بیهوده گویی، ریشه ها و راه های درمان آن
یهوده گویی یکی از آفات زبان است که مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در کتاب اخلاق الاهی به «تعريف بيهوده گويى»، «اقسام بيهوده گويى»، «نكوهش بيهوده گويى از ديد شرع»، «ريشه هاى درونى بيهوده گويى»، «پيامدهاى زشت بيهوده گويى» و «راه هاى درمان بيهوده گويى» پرداخته است که تقدیم علاقمندان می گردد.
فصل چهاردهم: بيهوده گويى
رسول گرامی اسلام(ص): اعظم الناس قدرا من ترك ما لا يعنيه/ ارزشمندترين مردم كسى است كه آن چه را به كار او نمى آيد، ترك كند.
مقدمه
شايسته نيست انسان سرمايه عمر را با سخنان بيهوده و بى فايده از بين ببرد و بايد بكوشد تا از هر لحظه عمر گرانبهايش بهره مند شود و سرمايه زندگانى را به سادگى از دست ندهد. بايد از آن چه مدت كوتاهى در اختيارش گذاشته شده ، بيش ترين استفاده را برده ، براى آخرت خود زاد و توشه اى فراهم آورد؛ بنابراين سخن بيهوده ، حتى براى يك لحظه هم هدر دادن سرمايه است .
بيهوده گويى از آفاتى است كه بيش تر انسان ها به آن مبتلايند و به سبب آن، به وادى آفات ديگر زبان، كشيده مى شوند؛ پس بايد در رفع آن كوشيد و راه را بر گناهان زبان بست .
اين فصل بر آن است كه با بررسى ابعاد گوناگون آفت پيش گفته ، راهى را براى درمان آن ارائه دهد، و موضوع هاى زير در آن مطرح مى شود:
1 -تعريف بيهوده گويى
2 - اقسام بيهوده گويى
3 - نكوهش بيهوده گويى از ديد شرع
4 - ريشه هاى درونى بيهوده گويى
5 - پيامدهاى زشت بيهوده گويى
6 - راه هاى درمان بيهوده گويى .
(1): تعريف بيهوده گويى
مقصود از بيهوده گويى، به زبان آوردن سخنى است كه فايده مجاز و مشروع دنيايى با آخرتى، مادى يا معنوى و عقلايى يا شرعى نداشته باشد. سخن گفتن از آن چه براى گوينده بهره اى ندارد، بيهوده گويى است كه از آن به شهوت كلام نيز تعبير شده است ؛ البته بى فايده بودن سخن براى گوينده ، به معناى بى ارزش بودن آن براى همگان نيست . چه بسا سخنانى كه براى برخى بى فايده ، و براى ديگران سودمند و مفيد است ؛ از اين رو مفيد بودن را مى توان امرى نسبى به شمار آورد؛ اگر چه ممكن است برخى سخنان ، براى همگان بى فايده باشد.
(2): اقسام بيهوده گويى
الف: سخن گفتن درباره موضوع بى فايده
گاه انسان از موضوعى سخن مى گويد كه هيچ فايده اى براى او ندارد؛ اگر چه ممكن است همان موضوع، براى برخى مفيد باشد؛ در اين حال، سخن او از اقسام كلام بى فايده يا بيهوده گويى به شمار مى رود؛ مانند سخن گفتن از رنگ چشم و موى ديگران كه براى بيش تر افراد بى فايده ، ولى براى برخى از مراكز اطلاعاتى ، مفيد است .
ب: سخن اضافى (فضول كلام)
سخن بيش از اندازه لازم و كافى - اگرچه درباره موضوعى سودمند هم باشد-، از اقسام كلام بى فايده به شمار مى رود؛ البته روشن است كه مقصود از آن، توضيح يا تكرارى كه جهت درك بهتر ارائه مى شود نيست؛ زيرا به چنين تكرارى نياز بوده از آن استفاده مى شود.
ج: سخن نابجا
سخن كافى و به اندازه درباره موضوع سودمند و مفيد، اگر بيرون از جايگاه مناسبش گفته شود، از اقسام كلام بى فايده شمرده مى شود. نابجايى سخن ، گاه از عدم تناسب سخن با مخاطب پديد مى آيد؛ ماننده اقامه برهان هاى غامض و دشوار براى عوام ، و گاه از نبود تناسب زمانى ، مكانى و…مخاطب حاصل مى شود؛ مانند سخن گفتن با افرادى كه از فرط خستگى ، توان گوش سپردن به سخنان گوينده را ندارند.
پرسش بى فايده را هم مى توان از اقسام كلام بيهوده به شمار آورد كه در اين قسم نيز گاه از امرى بى فايده ، پرسيده مى شود؛ مانند آن شخص كه پس از كلام امير مؤ منان على (عليه السلام ): سلونى قبل ان تفقدونى/ از من بپرسيد پيش از آن كه مرا در ميان خود نيابيد، از تعداد موهاى سر و صورت خويش پرسيد و گاه از كسى مى پرسد كه به پاسخ گفتن قدرت يا رغبت ندارد. همه اين ها افزون بر اين كه وقت پرسش كننده را از بين مى برد، وقت پاسخ دهنده را نيز هدر مى دهد و او را به زحمت مى اندازد.اين در صورتى است كه آفتى متوجه آن دو نشود و طرح پرسش براى اظهار فضل ، فخر فروشى و تحقير طرف مقابل نباشد؛ وگرنه افزون بر نابودى عمر، انسان را به وادى گناه نيز مى كشاند و بى مقدار مى كند. براى پاسخ دهنده نيز ممكن است پيامد زشتى را به همراه داشته باشد؛ براى نمونه ؛ آن گاه كه روزه دارى را نا آگاهانه به خوردن و آشاميدن فرا مى خوانند و او مى پرهيزد، از او مى پرسند: ((روزه هستى ؟)) با اين پرسش ، چند مشكل براى پاسخ دهنده پديد مى آيد. اگر بگويد روزه نيستم ، دروغ گفته است . اگر بگويد روزه هستم ، از پاداش عبادت پنهانى او كاسته شده است . اگر پاسخ مثبت دهد و از اين پاسخ ، انگيزه لذت و غرور داشته باشد، به ورطه ((ريا)) افتاده و اگر پاسخ ندهد، به پرسش كننده توهين كرده است . همچنين اگر از شخصى چيزى بپرسد كه او نمى خواهد در آن مورد پاسخى دهد و دوست دارد مساءله از ديد پرسش كننده يا ديگران پنهان بماند، در اين جا پرسش كننده نه تنها وقت پربار خود را هدر داده ، بلكه وقت طرف مقابل خود را نيز گرفته و تباه كرده است بدون اين كه نتيجه خاصى از گفتار خود گرفته باشد. به اين ترتيب ، پرسش بى فايده ، از بدترين نوع كلام بى فايده است .
(3): نكوهش بيهوده گويى از ديد شرع
نهاد پاك آدمى، از زيان و كاستى نفرت داشته ، انسان را از هر امر زيانبارى باز مى دارد. از سويى عمر، سرمايه اصلى بشر است كه به تندى سپرى مى شود و راهى براى بازگشت آن نيست . با توجه با اين دو نكته ، خرد آدمى ، به ناپسندى گفتار بيهوده حكم كرده ، گزافه گو را سزاوار نكوهش مى داند. شريعت هم با صحه نهادن بر حكم عقل ، انسان را از اين كار باز مى دارد. روايات موجود در اين زمينه ، اهميت پرهيز از سخن بيهوده را نمايان مى سازد. رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در حديث طولانى معراج مى فرمايد: (ديدم ) كه دوزخ ، هفت در داشت و بر هر درى سه جمله نوشته شده بود. بر در پنجم نوشته بودند:
…و لا تكثر منطقك فيما لا يعنيك فتسقط من رحمه الله …/ و در آن چه بيهوده است ، بسيار سخن نگو كه از رحمت خدا ساقط مى شوى .
در جاى ديگرى مى فرمايد: من حسن اسلام المرء تركه ما لا يعنيه/ از خوبى اسلام آدمى است كه آن چه را به كارش نمى آيد، ترك كند.
روايت به روشنى ستايش پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از ترك اين رفتار را مى نماياند چرا كه آن را از جمله نيكى ها و محاسن اعتقاد شخص مسلمان شمرده است .
و همچنين به ابوذر غفارى (ره ) فرمود:
الا اعلمك بعمل خفيف على البد ثقيل فى الميزان ؟ قلت : بلى يا رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) . قال : هو الصمت و حسن الخلق و ترك ما لا يعنيك/ آيا عملى آسان و سبك براى بدن ، و سنگين و پر بها در ميزان اعمال به تو بياموزم ؟ عرض كردم : آرى ، اى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضرت فرمود: خاموشى و خوش خلقى و ترك كار بيهوده .
حضرت در اين عبارت بر اهميت و سنگينى اعمال در آخرت اشاره داشته ، بر ترك سخن بيهوده تاءييد مى فرمايد. در جاى ديگر نيز مى فرمايد:
من راءى موضع كلامه من عمله قل كلامه الا فيما يعنيه/ هر كس كلام خود را جزئى از عمل خويش بداند، سخن او كم مى شود، مگر در مواردى كه براى او فايده دارد.
اما على (عليه السلام ) يكى از صفات مؤ منان را دورى از سخن بى فايده بر مى شمرد و از گزافه گويان اظهار شگفتى مى كند:
عجبت لمن يتكلم بما لا ينفعه فى دنياه و لا يكتب له اجره فى اءخراه/ در شگفتم از كسى كه سخنى مى گويد كه در دنيا سودى ندارد و در آخرت اجرى نخواهد داشت .
سخن اضافى - اگر چه درباره امرى مفيد هم باشد - نكوهيده است ؛ زيرا اضافه آن بيهوده است و فايده اى به بار نمى آورد. رسول خدامى فرمايد:
طوبى لمن امسك الفضل من لسانه و انفق الفضل من ماله/ خوشا به حال كسى كه زيادى كلامش را نگاه دارد و زيادى مالش را انفاق كند.
در سخنى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) نيز آمده است :
شر ما شغل به المرء وقته الفضول/ بدترين چيزى كه آدمى وقت خود را به آن سرگرم مى كند، كارهاى زيادى است (كه شامل سخن زيادى هم مى شود.)
روزى اميرمؤمنان على (عليه السلام) از كنار مردى كه فراوان سخن مى گفت ، عبور كرد، ايستاد و خطاب به وى فرمود: يا هذا انك تملى على حافظيك كتابا الى ربك فتكلم بما يعنيك ودع ما لا يعنيك/ اى (مرد!) همانا تو (با اين گفتارت) نامه اى را به سوى پروردگارت نزد دو فرشته نگاهبانت ، پر مى كنى [= گفتار بيهوده تو نوشته مى شود]؛ پس ، از آن چه مفيد است ، سخن بگو و چيز بيهوده را رها كن .
سخن نابجا هم، اگر چه درباره موضوعى مفيد باشد، نكوهيده است؛ زيرا افزون بر آن كه فايده اى ندارد، چه بسا كاستى شخص گوينده را نيز در پى داشته است .
سيدالشهدا حضرت حسين (عليه السلام ) به ابن عباس فرمود:
يا ابن عباس لا تتكلمن بما لا يعنيك فاننى اخاف عليك الوزر و لا تتكلمن بما يعنيك حتى ترى له موضعا فرب متكلم قد تكلم بحق فعيب/ اى فرزند عباس ! هرگز از آن چه بى فايده است ، سخن مگو؛ چرا كه من از وزر براى تو مى ترسم و هرگز از آن چه مفيد است ، سخن نگو تا هنگامى كه جايگاهى مناسب براى سخنت ببينى . چه بسا گوينده اى كه به حق سخن گويد (اما در جايگاه نامناسبش )؛ پس بر او عيب گرفته مى شود.
امام صادق (عليه السلام ) نيز در گفتارى مانند همين مى فرمايد:
… ودع كثيرا من الكلام فيما يعنيك حتى تجد له موضعا قرب متكلم بحق فى غير موضعه فعنت/ … و بسيارى از سخنان مفيد را ترك كن تا براى آن ها جايگاهى مناسب بيابى. چه بسا گوينده بحقى كه در جايگاه نامناسب سخن مى گويد و در سختى قرار گرفته، نابود مى شود.
پرسش بى فايده هم امرى نكوهيده است؛ چنان كه يكى از اصحاب امام صادق (عليه السلام ) نقل مى كند نزد امام بوديم كه آسمان رعدى زد.
حضرت فرمود: سبحان من يسبح له الرعد بحمده والملائكه من خيفته فقال له ابو بصير جعلت فداك ان للرعد كلاما فقال : يا ابا محمد سل عما يعنيك ودع ما لا يعنيك/ پاك و منزه است كسى كه رعد به ستايش او، و فرشتگان از ترس او تسبيح مى گويند. ابو بصير عرض كرد: فداى تو شوم . آيا رعد هم سخن دارد؛ امام فرمود: اى ابا محمد! از چيزى كه به كارت مى آيد بپرس و آن چه را به كارت نيايد، رها كن .
(4): ريشه هاى بيهوده گويى
عوامل ذيل ، انسان را به وادى بيهوده گويى مى كشاند:
الف: كنجكاوى بيجا
اشتياق به دانستن چيزى كه براى شخص سودى ندارد يا كاوش در مسائل غير مفيد، از عوامل مهم بيهوده گويى است ، البته اين نبايد با مسأله كسب دانش و فهميدن امور مفيد و نيكو، اشتباه شود. مقصود از اين عامل ، حرص به دانستن چيزهايى است كه فقط سرگرم كننده ولى بى فايده اند؛ مانند دانستن تعداد آجرهاى خانه فلان شخص ، يا پرسش از تعداد موهاى سر خود.
ب: علاقه فراوان و صميميت
شدت علاقه به ديگرى، موجب پيدايش ميل فراوان به سخن گفتن با او مى شود كه اين مى تواند انسان را به بيهوده گويى و پر گويى وا دارد. فرد، در اين حال آن قدر سرگرم سخن گفتن است كه به مفيد بودن يا نبودن گفتارش توجه ندارد.
ج: وقت گذرانى
گاه گوينده به اشتباه گمان مى كند كه وقت اضافى دارد و با سخن گفتن مى تواند اين وقت را پر كند؛ براى همين به سخن گفتن درباره هر چيزى پرداخته ، وقت خويش را هدر مى دهد.
د: حب جاه (جلب توجه)
سخن گفتن گاه براى جاى گرفتن در دل ديگران است كه در اين حال ، فرد با سخن گفتن مى كوشد توجه ديگران را به خود جلب كند تا مردم به ارتباط با او تمايل نشان دهند.
(5): پيامدهاى زشت بيهوده گويى
الف: تباه شدن عمر
كم ترين زيان كلام بيهوده براى شخص متكلم ، تباه شدن عمر او است كه بزرگترين سرمايه زندگى او شمرده مى شود. آن چه انسان در اين جهان به دست مى آورد، به سبب عمر او است . انسان مى تواند از اين بخش زندگانى ، براى جهان آخرت خود توشه بردارد و البته با گفتن سخنان بيهوده كه هيچ فايده دنيايى و آخرتى ندارد، اين فرصت از بين مى رود. اگر زمانى را كه صرف سخنان بيهوده مى كند، به سكوت بگذراند و در سكوتش هم به ياد حق باشد، گنجينه اى بزرگ براى آخرت خويش ذخيره كرده است . افزون بر اين ، انرژى خود را نيز نگاه داشته است .
ب: حقارت در اجتماع
كلام بى فايده و اضافى ، سبب كاستى مقام گوينده مى شود؛ زيرا هر سخنى به صورت معمول مخاطبى دارد و مخاطب با شنيدن سخنان بى ارزش از گوينده ، ارج و منزلت پيش از شنيدن را براى او باور نخواهد داشت .
ج: درخواست پوزش
يكى ديگر از آثار زشت بيهوده گويى، اين است كه چه بسا سخنى بر زبان آورد يا برخوردى كند كه از آن پشيمان شود و به ناچار از مخاطب عذر بخواهد؛ حال آن كه در روايات آمده است : (مؤمن وارد كلامى نميشود يا كارى نمى كند كه پس از آن عذر بخواهد.)
د: زمينه سازى گناهان زبان
سخن بيهوده، زمينه ورود انسان به وادى گناهان زبان را فراهم مى سازد؛ زيرا بيهوده گويى ، از شهوت كلام سرچشمه مى گيرد و اين اشتها به سخن گفتن ، خطرهايى چون غيبت ، دروغ ، فرو رفتن در باطل و … را در پى دارد.كسانى كه شهوت سخن گفتن دارند، بسيار آسان تر از ديگران به گفتار حرام دچار مى شوند. روشن است كه بيهوده گويى و پر گويى ، انسان را به وادى گناه نزديك مى سازد؛ زيرا سخن درست ، اندك است و شخص پر گو براى سخن گفتن ، به نادرست روى مى آورد؛ چنان كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد:
من كثر كلامه كثر سقطه و من كثر سقطه كثرت ذنوبه و من كثرت ذنوبه كانت النار اولى به/ كسى كه بسيار سخن گويد، خطايش فراوان مى شود و كسى كه خطايش فراوان شود كار بيهوده اش فزونى مى گيرد و كسى كه بيهوده كارى اش فزونى گيرد، دروغش افزون مى شود و كسى كه دروغش فراوان شود، گناهانش بسيار مى شود …
گويا بيهوده گويان، سخن را جزو رفتار خويش به شمار نمى آورند و براى همين است كه به وادى هولناك گناه كشيده مى شوند.
رسول خدامى فرمايد: من لم يحسب كلامه من عمله كثرت خطاياه و حضر عذابه/ هر كس سخنش را از رفتارش به شمار نياورد، خطاهايش زياد و عذابش حاضر مى شود.
ر: دورى از رحمت الاهى
بيهوده گويى، انسان را از رحمت خداوند دور مى سازد. همان گونه كه گذشت، رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در حديث معراج فرمود: بر در پنجم دوزخ نوشته شده بود: درباره آن چه به كارت نيايد [= براى تو بى فايده است ]، بسيار سخن مگو كه از رحمت خدا ساقط مى شوى
س: از دست دادن امور مفيد
هنگامى كه شخص به امور بى فايده سرگرم مى شود، از آن چه مفيد و سودمند است ، باز مى ماند؛ يعنى نه تنها سودى نمى برد، بلكه منفعت هاى بسيارى را از دست مى دهد.
حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايد: من اشتغل بما لا يعنيه فاته ما يعنيه/ هر كس خود را به چيزى كه به كارش نيايد سرگرم سازد، آن چه را كه به كارش آيد از دست مى دهد.
ع: نابودى خرد
عقل، انسان را به پيشرفت و كمال فرا مى خواند. سرگرم شدن به امور زايد و بى فايده ، حركتى در جهت خلاف فرمان عقل بوده ، موجب نابودى آن مى شود.
از امام على (عليه السلام ) نقل شده است: ضياع العقول فى طلب الفضول/ ضايع شدن عقل ها، در جست و جوى كارهاى زايد است .
ف: گمراهى
بيهوده گويى موجب نابودى خرد مى شود و با از دست دادن خرد، انديشه به خطا رفته، انسان، راه كمال و سعادت را گم خواهد كرد.
اميرمؤمنان مى فرمايد: وقوعك فيما لا يعنيك جهل مضل/ قرار گرفتن تو در آن چه به كارت نمى آيد، نادانى گمراه كننده اى است .
و: قساوت قلب
دورى از ياد خدا، دل را سخت مى كند، و نتيجه پر گويى در آن چه به كار نمى آيد، كاهش ذكر خدا، و سرانجام آن، قساوت قلب است .
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) مى فرمايد: لا تكثروا الكلام بغير ذكر الله فان كثره الكلام بغير ذكر الله تقسو القلب ان ابعد الناس من الله القلب القاسى/ سخن در غير ياد خدا را زياد نكنيد. همانا سخن بسيار در غير ياد خدا، دل را سخت مى كند. همانا دورترين مردم از خدا، دل شخص سنگدل است .
ش: خستگى شنونده
بيهوده گويى، افزون بر زيان هاى پيش گفته ، موجب ملامت و خستگى شنونده نيز مى شود كه اين خود، بى ميلى شنونده به هم سخن شدن با بيهوده گو را در پى خواهد داشت .
اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايد: اياك و كثره الكلام فانه يكثر الزلل و يورث الملل/ از پرگويى بپرهيز؛ زيرا بر لغزش ها مى افزايد و كسالت و خستگى را به دنبال مى آورد.
(6): راه هاى درمان بيهوده گويى
درمان بيهوده گويى از دو راه علمى و عملى ممكن است .
دقت در پيامدهاى سخن بى فايده و يادآورى مستمر آن ها، سبب ترك اين عادت ناشايست مى شود.
بيهوده گو بايد بداند كه عمر عزيزش بر نمى گردد؛ پس نبايد آن را صرف كار بيهوده كند. اگر شدت علاقه، او را به بيهوده گويى وا داشته است، بداند كه با اين كار عمر دوستش را تباه مى كند؛ در حالى كه مى تواند با سخنان سودمند محبت خويش را ابراز كند.
به يادآوردن ارزش والاى ذكر خدا و انديشه در مبداء و معاد نيز او را بر ضد بيهوده گويى، تشويق و تحريك مى كند. شناخت نقش گفتار در ميان ديگر رفتار، گامى بسيار مهم در ترك بيهوده گويى است. آن گاه كه انسان به اهميت نقش سخن در زندگى آگاه شود، ديگر به گفتار بى فايده روى نخواهد آورد.
امام صادق (عليه السلام ) به نقل از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى فرمايد: من راءى موضع كلامه من عمله قل كلامه الا فيما يعنيه/ هر كس جايگاه سخنش را در ميان رفتارش بشناسد، گفتارش جز در امور مفيد، كم مى شود.
سرگرم شدن به كارهاى مفيد و سودمند، كوششى مناسب براى ترك عادت بيهوده گويى است؛ زيرا پرداختن به بيهوده گويى انسان را از كارهاى سودمند باز داشته است؛ پس براى ترك آن بايد به ضدش عمل كرد.
اميرمؤمنان على (عليه السلام) مى فرمايد: من اطرح ما يعنيه وقع الى ما لا يعنيه/ كسى كه آن چه را به كارش آيد كنار گذارد، در آن چه به كارش نيايد [= مفيد نباشد] قرار مى گيرد.
پرداختن به ذكر، دعا، مسائل مفيد علمى و ارشاد و تربيت، از جمله امور مفيدى است كه انسان را از بيهوده گويى دور مى سازد.
منبع: کتاب اخلاق الاهى/ جلد چهارم، آفات زبان/ استاد آيت الله مجتبى تهرانى
نگاه رهبر انقلاب به"مصرف گرایی"ازمقوله های فرهنگ عمومی
بر اساس بیانات رهبر معظم انقلاب مدظله العالي، مصرف گرایی جزئی از “فرهنگ عمومی” است که این گونه تعریف می شود: “مصرفگرایی یعنی اینکه ما هرچه گیر میآوریم، صرف اموری کنیم که جزو ضروریات زندگی ما نیست".
رهبر معظم انقلاب، “فرهنگ” را نیز این گونه تعریف می کنند:” فرهنگ عبارت است از درک، برداشت، فهم، معتقَد و باور انسان ها و روحیات و خلقیات آنها در زندگی".
معظم له “مصرف گرا نبودن” را از مصادیق سبک زندگی اسلامی – ایرانی و از بخش های نرم افزاری تمدن می دانند و بر پرهیز جدی از مصرف گرایی در سطح شخصی و ملی تاکید می کنند.
جنبه های ملی مصرف گرایی از جمله تاثیر منفی در سرنوشت اقتصاد ملی، لطمه های تومان اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، زیان های روانی و اخلاقی آن و لزوم اعمال موضوع صرفه جویی به عنوان یک سیاست در خطوط اساسی برنامه ریزی های کشور از دیگر نکاتی است که رهبر انقلاب بر آنها تاکید دارند.
مذمت اسراف و زیاده روی در قرآن، استفاده از روش اسلامی تبیین در خصوص مصرف گرایی و استفاده از ثروت برای آباد کردن آخرت از جمله مواردی است که رهبر انقلاب به آنها اشاره می کنند.
رهبر انقلاب همچنین مصرف گرایی را از سوغات های شوم فرهنگ غرب می دانند و با اشاره به تلاش استکبار و دارودسته خبری و تبلیغاتی اش برای ترویج مصرف گرایی، بر نگاه پرهیزگرانه به مصرفگرائی برای مقابله با تبلیغات دشمن تاکید می کنند.
لزوم “تلاش همگانی برای ترویج فرهنگ پرهیز از مصرف گرایی ” از دیگر نکات حائز اهمیتی است که از بررسی بیانات رهبر انقلاب در این باره به دست می آید.
توصیه هایی برای افراد وسواسی
سؤالی از مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی)
چند سالی است که به بیماری وسواس مبتلا شده ام و این موضوع مرا بسیار عذاب می دهد، و روز به روز این حالت در من تشدید می شود تا جایی که در همه چیز شک می کنم و همه زندگی ام بر پایه شک استوار گشته است. بیشترین شک من درباره غذا و اشیاء مرطوب است، به همین دلیل نمی توانم مثل سایر مردم عادی زندگی کنم. وقتی داخل مکانی می شوم فوری جوراب هایم را از پای خود بیرون می آورم زیرا فکر می کنم جوراب هایم عرق کرده و بر اثر تماس با نجس، نجس خواهند شد، حتی من بر سجاده هم نمی توانم بنشینم. هر وقت بر آن می نشینم بر اثر وسوسه نفس از روی آن بلند می شوم تا مبادا پرزهای سجاده به لباس هایم بچسبد و مجبور به شستن آن ها شوم. در گذشته چنین نبودم، اکنون از این کارهایم خجالت می کشم و همیشه دوست دارم کسی را در عالم رؤیا ببینم و مشکلاتم را با او در میان بگذارم و یا معجزه ای رخ دهد و زندگی ام را دگرگون نماید و به حالت گذشته ام برگردم. امیدوارم مرا راهنمایی فرمایید.
پاسخ:
احکام طهارت و نجاست همان است که در رساله های عملیه ذکر شده است. از نظر شرعی همه اشیاء محکوم به طهارت هستند، مگر مواردی که شارع حکم به نجاست آن ها کرده و برای انسان هم یقین به آن حاصل شده است. در این صورت رهایی از بیماری وسواس احتیاج به رؤیا و معجزه ندارد، بلکه باید مکلّف ذوق و سلیقه شخصی خود را کنار گذاشته و متعبّد و مؤمن به دست ورات شرع مقدس باشد و چیزی را که یقین به نجس بودن آن ندارد، نجس نداند. زیرا شما از کجا به نجاستِ در و دیوار و سجاده و سایر اشیایی که استفاده می کنید، یقین پیدا کرده اید؟ چگونه یقین پیدا کرده اید که پرزهای سجاده ای که بر روی آن راه می روید یا می نشینید، نجس هستند و نجاست آن ها به جوراب و لباس و بدن شما سرایت می کند؟ لذا در این صورت اعتنا به وسواس برای شما جایز نیست. مقداری عدم توجه به وسوسه نجاست و تمرین عدم اعتنا به شما کمک خواهد کرد تا به خواست و توفیق خداوند خود را از وسواس نجات دهید.
شایان ذکر است، افراد وسواسی که دارای حساسیت نفسانی شدیدی در مورد نجاست هستند، لازم است برای رهایی خود از بیماری وسواس به توصیه های زیر عمل کنند:
1. از نظر شرع مقدس، در طهارت و نجاست، اصل بر طهارت اشیاء است. یعنی در هر موردی که کمترین تردیدی در نجس شدن آن برای شما حاصل شد، واجب است حکم به عدم نجاست کنید.
2. کسانی که دارای حساسیت نفسانی شدیدی در مورد نجاست هستند (به این افراد در اصطلاح فقهی وسواسی گفته می شود)، حتی اگر گاهی یقین به نجاست هم پیدا کردند، باید حکم به عدم نجاست کنند، مگر در مواردی که نجس شدن یک شی ء را با چشمان خود ببینند، به طوری که اگر فرد دیگری هم آن را ببیند، یقین به سرایت نجاست پیدا کند، فقط در این موارد باید حکم به نجاست کنند.
استمرار اجرای این حکم در مورد افراد مزبور تا زمانی است که این حساسیت به طور کلی از بین برود.
3. هر شی ء یا عضوی که نجس می شود، برای تطهیر آن، یکبار شستن با آب لوله کشی بعد از زوال عین نجاست کافی است. تکرار در شستن یا فرو بردن آن در آب لازم نیست، و اگر شی ء نجس از قبیل پارچه و مانند آن باشد، باید بنابر احتیاط به مقدار متعارف فشار یا تکان داده شود تا آب از آن خارج گردد.
4. از آن جایی که شما به این حساسیت شدید در برابر نجاست مبتلا هستید، باید بدانید که غبار نجس در هیچ صورتی نسبت به شما نجس نیست و نیز مراقبت از دست های کودک چه پاک باشد یا نجس و همچنین دقت در این که خون از بدن زائل شده یا خیر، لازم نیست. این حکم درباره شما تا زمانی که این حساسیت از بین نرفته ، باقی است.
5. دین اسلام دارای احکام سهل و آسان و منطبق با فطرت بشری است، لذا آن را بر خود مشکل نکنید و با این کار باعث وارد شدن ضرر و اذیت به جسم و روحتان نگردید. حالت دلهره و اضطراب در این موارد زندگی را بر شما تلخ می کند، و خداوند راضی به رنج و عذاب شما و کسانی که با شما ارتباط دارند، نیست. شکرگزار نعمت دین آسان باشید و شکر این نعمت، عمل بر اساس تعلیمات خداوند تبارک و تعالی است.
6. این حالت یک وضعیت گذرا و قابل علاجی است. افراد بسیاری بعد از ابتلا به آن، با روش مذکور از آن نجات یافته اند. به خداوند توکل نمایید و نفس خود را با همت و اراده آرامش ببخشید. ان شاءالله موفق باشید.
و در انتها به این نکته توجه نمایید که وسواس حرام است و شخص وسواسی جایز نیست به شک خود اعتنا کند (بلکه یقین چنین فردی نیز اگر برخاسته از وسواس باشد، معتبر نیست.) [1]
پی نوشت:
[1] اجوبة الإستفتائات، ص64 تا 67، س311 و 312 / رساله آموزشی، فصل دوم: طهارت، درس9، نجاسات(3) ، ص46، مورد پنجم: وسواس و درمان آن / استفتاء از دفتر معظم له، باب طهارت، م20 / آموزش مصور احکام، ص139
منبع:
سایت سراج
صفای میان شیعیان
«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ يَجِيءُ أَحَدُكُمْ إِلَى أَخِيهِ فَيُدْخِلُ يَدَهُ فِی كِيسِهِ فَيَأْخُذُ حَاجَتَهُ فَلَا يَدْفَعُهُ فَقُلْتُ مَا أَعْرِفُ ذَلِكَ فِينَا فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَا شَيْءَ إِذاً قُلْتُ فَالْهَلَاكُ إِذاً فَقَالَ إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يُعْطَوْا أَحْلَامَهُمْ بَعْد».كافى، ج 2، ص 174
فى الكافى، عن الباقر (عليهالسّلام)؛ «أ يجىء احدكم الى اخيه فيدخل يده فى كيسه فيأخذ حاجته فلا يدفعه». حضرت امام محمد باقر (عليهالسّلام) از يكى از اصحابشان سؤال ميكنند - كه اين مقدمه ديگر ذكر نشده كه آن صحابى كه بود و چه سؤال كرده بود و از كجا آمده بود؛ اينها ديگر توى اين روايت نيست - كه آيا در آنجائى كه شما هستيد، وضعيت اينجورى است كه يكى از شماها بيايد دستش را توى جيب برادر دينىاش بكند و هر چه كه لازم دارد، از توى جيب او بردارد، او هم ناراحت نشود؟ به اين حد رسيدهايد كه جيبتان براى همديگر رايگان باشد؟
مرحوم حرزالدين نقل ميكند كه شيخ خضر در زمان مرحوم كاشفالغطاء از علماى بزرگ بود و خيلى مورد توجه مردم قرار داشت. ميگويد در روز عيد، مردم نجف و عشاير و اينها كه به شيخ خضر علاقه داشتند، منزل او آمدند و هدايا آوردند - پول آوردند، طلا آوردند - و همين طور جلوى ايشان ميگذاشتند و ايشان هم آن پولها و طلاها را جلوى دستش گذاشته بود و همان طور روى هم كوت شده بود. بعد شيخ جعفر كاشفالغطاء آمد. معلوم ميشود آن وقتها هنوز شيخ جعفر به مقام رياست نرسيده بود. ايشان آمد و نشست و چشمش به اين پولها و طلاها افتاد. بعد يواشيواش نزديك ظهر شد و مردم رفتند. شيخ جعفر بلند شد گوشهى عبايش را پهن كرد و اين طلاها و پولها را گوشهى عبايش ريخت و گفت خداحافظ شما، و رفت! شيخ خضر هم نگاهى كرد و چيزى نگفت؛ كأن لم يكن شيئاً مذكورا!
