هفت شیوه تبیین اهمیت حجاب به دیگران
امر به معروف و نهی از منکر یکی از وظایفی است که خداوند متعال به بندگان خود محوّل کرده تا معروف، گسترش یافته و منکر، کم رنگ شود؛ اما مدل اجرای این فریضه الهی یکی از دغدغه هایی است که امروز با آن مواجه بوده و باید راهی درست و صحیح برای آن پیدا نماییم.
نحوه مواجهه و برخورد با بانوان کم حجاب نیز یکی از معضلاتی است که امروز با آن مواجه بوده و در این نوشتار به روش برخورد با آنان خواهیم پرداخت.
وظيفه اصلي و اساسي نهي از منكر است، ولي اين مسئوليت بايد به طور شايسته و صحيح انجام گيرد تا نتيجه مطلوب حاصل شود. در انجام اين وظيفه، احكام و شرايطي را كه در اين زمينه بيان شده، بدانيم و فرا گيريم، زيرا چه بسا انسان بي اطلاع كارهايي انجام ميدهد كه ضرر آن بيشتر از نفع است. اين احكام و شرايط در رساله مراجع معظم تقلید و بعضي از كتابها و جزوه ها بيان شده است.
به دختر جواني كه حجاب اسلامي را رعايت نمي كند، نمي توان به زور مقنعه و چادر پوشاند، بلكه بايد او با رغبت و ميل باطني حجاب را بپذيرد و به آن باور دروني پيدا نمايد. وقتي براي خانمي، زيبايي، فضيلت، فوايد و آثار حجاب جا نيفتاده باشد، طبيعي است كه آن را نمي پذيرد و فشار و تحميل خارجي اثر دراز مدت ندارد. در اين راستا لازم است كتاب هايي را كه درباره حجاب است، در اختيار او قرار داد.
در برخورد با دوستان کم حجاب لازم است این نكات را حتماً مورد نظر داشته باشيم:
1ـ اعطاي شخصيت: هرگز به خاطر بدحجابي نسبت به کسی بي احترامي نکرده و آمرانه و قلدرمآبانه برخورد نکنیم، بلكه خواهرانه و دوستانه برخورد كنيم و با گفتن جملاتي مانند: اين عمل در شأن شما نيست يا شأن شما بالاتر از اين ها است، او را راهنمايي نماییم. به طور كلي به صورت پيشنهادي باشد، نه دستوري.
2ـ جلب اعتماد: نهي از منكر وقتي تأثير دارد كه اعتماد طرف مقابل جلب گردد. بنابراين قبل از آموزش بايد جذب صورت گيرد. امام علي(ع) ميفرمايد: “قلوب الرجال وحشية فمن تألّفها أقبلت عليه؛ دل هاي مردم وحشي است. پس هر كسي آن قلوب را جذب كند، به او روي خواهند آورد".(1)
3ـ در نظر گرفتن وضع روحي و رواني: در نهي از منكر بايد به اين نكته روان شناختي توجه داشت كه حرف در زماني كه احتمال تأثير آن مي رود، زده شود. بديهي است انسان هميشه حال و حوصله سخن گوش دادن را ندارد. امام علي(ع) ميفرمايد: “دل ها براي قبول نصيحت اقبال (روي آوردن) و ادبار (نپذيرفتن) دارند؛ پس در مواقع پذيرش، آنها را دريابيد، زيرا اگر دل نسبت به چيزي اكراه داشته باشند، در آن مورد كور بوده، چيزي را نميبيند".(2)
4ـ رعايت نزاكت و ادب: قرآن مجيد درباره نحوه برخورد ميفرمايد: “ادفع بالّتي هي أحسن السيئة؛ اي رسول ما،تو آزار و بدي هاي امت را به آن چه نيكوتر است، دفع كن".(3)
انسان در مقابل خشونت و يا ملايمت، واكنش مناسب با اوضاع را بروز خواهد داد. اگر به يك نفر با عصبانيت بگوييد: حجابت را رعايت كن، ممكن است در جواب بگويد: چرا، چنين كنم؟! اگر با احترام از او چنين تقاضايي داشته باشيد، قبول ميكند.
5ـ محترم شمردن عقايد افراد: خانمي كه با بدحجابي وارد جامعه ميشود و آن را نشانه عظمت و تمدن مي داند، اين ها را ارزش تلقي ميكند و نشانه شخصيت مي پندارد. واضح است كه هيچ گونه اهانت و تحقيري را نسبت به فكر خود نمي پذيرد. در برخورد با اين افراد بايد به آنها فهماند كه به عقيده و نظرشان احترام مي گذاريد، ولي اين انتخاب را صحيح نمي دانيد.
6ـ پافشاري بر نكات مثبت: از ابتدا نبايد كار خلاف ديگران را مطرح كرد، زيرا زمينه پذيرش وجود ندارد و چه بسا واكنش نشان داده ميشود. در آغاز بايد طرف مقابل را به خاطر صفات مثبت ستود تا از اين طريق احساس كرامت كند و در مقام تلافي و ستيزه جويي بر نيايد.
7ـ برخورد با علل: براي رفع ناهنجاري ها بايد علل را بازشناسي كرد. بي حجابي يا بد حجابي دختران قطعاً علل مختلفي دارد، مانند عدم تربيت صحيح، بي محبتي پدر و مادر، معاشرت با نااهلان و اوضاع نابسامان سياسي و اجتماعي و اقتصادي. با ريشهيابي و عكس العمل مناسب با آن مي توان با اين پديده ناپسند مبارزه كرد.
پي نوشت ها:
1.نهج البلاغه، قصار 47.
2.همان، قصار 184.
3.مؤمنون (23) آيه 96
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه
فقط میرزا جواد آقا!
می شود این گزارش را مثلاً ۷ بخش کرد و در هر بخش فرازی از زندگی، شخصیت و ویژگی های «میرزا جواد آقا تهرانی» را نوشت. می شود مثل مستند های تلویزیونی از ولادت و تحصیلات سوژه آغاز کرد، دو سه تا خاطره گفت، کمی قلمفرسایی کرد و رسید به نقطه پایان که معمولاً پایان زندگی سوژه گزارش است. جز اینها می شود کار بهتری کرد. به سبک و سباق اخلاق و رفتار عارفانه و بی شیله پیله «میرزا جواد آقا تهرانی»، بیخیال دنگ و فنگ اصول گزارش نویسی شد و دل و قلم را آزاد گذاشت که در نوشتن از عالم وارسته هر طور که می خواهد و می تواند بنویسد. اما یادتان باشد، چه گزارش ۷ بخشی و چه سریال، مستند، فیلم سینمایی و … هیچکدام ظرفی نیستند که حتی یک موج کوچک از دریای وجود و شخصیت «میرزا جواد آقا» تویشان جا بگیرد… و آخر این مقدمه، اینکه، شایسته بود جلوی نام سوژه امروز عبارت «آیت الله» را بیاوریم اما نیاوردیم چون یادمان آمد از سفارش هایی که در این باره کرده بود!
علم یا ثروت؟
در اصل باید «جواد حاجی ترخانی» می بود. زاده ۱۲۸۳، فرزند تاجر و بازاری متدین و سرشناس تهران، حاج محمد تقی حاجی ترخانی. می شد همانطور به سبک «بچه حاجی» های مایه دار آن دوران، هم درسش را به پشتوانه ثروت پدری بخواند و هم برای امور دنیایی اش بزند توی خط تجارت، اقتصاد، سیاست و … و دستکم نه در دینداری که در تاجر پیشگی راه پدر را دنبال کند و خلاصه بیخیال پرسش اساسیِ «علم بهتر است یا ثروت؟» علم، ثروت، دین، سیاست و غیره را پیوند بزند به هم و بشود : حاج جواد آقای حاجی ترخانی! اما دوره اول متوسطه را که در دبیرستان «ثروت» تهران تمام کرد، سراغ طلبگی رفت. ابتدا شهر قم و چند سال بعد هم نجف. دوران نجفی بودنش دو سال بیشتر نشد و به درخواست مادر به ایران بازگشت، ازدواج کرد و بقیه ماجرای علم آموزی و سیر و سلوکش را در مشهد مقدس دنبال کرد.
کُشته مُرده استاد!
هم پای درس استادان بزرگ و نام آوری نشست و هم بزرگان و نام آوران زیادی بعدها پای درس های سطح، خارج فقه و اصول، فلسفه ومعارف قرآنی و … ایشان نشستند. آثار و کتابهای تحقیقی و اعتقادی زیادی را نوشت و در اختیار علاقمندان قرار داد. نه شمردن استادان و شاگردانش و نه آثار باقی مانده از او در حوصله این گزارش نیست اما این را می شود گفت که شهرت امروز و دیروزش به خاطر هیچکدام از اینها نیست. «میرزا جواد آقا» را همه آنهایی که می شناختند، دوستش داشتند. اصلاً بالاتر از دوست داشتن شیفته و کُشته مُرده روحیات، رفتار و بقول حرفه ای ها «سجایای اخلاقی» اش بودند. در گفتن و شنیدن، رفت و آمد و نشست و برخاست با علما، شاگردان و مردم کوچه و بازار بشدت مراقب همه چیز و همه کس و بیشتر از همه مراقب خودش و رفتارش بود. می گویند همیشه همردیف شاگردانش می نشست، لحن و کلامش هیچوقت بوی غرور و تحقیر دیگران را نمی داد، لبخند از لبانش و ادب و احترام از نگاه و گفتارش تراوش می کرد و … تو خود حدیث مفصل شیفتگی دیگران نسبت به او را از همین مجمل هایی که گفتیم بخوان.
عید مردم را عزا نکنید
داستان های زندگی اش را شاید زیاد شنیده باشید. از ماجرای فردی که در مجلسی ناغافل دست ایشان را بوسید و بعدها «میرزا جواد آقا» به او گفت: به تلافی این کار، من رفتم کفش شما را بوسیدم! … تا داستان مخالفتش با اینکه «آیت الله» خطابش کنند … و ماجرای عجیب مرگ فرزندش در روز عید غدیر که میهمانان زیادی به خانه اش آمده بودند و وقتی «میرزا» خبردار شد جنازه فرزندش روی آب حوض است، به آرامی گفت: عید مردم را عزا نکنید…ساکت باشید …میهمانان هم که متوجه ماجرا نشده بودند وقتی از دلیل همهمه و نا آرامی زنها پرسیدند، فقط گفت: چیزی نیست، خدا امروز به ما عیدی داده اما زنها این را متوجه نیستند!
اهل عرفان و آنهایی که در این وادی قدم زده اند و نفسی کشیده اند این رفتار و برخورد «میرزا جواد آقا» با مصیبت مرگ فرزند دلبندش که سخت هم مورد توجه و علاقه ایشان بود را، نماد مقام «تسلیم و رضا» می دانند و حتی فراتر از آن. یعنی آنچه را دیگران مصیبت می دانند، عیدی خداوند بدانی!
به خاطر حاج خانم
ادب، تواضع، سادگی و پیراستگی اش فقط برای مردم، ارباب رجوع، شاگردان و … نبود. بیش از اینها برای اهل خانه و بیشتر از همه برای همسرش، متواضع، دلسوز، مراقب و یار و همراه بود. حتی زحمت شستن لباسش را به همسر نمی داد. خانم سادات و علویه ای که چون خوب «میرزا جواد آقا» را شناخته بود با هزار خواهش و تمنا گاهی اجازه می گرفت که افتخار شستن لباس مردش را پیدا کند! برخلاف سادگی در پوشش و بی توجهی به مال دنیا، تزیینات خانه اش و نظم و همه چیز آن مثال زدنی بود. پرده ها و دیگر لوازم خانه اگرچه ساده بودند اما در رنگ و اندازه و نوع بشدت به قول امروزی ها با هم «سِت» بودند و «میرزا جواد آقا» توضیح داده بود که: این زیبایی، نظم و آراستگی به خاطر رضایت همسرم است و نه علاقه به زرق و برق زندگی … وقتی اقوام و خویشان همسرم می آیند، نباید زندگی ساده و طلبگی من مایه شرمساری حاج خانم شود.
استاد امام «رحمه الله علیه»
حق استادی به گردن امام «رحمه الله علیه» داشت و در بحث فلسفه و عرفان میان ایشان و امام «ره» اختلاف نظر اساسی وجود داشت. نگاه امام «رحمه الله علیه» به دین، نگاهی فلسفی بود و «میرزا جواد آقا» نگاهی کلامی به این مقوله داشت. این اختلاف در نگاه از همان دوران درس و بحث آغاز شده و ادامه دار شده بود. اما چه در فعالیت های انقلابی «میرزا جواد آقا»، چه در بارها حضورش در جبهه های جنگ تحمیلی، چه در دیدارهایی که با امام «رحمه الله علیه» داشت، هرگز چیزی جز احترام خاص دو طرفه و علاقه و ارادت قلبی دیده و گزارش نشده است. حتی می گویند امام «رحمه الله علیه» در احترام درخواست «میرزا جواد آقا»، پخش تفسیر فلسفی – عرفانی سوره «حمد» را از تلویزیون نیمه تمام گذاشته اند.
هرکجا باشد
در وصیتنامه اش نوشته بود: «جسدم را در قبرستان عمومی خارج شهر یا محل مباحی خارج شهر ـ هرکجا باشد ـ دفن کنند، و به عنوان هفته و چهلم و سال مجلسی بر پا نکنند». همین شد که سال ۱۳۶۸ پس از رحلت، پیکرش در حرم مطهر رضوی تشییع و در بهشت رضا، در کنار شهیدان جنگ تحمیلی به آنها ارادت خاصی داشت به خاک سپرده شد.
شکوه اربعین به واسطه سوگند حضرت زینب(س) است: «نام ما تا ابد زنده است»
آیت الله جوادی آملی : این مراسم باشکوه اربعین از سوگند زینب کبری(سلام الله علیه) نشأت میگیرد؛ او عالمه غیر معلمه است، زینب کبری سوگند یاد کرد قسم به خدا نمیتوانید نام ما را فراموش کنید.
آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به نزدیکی ایام اربعین شهادت سید و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام با اشاره به فرازهایی از زیارت عالیه بیان داشتند:
گرچه وجود مبارک نوح گفت: خدایا! من سالیان متمادی شبها و روزها مردم را دعوت کردم و رنج شبانه روز کشیدم تا این قوم را هدایت کنم، ولی اینها نپذیرفتند لکن در زیارت اربعین حسین بن علی علیه السلام عرض می کنیم « بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه» تنها سخنان شب و روز نیست؛ بلکه سخن از بذل جان و مال است، آن حضرت خون خود را در راه زنده کردن جامعه نثار کرد.
ایشان در ادامه اظهار داشتند: اگر ذات اقدس الهی برنامه رسمی انبیا را دو امر اساسی یعنی یکی تعلیم کتاب و حکمت و دیگری تزکیه قرار داد، وجود مبارک سالار شهیدان همین برنامه را با بذل خود احیا کرده است.
آیت الله العظمی جوادی آملی با بیان جایگاه قوه جزم و عزم در وجود انسان و وظیفه هر یک از این دو قوه اذعان داشتند: نفس ما بیش از دو نیروی اصیل در وجود خود ندارد؛ ما یک نیرویی داریم که او اندیشه و فکر و تفکر و استدلال و قیاس و مانند آن را به عهده دارد و یک نیرویی داریم که عزم و اراده و نیت و اخلاص را تأمین می کند.
جزم بدون عزم، عالم بی عمل می سازد، عزم بدون جزم، مقدس بی درک می سازد، اما در خصوص حسین بن علی علیه السلام فرمود ایشان کاری کرد که با یک دست جزم علمی مردم را تأمین کرد با دست دیگر عزم عملی مردم را بیمه کرد « بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ » که بشوند عالم « وَ حِیرَهِ الضَّلالَه» که بشوند عاقل، و عقل همان است که « عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»
ایشان تأکید کردند: اربعین سهم تعیین کننده ای در جامعه کردن جامعه دارد؛ جامعه نه یعنی مردم همه جمعاند، جامعه یعنی جمع بین جزم و عزم؛ یعنی جمع بین علم و عمل یعنی جمع بین علم و عقل، جمع این عناصر تشکیل جامعه حقیقی را می دهد. فردی که جمع بین علم و عمل کرده است جهانی است بنشسته در گوشه ای.
معظم له با اشاره به کلامی از عقیله بنی هاشم زینب کبری(سلام الله علیه) بیان داشتند: این مراسم باشکوه اربعین از سوگند زینب کبری(سلام الله علیه) نشئت می گیرد؛ او عالمه غیر معلمه است، زینب کبری سوگند یاد کرد قسم به خدا نمی توانید نام ما را فراموش کنید، وحی ما را از بین ببرید، نام ما تا ابد زنده است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام
عذر خواهی دیگران را بپذیریم
عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه السلام قَالَ إِنْ شَتَمَكَ رَجُلٌ عَنْ يَمِينِكَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلَى يَسَارِكَ فَاعْتَذَرَ إِلَيْكَ فَاقْبَلْ مِنْه.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود: اگر کسی در سمت راست تو از تو بدگویی کند و بالافاصله در سمت چپ تو از تو عذرخواهی کند، پوزش او را بپذیر.
مشکاة الانوار اثر علی بن حسن طبرسی، ص229
خانوادهی سالم، انتقال فرهنگ
گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری مدظله العالی:
انتقال فرهنگها و تمدنها و حفظ اصول و عناصر اصلی یک تمدن و یک فرهنگ در یک جامعه و انتقالش به نسلهای پیدرپی، به برکت خانواده انجام میگیرد.1
اساس ازدواج و مهمترین مصلحت ازدواج، عبارتست از تشکیل خانواده. علت هم این است که اگر خانواده سالمی در یک جامعهای وجود داشته باشد، آن جامعه سالم خواهد شد و مواریث فرهنگی خودش را به صورت صحیح منتقل خواهد کرد. در آن جامعه تربیت کودکان به بهترین وجه صورت میپذیرد. لذاست که در آن کشورها و جوامعی که خانواده دچار اختلال میشود معمولاً اختلالات فرهنگی –اخلاقی به وجود میآید.2
اگر نسلها بخواهند فرآوردههای ذهنی و فکری خود را به نسلهای بعدی منتقل کنند و جامعه از گذشته خودش بخواهد سود ببرد، این فقط با خانواده ممکن است. در محیط خانواده است که اول بار همهی هویت و شخصیت یک انسان بر اساس فرهنگ آن جامعه شکل میگیرد و این پدر و مادرند که به طور غیرمستقیم و بدون اینکه خود آنهاتصنعی به کار ببرند، به طور طبیعی محتوای ذهن و فکر و عمل و معلومات و اعتقادات و مقدسات و اینها را به نسل بعدی منتقل میکنند.3
پاورقی:
1. خطبهی عقد مورخهی ۲۶/۱/۱۳۷۷
2. خطبهی عقد مورخهی ۱۶/۱/۱۳۷۸
3. خطبهی عقد مورخهی ۱۵/۱۰/۱۳۷۹
نقش الگویی والدین در تشویق فرزندان به نماز
برای آموزش و جذب فرزندان به نماز، روش های گوناگونی وجود دارد که می توان به فراخور سن و وضع روحی ایشان آنها را به کار گرفت. در این میان، نقش الگویی ارشادگران اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا از روش های بسیار راه گشایی است که خدای تعالی در قرآن برای هدایت انسان ها بارها به شکل مستقیم و غیرمستقیم بهره گرفته است. حکایت های وارد شده از پیامبران در قرآن جملگی از این مقوله است. منظور از تربیت الگویی این است که: «مربی بکوشد نمونه رفتار و کردار پسندیده خود را به طور عملی (مستقیم یا غیرمستقیم) در معرض دید متربی قرار دهد و بدین گونه موقعیت اجتماعی او را دگرگون کند».
به یقین، در میان الگوها نقش پدر و مادر از همه مؤثرتر است. والدین نخستین و اثرگذارترین الگوی عملی فرزندان هستند، بیشترین زمان را با آنان می گذرانند و بیشترین نقش را در شکل گیری شخصیت فرزندان دارند. به همین دلیل، فرزندان همواره در حال همانندسازی از رفتار والدین خود هستند. شیوه رفتاری امام خمینی رحمه الله در تربیت دینی فرزندان، نمونه جالبی از تربیت الگویی است. فریده مصطفوی دختر امام می گوید:
کارهای دینی به ما دیکته نمی شد. در خانواده وقتی ما رفتار امام را می دیدیم، خود به خود در ما تأثیر می گذاشت و همیشه سعی می کردیم که مثل ایشان باشیم، ولو اینکه مثل ایشان نمی شدیم. از نظر تربیتی، خود ایشان برای ما یک الگو بودند. وقتی کاری را به ما می گفتند انجام ندهید و ما می دیدیم ایشان در عمرشان آن کار را نمی کنند، به طور طبیعی ما هم انجام نمی دادیم.
به هر حال، والدین برای آنکه الگوی شایسته و نیکوی فرزندان باشند، باید عامل به نماز باشند؛ دانش و منش تربیتی داشته باشند و در آموزش احکام و معارف نماز کوشا باشند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی معاونت فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیرحضوری