلو افتادن از امام ع، به مواردی که ناشی از مخالفت صریح با امام ع، و امام را برخطا دانستن باشد (همانند خوارج و زیدیه) منحصر نمیشود، بلکه مواردی مانند رهبانیت در مسیحیت (رَهْبانِيَّةً ابْتَدَعُوها ما كَتَبْناها عَلَيْهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعايَتِها؛ حدید/27) و یا «وسواس» را داریم که انجامدهندهاش قصد مخالفت صریح با پیامبر و امام(ع) را ندارد؛
بلکه حتی مواردی داریم که شیعه به خیال خود امام ع را در تنگنا میدیده و به خیال خود گمان میکرده میتواند اقدامی را انجام دهد که امام ع به خاطر تنگنای شرایط از انجامش ناتوان گردیده است؛ مانند رعایت نکردن «تقیه» توسط شیعیان در زمان امام کاظم ع که امام ع شهادت خود را بدین سبب دانست که جان شیعه را نجات دهد(5) و قطعا آن شیعیان، اگر می دانستند که عدم تقیه آنان، جان خود امام ع را به خطر خواهد انداخت، قطعا چنان نمی کردند.
اکنون به این سوال که «چه اقداماتی مصداق جلو افتادن از امام است» شاید بتوان چنین پاسخ داد:
مصادیق سبقت از امام
الف. پیامبر(ص) یا امام را به خاطر اقدام نکردن در عرصهای که فینفسه حق و عدالت است، ناحق و از امامت خارج دانستن (مانند خوارج و زیدیه)
ب. در قبال تشخیص پیامبر و امام، تشخیص دیگری مطرح کردن، ولو که ظواهر به نفع تشخیص دیگر باشد: پسر نوح برای رها ماندن از طوفان، «کوه» را بر «کشتی» ترجیح داد: َ نادى نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ في مَعْزِلٍ يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرين؛ قالَ سَآوي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُني مِنَ الْماء» (هود/42-43)
اما مورد پیچیده آنجاست که ماموم درمی یابد که علت قاعد بودن و عدم اقدام امام ع آن است که او موقعیت انجام کار ندارد و به نظرش میرسد چون خودش این موقعیت را دارد، پس وظیفهاش مقدمهسازی برای کار امام ع است و وظیفه فعلی او غیر از وظیفه بالفعل امام ع است؛ و علت پیچیدگیاش این است که در نگاه ظاهری، هم موارد تایید شده از چنین اقدامی داریم (مانند اقدامات حضرت زهرا س، اصحاب امام حسین ع و …) و هم موارد باطل از چنین اقدامی (شیعیان زمان امام کاظم (ع).
ظاهرا در این موارد مساله اصلی آن است که شخص بتواند به تشخیص صحیح عمل دینی برسد، که این تشخیص دو شرط دارد:
الف. تفقه در دین، تا حدی که هم اصول را از امام ع فراگرفته باشد و هم بتواند فروع و مصادیق را بر اصول تطبیق کند (عَلَيْنَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ وَ عَلَيْكُمُ التَّفْرِيعُ؛(6) یعنی به حدی از رشد در تحلیل برسد که بتواند بدون اینکه امام ع به او چیزی بگوید نظر امام(ع) درباره وظیفه خویش را تشخیص دهد، چیزی که در مورد حضرت زهرا س بدان یقین داریم و نمونه اش را حضرت امیر در مقام مقایسه و ترجیح مالک اشتر بر محمد بن ابی بکر مطرح فرمود که مزیت تو بر او این است که تو چنانی که اگر من هم نگویم خودت می فهمی: «وَ هُوَ غُلَامٌ حَدَثُ السِّنِّ لَيْسَ بِذِي تَجْرِبَةٍ لِلْحُرُوبِ وَ لَا مُجَرَّباً لِلْأَشْيَاءِ … فَاخْرُجْ إِلَيْهَا رَحِمَكَ اللَّهُ فَإِنِّي إِنْ لَمْ أُوصِكَ اكْتَفَيْتُ بِرَأْيِك؛(7)
ب. عدالت پیشگی و تقوایی که توان تشخیص و فرقان در اختیار انسان قرار دهد: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا»
و شاید به همین جهت است که در زمان غیرمعصوم، ما تنها به فقیهانی میتوانیم مراجعه کنیم که علاوه بر شرط فقاهیت، شرط عدالت را هم حاصل کرده باشند.