حالا اين قصهاى كه نقل كردم، دنباله هم دارد، كه دنبالههايش باز از اين جالبتر هم هست. به هر حال حضرت سؤال ميكنند كه در اموال شخصى، شما اينجور هستيد كه مثلاً قبايتان را آنجا آويزان كردهايد، رفيقتان مىآيد دست ميكند توى جيب قباى شما و يك مقدار پولى كه لازم دارد، برميدارد و بقيهاش را آنجا ميگذارد و بعد راه مىافتد ميرود، به شما هم اصلاً برنخورد و ناراحت نشويد؟ چنين وضعى بين شما هست؟ «فقيل ما اعرف ذلك فينا». آن راوى گفت كه در بين خودمان اينجور وضعى نيست. «فقال فلا شىء اذاً»؛ فرمود: پس هنوز خبرى نيست، هنوز چيزى نيست.
من اينجا اين حاشيه را اضافه كنم كه اين مالِ زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) است. در آن زمان، شيعه تدريجاً داشت شكل ميگرفت. بعد از حادثهى عاشورا، در ظرف اين 33 سال، 34 سالى كه دوران امام سجاد (عليه الصّلاة و السّلام) بود، تدريجاً و يواشيواش مردم جمع ميشدند؛ چون بعد از حادثهى عاشورا، آن شدت عملى كه به خرج داده شده بود، شيعه را متفرق كرد؛ بعضىها برگشتند، بعضىها منصرف شدند، بعضىها از ولايت اهل بيت پشيمان شدند؛ هر كسى به يك طرفى رفت. در اين 34 سال، يواشيواش مردم جمع شدند. در زمان امام باقر (عليه الصّلاة و السّلام) مردم بيشتر جمع شدند. مردم تدريجاً در شهرها، در نقاط مختلف، نزديك و دور، جمع ميشدند. اين مال آن وقت است كه حضرت ميخواهند بگويند اين كانونهاى تشيع را بايد در سرتاسر دنياى اسلام اينجورى تشكيل دهيد، اينجور با هم باصفا باشيد.
حضرت وقتى فرمودند «فلا شىء» - هنوز هيچ خبرى نيست؛ آنى كه بايد بشود، نشده است - آن طرف ترسيد؛ «قيل فالهلاك اذاً؟». «هلاك» در اينجا و در خيلى جاهاى ديگر به معناى مردن نيست؛ به معناى بدبخت شدن است: يعنى پس ديگر بدبخت شديم آقا؟ ديگر هيچى نيست؟ «فقال انّ القوم لميعطوا احلامهم بعد». «احلام» در اينجا جمع «حلم» است. مادهى «حَلُمَ يَحلُمُ» به معناى حلم ورزيدن است؛ با «حَلَمَ يَحلُمُ» كه به معناى رؤيا و اضغاث احلامى كه در قرآن هست، تفاوت دارد؛ آن از باب نَصَرَ يَنصُرُ است، حَلَمَ يَحلُمُ است؛ اين از باب شَرُفَ يَشرُفُ است؛ حَلُمَ يَحلُمُ. اينجا احلام جمع حلم است. پس هنوز به آن بردبارى و آن ظرفيت لازم نرسيدهايد. بنابراين به معناى هلاك نيست كه بگوئيم نابود شديد، عذاب خدا گريبان شما را گرفت؛ نه، به معناى اين است كه هنوز آن ظرفيت لازم را پيدا نكردهايد.
شرح حدیثی از حضرت امام محمد باقر عليهالسّلام توسط حضرت آیتالله العظمی خامنهای مدظله العالي در جلسه درس خارج فقه ِ ششم دیماه 89 (بیست و یكم محرمالحرام 1432)
اثر منفی پرخوابی
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: كَثْرَةُ النَّوْمِ مَذْهَبَةٌ لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا.
امام صادق(عليه السلام) فرمود: پرخوابی دین و دنیا را بر باد می دهد.
کافی، ج5، ص84
جایگاه مادری و معلمی کمتر از آیتاللهی نیست
حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی امروز در جلسه درس اخلاق طلاب جامعهالزهرا(سلام الله عليها) که در تالار بیداری اسلامی برگزار شد، تصریح کرد: نیت بانوان طلبه از ابتدای طلبگی باید این باشد که دین را بیاموزند، به آن عمل کنند و به مردم آموزش دهند.
محقق و پژوهشگر علوم و معارف قرآن کریم با بیان اینکه بانوان طلبه باید معلم دین شوند، اظهار کرد: معلمی شغل نیست، بلکه انتخابی صحیح و مسئولیتی سنگین است، یک معلم میتواند کار پنج مهندس را انجام دهد، مهندس میتواند در یکی از کارهای کشف معدن، استخراج از معدن، ذوب فلزات، قطعه سازی یا اتصال و مونتاژ قطعات فعالیت کند، در حالی که معلم همه این کارها را با هم انجام میدهد.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور ادامه داد: معلم وقتی میخواهد انسان را بسازد، باید ابتدا شاگرد را کشف کند، سپس به استخراج او از ظلمات، ذوب شاگرد و خارج کردن ناخالصیها از او بپردازد و در نهایت، شاگردان را متحد کند تا یک جامعه سالم را تشکیل دهند.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی خطاب به بانوان طلبه با بیان اینکه معلمی را از همین امروز آغاز کنید، تأکید کرد: اگر در ابتدای دوران طلبگی و در جوانی مفید باشید، در آینده هم مفید خواهید بود.
وی با اشاره به کتاب «داستان راستان» اثر شهید مطهری(ره)، یادآور شد: شما برای آغاز کار معلمی میتوانید از این کتاب استفاده کنید و این کتاب را برای خانواده خود بازخوانی کنید.
استاد قرائتی، به اهمیت دروس آموزشوپرورش و حوزه و دانشگاه اشاره کرد و بیان داشت: دروسی که در مراکز آموزشی تدریس میشود، باید در زندگی مفید باشد. از این رو باید از تدریس و آموزش مطالب غیرمفید اجتناب کرد.
وی با اشاره به فراز «اللهم اعوذ بک من علم لاینفع» از پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله)، تصریح کرد: در مراکز علمی و آموزشی باید مطالبی ارائه شود که واجب یا مستحب باشد و مشکل فرد یا جامعه را حل کند، بنابراین علوم غیرمفید نباید در این مراکز تدریس شود.
نیاز آموزشی بانوان طلبه با طلاب برادر متفاوت است
رئیس ستاد اقامه نماز کشور با تصریح بر اینکه من، معلمی را با هیچ شغلی عوض نمی کنم، اظهار داشت: باید بانوان طلبه را به گونه ای تربیت کنیم که مجهز شوند و مهارتهای معلمی را بیاموزند تا بتوانند به دختران و بانوان جامعه آموزش دهند.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی با اشاره به اینکه تربیت دختران با پسران متفاوت است، گفت: نیاز بانوان طلبه و مخاطبان آنان متفاوت است، بنابراین مطالبی که در حوزه علمیه خواهران تدریس میشود، باید متفاوت از حوزه علمیه برادران باشد.
اهمیت رفتار و گفتار معلم و آثار اخلاقی و تربیتی او بر مخاطب
رئیس ستاد اقامه نماز کشور در ادامه به تفاوتهای مهندس و معلم اشاره کرد و افزود: مهندس سالن میسازد، اما سالن، سالن نمی سازد، در حالی که معلم انسان میسازد و همین انسان میتواند افراد دیگری را تربیت کند.
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی با اشاره به اهمیت رفتار و کردار معلمان به ویژه معلمان طلبه، ادامه داد: معلم همه حرکاتش درسآموز است، از این رو گاهی یک کار ساده معلم، اثر اخلاقی و تربیتی مهم و ماندگاری بر شاگرد دارد.
وی با اشاره به اهمیت صرفهجویی و مدیریت در وقت، تصریح کرد: فعالیتها و حضور ما در هر مکانی باید به گونه ای باشد که رشد فکری، علمی، اخلاقی، بدنی و اجتماعی برای ما داشته باشد.
مفسر قرآن کریم به داستانی از رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) اشاره کرد که در بیابانی خشک توقف کردند و به اصحاب فرمودند: هیزم تهیه کنید، اصحاب گفتند در این بیابان هیزم نیست، اما حضرت فرمودند که هرکس به اندازه ای که میتواند، هر چند اندک، هیزم جمع آوری کند؛ اصحاب، هیزمها را آوردند و پشته ای بزرگ از هیزم جمع شد، پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: گناهان نیز این گونه جمع میشود.
استاد قرائتی با بیان اینکه باید صحنههای مختلف را به صحنههای علمی تبدیل کرد، یادآور شد: پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) در بیابان خشک، کلاس درس برپا و یاران خود را پژوهشگر و اخلاقمدار تربیت میکردند.
وی با بیان اینکه معلمان نباید منتظر امکانات باشند، تصریح کرد: معلم، کسی است که بدون امکانات هم بتواند به مخاطبان خود علم بیاموزد.
آموزش تحمیلی اثری ندارد
رئیس ستاد اقامه نماز کشور به رفتارهای معلمان اشاره کرد و بیان داشت: معلم باید با نشاط سخن بگوید و شاگردان باید در کلاس درس نشاط داشته باشند؛ یعنی آموزش تحمیلی نباید داشته باشیم و کلاس باید نشاط داشته باشد تا اثرگذار باشد.
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی با بیان اینکه معلم باید به قدری سخن بگوید که باعث کسالت مخاطبان خود نشود، به یکی از سخنرانیهای یک دقیقهای خود در مراسم ازدواج اشاره کرد و گفت: در قرآن کریم سه نوع رابطه وجود دارد، رابطه پیامبر با مردم که رحمت است(وَما اَرْسَلْناكَ اِلّا رَحْمَةً لِلعالَمينَ)؛ رابطه مردم با پیامبر مودت است(قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى) و رابطه عروس و داماد که رابطه مودت و رحمت است(وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً).
جایگاه مادری و معلمی کمتر از آیتاللهی نیست
مفسر قرآن کریم با اشاره به ضرورت یادداشت مطالب مفید و آموزنده، اظهار داشت: همواره کاغذ و قلم به همراه داشته باشید و اگر جملات زیبایی دیدید یا شنیدید، یادداشت کنید، خندههای حلال خود و جملات زیبا بر پشت ماشینها را یادداشت و در مکان مناسب بیان کنید.
استاد قرائتی با بیان اینکه ما باید تشنه آموختن و علم آموزی باشیم، تصریح کرد: بانوان طلبه نمی توانند حجتالاسلاموالمسلمین، آیتالله و مرجع تقلید شوند، اما میتوانند مادر و معلم نمونه باشند و جایگاه مادری و معلمی، کمتر از آیت اللهی نیست.
منبع: خبرگزاري رسمي حوزه-۱۳۹۶/۹/۲۲ -