پاسخ تقابل تقیه و تبری
با این مقدمه طولانی اکنون پاسخ تقابل تقیه و تبری هم معلوم میشود:
الف. «تبری» برای تقویت حقیقیِ اسلام است، نه برای خنک شدن دلمان از ظلمی که رخ داده و یا هر امر نفسانی دیگری؛ پس اگر تبری به نحوی باشد که ثمره نهاییاش تضعیف اسلام باشد (که از مصادیق بارز تضعیف اسلام، آن است که غیرشیعیان چنان از شیعه متنفر شوند که حاضر نباشند به منطق شیعه گوش دهند) مصداق جلو افتادن از امام ع است.
ب. «تقیه» نیز تاکتیکی برای حفظ حقیقت اسلام است، نه برای تنبلی کردن و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن؛ و از آنجا که لازمه حفظ اسلام آن است که مراقبت شود که اولا مبادا معارف خاص شیعه به فراموشی سپرده شود و ثانیا مبادا گرایشهای تولایی و تبرایی از مردمان شیعی حذف شود، نباید تقیه به نحوی باشد که بعد از چند نسل، فرزندانمان از این معارف و گرایشها تهی شوند؛
با این مقدمات، شاید بتوان گفت راه حل مساله این است که جدا از اینکه در مقام تربیت فرزندان خویش در محفل خصوصی خانواده، معارف و احساسات اصیل شیعه را پاسداری کنیم، در محافل عمومی:
1. معارف خاص شیعه را بدون تحریک احساسات و به صورت کاملا منطقی که هر عاقلی بشنود بپذیرد بیان کنیم؛
2. به گونهای احساسات را برانگیزانیم که بهانه به دست کسی ندهیم؛ شاید بهترین نمونهاش آموزش ائمه ع باشد در زیارت عاشورا: درباره کسانی که فسق و جورشان بر همگان آشکار است (مثل یزید و عمر سعد و ابنزیاد) صریحا لعن میشوند (یعنی کسانی که حتی احمد بن حنبل، که حتی وهابیها هم او را امام خود میدانند، لعن او را مجاز دانسته است(8).
در مورد کسانی که مورد حساسیت هستند، اسم نبرده؛ بلکه تعبیری به کار میرود که هر مسلمانی که قرآن را قبول دارد (مثلا آیه «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمينَ» هود/18) چاره ای جز اذعان بدان ندارد: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ … اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَّ العن الثَّانِيَ و الثَّالِثَ وَ الرَّابِع» وقتی خداوند ظالم را لعنت می کند ما حق داریم ظالم و بویژه اولین ظالمها را لعنت کنیم؛ ما اسم نبردیم، اگر آن افراد مصداق ظالمند، پس هر مسلمان پیرو قرآنی هم باید آنها را لعن کند؛ و اگر مصداق ظالم نیستند لعن ما ربطی به آنها نخواهد داشت./876/د۱۰۱/س
منبع: کانال حجت الاسلام والمسلمین حسین سوزنچی
پینوشت
1ـ مصباح المتهجد، ج1، ص45
2ـ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص612
3ـ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج1، ص169
4ـ الارشاد، ج2، ص91
5ـ كافي، ج1، ص260
6ـ وسائل الشیعه، ج27، ص63
7ـ الغارات، ج1، ص165
8ـ الصوارق المحرقة، ج2، ص635
سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا،