روزهفتم به یاد حضرت علی اصغر- ماجرای شفا گرفتن فرزند مرحوم الهی قمشهای
روز هفتم ماه محرم به یاد شهید شش ماهه کربلا ،باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه عزاداری می کنیم
در ادامه مطلب فیلم، ماجرای شفا گرفتن فرزند مرحوم الهی قمشهای از زبان رهبرمعظم انقلاب مدظله العالی تقدیم می گردد
چقد انتظار کشیدن سخت است!؟
کلیپ تصویری “ثانیه ها میگذرد” تقدیم منتظران حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه تقدیم می گردد .. صرفا جهت اندکی تامل برای این روزهایمان !
با کدام آبرو روزشمارش باشیم؟
عصرها منتظر صبح وصالش باشیم؟
سال ها منتظر سیصد و چندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم!
در این روزها برای تعجیل در فرجش دعا کنیم
عزاداری روشن و عزاداری تیره
حادثه عاشورا به حدی جانگداز است که بر آن می گرییم و اولیای دین به ما دستور عزاداری داده اند؛ اما می دانیم که این حزن و اندوهی که داریم مانند عزاداری های دنیایی، تیره و بی ارزش نیست بلکه از نوع عزاداری روشن و سفید است.
تذکر سید بن طاووس بر شاد بودن حادثه کربلا
سید بن طاووس (ره) در مقدمه کتابی که درباره وقایع کشته شدن سید الشهداء علیه السلام نگاشته و نام آن را لهوف نهاده، می نویسد که مناسب است درباره حادثه کربلا به خاطر این نعمت عظیمى كه نصیب این رادمردان الهى شده، لباس خوشحالى بپوشیم و مباركباد بگوییم اما ما برای پیروى از دستورهاى قرآن و سنّت برای عزاداری به خاطر مصیبت جانگداز فقدان نشانههاى هدایت و به وجود آمدن پایههاى گمراهى است که عزاداری می کنیم.
از اینجا می فهمیم که حادثه عاشورا با همه آنکه برای ما دردناک است، ذاتا شادی بخش است. بخشی از شوخی و شادیهای اصحاب امام حسین علیه السلام قبل از شروع نبرد در کتاب ها آمده است و اصحاب آن حضرت با آگاهی کامل و انتخاب خود و سبقت گرفتن بر یکدیگر، بدون اینکه از ضربه های شمشیر دشمن، کوچکترین دردی بچشند، مشتاقانه به میدان نبرد می شتافتند. خود اباعبدالله الحسین علیه السلام هم در میدان نبرد شجاعانه می جنگید و هرچه لحظه شهادت اباعبدالله علیه السلام نزدیکتر می شد، چهره ایشان برافروخته تر می گردید؛ یعنی شادی قلبی بر جسم ایشان هم اثر می گذاشت.
حزن تاریک و حزن روشن
بنابراین اشتباه و بلکه دور از ایمان است که از احساس فراق یا درد یا زجرهای آنان بگرییم چون آنها خودشان در اوج شادی و با روشنی چشم می جنگیدند و در این کار احساس افتخار و شرافت داشتند و هم اکنون در بهشت متنعم هستند. در حقیقت هرگاه برای امام حسین علیه السلام محزون می شویم باید به خاطر بیاوریم که حزن ما از نوع تاریک نیست بلکه از نوع روشن است و راهنمای ما در این باره قرآن است که نمونه های حزن و شادی روشن و تیره را بیان کرده است.
شادی تیره و شادی روشن در قرآن
شادی تیره که بر اثر توجه به داشتن ها و مقایسه خود با دیگران از جهات دنیایی پیدا شده است. همانطوری که قارون به خاطر ثروت فراوانش خوشحالی می کرد و قومش به او گفتند که شادی نکن که خدا این نوع شادی کنندگان را دوست نمی دارد: إِنَّ قارُونَ كانَ مِنْ قَوْمِ مُوسى فَبَغى عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْكُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ (قصص، 76)
در مقابل، خدا از شادی روشن شهیدان هم سخن گفته است که از آنچه خدا به آنها داده خوشحال هستند و به دیگرانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند بشارت می دهند: فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (آل عمران، 170)
حزن تیره و حزن روشن در قرآن
حزن تیره نصیب و شایسته بدکاران است که یکی از نمونه های آن کسانی بودند از حاضر نشدن در جنگ در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خوشحال بودند و بهانه تراشی هایی می کردند:فَلْیَضْحَكُوا قَلیلاً وَ لْیَبْكُوا كَثیراً جَزاءً بِما كانُوا یَكْسِبُون (توبه، 82) اما هیچگاه اولیای خدا دچار حزنهای تیره نمی شوند: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (یونس، 62) بهشتیان می گویند که الحمد لله که خدا حزن ما را برد. معلوم می شود که حزنهای دنیایی از نوع تیره است و بهشتی نیست: وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر، 34)
البته اگر محزون شدن بر اثر تعلقات خانوادگی و عاطفی باشد، ایرادی ندارد همانطور که در مورد پیامبران الهی مانند یعقوب علیه السلام وجود داشته است و خاتم پیامبران محمد مصطفی صلی الله علیه و آله هم در سوگ فرزند خردسال خود، ابراهیم، محزون شدند. اما اولیاء خدا هرگز در جان خود، آنجا که با خود طرف هستند، هرگز دچار حزن نمی شوند؛ بلکه همانطور که خود به ما آموزش داده اند، مومن کسی است که شاد و خرّم است و حزنش را در ظاهرش نشان نمی دهد: مومن بسیار مسرور و متبسم است (کافی، ج2، 226)
عزاداری بر سرور بهشتیان، عزاداری روشن است
بنابراین عزاداری ما بر امام حسین علیه السلام مانند عزاداری کسانی نیست که چیزی دنیایی را از دست داده اند، بلکه عزاداری ما روشن است و از سنخ حقیقت است. ما بر حقی که ضایع شده است و بی توجهی به مقام اوصیای پیامبر صلی الله علیه و آله که قرآنهای ناطق و جانشینان آن حضرت در جامعه بوده اند محزون می شویم. ما از ادامه یافتن ظلم ها در جهان و غایب بودن امام عصر (عج) محزون می شویم و همه این گریه ها را صرف امام حسین علیه السلام می کنیم.
درباره عزاداری ساده اندیشی نمی کنیم
ما هر وقت می گوییم که امام عصر (عج) هم عزادار سید الشهداء علیه السلام است هیچگاه به این اندازه ساده اندیش نیستیم که حزن آن حضرت را بعد از هزار و چهارصد سال از آن واقعه، مانند حزن فرزند بر مرگ پدر بدانیم. در حقیقت عزاداری امام عصر (عج) بسیار زنده و پرشور تر از آن است که برای مرگ نهمین پدربزرگ خود در هزار و چهارصد سال قبل باشد. عزاداری امام حسین عزاداری بر حقیقت اصیلی است که همه جهان را در بر گرفته است؛ اما ظالمان و غافلان در هر عصر و زمان آن را مکتوم و مظلوم قرار می دهند.
فواید عملی عزاداری بر سالار شهیدان
در عزای امام حسین علیه السلام، ناراحتی ما از نوع داشتن و نداشتن نیست و ما احساس نمی کنیم که مثل یک شیء دنیایی، او را از دست داده ایم؛ بلکه حزن ما از نوع حقیقت و بودن است. از اینجا معلوم می شود که عزاداری کسی قبول است که حزنش شادی آور باشد و او را به انجام وظایف خود بکشاند نه اینکه او را تیره و افسرده کند. تأثیر واقعی عزاداری بر امام حسین علیه السلام آنجا معلوم می شود که دوستی اهل بیت علیهم السلام و کار کردن در راه آنها در دل انسان عمیق تر بشود و به سوی وظایف دینی و انسانی خود کشیده شویم و در جهت مقابل، افسردگی ها و ترسها و غصه ها و تنبلی ها و موانعی که در راه رسیدن ما به قافله حسینی های زمان باشد کمرنگ و کمرنگ تر شود.
نکاتی برای مطابقت صورت و سیرت عزاداری
ماه محرم، ماه عزاداری و گریه بر مصیبت های سید و سالار شهیدان است. در ثواب عزاداری برای سالار شهیدان شکی نیست؛ اما باید دانست که باید صورت و سیرت عزاداری، با هم مطابقت داشته باشند. ما در این نوشتار با استفاده از سخنان امام حسین(علیه السلام) به سه ویژگی عزاداری مطلوب، اشاره خواهیم کرد.
ویژگی اول: گریه بر سالار شهیدان، راهی برای تقرب به خدا
از پیامبر مکرم اکرم نقل است که فرمود: هر چشمی در قیامت گریان و بی قرار است، مگر چشمی که خدا آن را به کرامت خود اختصاص داده باشد، تا به جهت مصیبتها و هتک حرمت هائی که نسبت به حسین و اهلبیت پیغمبر(علیهم السلام) وارد شده است، بگرید».[1] پیام حدیث این است که گریه کنندگان بر مصیبت های اهلبیت از جمله امام حسین(علیه السلام) در فردای قیامت، شرایط ایده ال و مطلوبی دارند. به شرطی که کرامت و بزرگی خدا را نیزدر نظر داشته باشند. همچنانکه امام حسین(علیه السلام) در این زمینه می فرمایند: «کسی در قیامت در امان نیست مگر کسی که در دنیا، ترس از خدا در دل داشته باشد.»[2] و در حدیث دیگری می فرمایند: «گریه از ترس خدا سبب نجات از آتش جهنّم است.»[3] پیام این احادیث به ما عزادران وسوگواران سالار شهیدان، این است که باید گریه و عزاداری ما در راستای تقرب به خدا بوده و رشد معنویت و خدا ترسی را در پی داشته باشد.
شکی نیست که عزاداری و گریه ی ما پیروان اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در راستای این است که آن امام همام در راه احیای دین خدا، مصیبت کشید و شهید شد؛ اما در برخی از موارد، برخی از افراد، گرفتار احساسات شده و آسیب های را متوجه عزاداری سیدالشهداء(علیه السلام) خواهند کرد. این احساسات، ممکن است فرد عزادار را از توجه به شعور حسینی که همان خدا ترسی و معنویت است، باز دارد.
مداح محترمی که با اشعار بی محتوا و ضرباهنگ نامناسب، به اقامه عزای حسینی می پردازد، و نیز افرادی که طرفدار اینگونه حرکات و سکنات هستند، باید متوجه باشند که عزاداری های دور از شان سالار شهیدان، هر چند که در ظاهر ممکن است با شور و هیجان همراه باشد؛ اما معنویت چندانی را در وجود انسان نمی پروراند و در اغلب موارد نیز باعث سوءاستفاده دشمنان اهلبیت خواهد شد. هر چه عزاداری های ما برای خاطر رضای خدایِ سالار شهیدان باشد، اخلاق و رفتار ما باید حسینی تر و قرآنی تر شود.
ویژگی دوم: پیوند عزاداری و اطعام و احسان حسینی
خیلی از ارادتمندان سرور شهیدان در ماه محرم، سفره ی اطعام پهن می کنند. این سفره های اطعام باید علاوه بر گسترش فرهنگ عزاداری، نمایانگر فرهنگ احسان به دیگران، مخصوصا فقیران نیز باشد. زیر که محرم، ماه شهادت امامیست که می فرمایند: «نیاز مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، از این نعمت، افسرده و بیزار نباشید.»[4]
ممکن است در اطراف هیاتی، خیمه ای، خانه و محفلی که در آن عزاداری می شود، فقیرانی هم باشند. از یاد نبردن فقیران پیرامون، باید مورد توجه بانیان مجلس و محفل عزاداری سیدالشهداء(علیه السلام) قرار گیرد. نکند در خانه ای، برای سالار شهیدان اقامه عزا شود، و غذا نیز زیاد باشد؛ اما خدای ناکرده، از حال همسایه نیازمند و محتاج، غافل شود.
ما سوگواران حسینی باید همان گونه که به شور و احساسات حسینی(در حد متعارف) اهتمام می ورزیم، باید شعور حسینی و احادیث آن حضرت ـ که یکی از آنها، کمک به نیازمندان است ـ را نیز سرلوحه زندگی خویش سازیم.
در روزهای شور حسینی در کشور ما، در گوشه دیگری از دنیا که با ظلم عده ای ظالم بودایی روبرو شده اند، مردمی آواره و بی پناه، محتاج کمک های جهانیان هستند. بدون شک کمک نظام شیعی ایران و عزاداران حسینی به مسلمانان آواره میانمار، یک نوع احسان حسینی است.
ویژگی سوم: آراسته شدن عزاداران و شیعیان به اخلاق اسلامی
برای مطابقت صورت عزاداری با سیرت آن، انسان باید سعی خود را در آراستگی به اخلاق اسلامی بکار گیرد. امام حسین(علیه السلام) می فرمایند: «به درستی که شیعیان ما قلبشان از هر ناخالصی و حیله و تزویر پاک است.»[5] اگر اینگونه اخلاقی که حضرت بیان می کند، در وجود ما عزاداران و شیعیان وجود داشته باشد، بدون شک اختلافات و تنش های خانوادگی و دیگر اختلافات، به حداقل می رسد. باید شیعه و عزادار ابی عبدالله(علیه السلام) متوجه باشد که رضایت امام او بر داشتن سعه صدر در اختلافات و پرهیز از خشونت و تندی است. «هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع شود و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.»[6] این حدیث نمی گوید که برای گرفتن حق خود منفعل عمل کنیم و به هر قیمتی در پی کسب رضایت دیگران باشیم؛ بلکه می گوید که گذشت داشته باشیم، و خویشتن داری و سعه صدر را از یاد نبریم. با زبان خوش و اخلاق اسلامی و سعه صدر نیز می شود حق را استیفا کرد.
باز از حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در یک حدیث ساده(ولی کاربردی) نقل است که فرمود: «سلام کردن هفتاد حسنه و ثواب دارد.»[7]
در دوران ما، با ماشینی شدن جامعه، روابط اجتماعی دستخوش تغییرات زیادی شده است. خیلی از افراد، از روی غرور و مادی گرایی، حتی به نزدیکان خود هم سلام نمی کنند. افرادی دیگر با بروز اختلافات، به هم سلام نمی کنند، از این قبیل مثالها فراوان است. حضرت در این حدیث، ما شیعیان خود را به سلام کردن به هم، و کنار گذاشتن غرور بیجا و نیز کینه ها و اختلافات فرا می خواند.
سخن آخر
توجه به خدا و معنویت، و توجه به اطعام و احسان حسینی، و نیز آراستگی به اخلاق اسلامی، سه نکته برای مطابقت صورت و سیرت عزاداری است.
پی نوشتها
1- بحار الانوار، ج10، ص103
2- مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 69
3- جامع الاخبار ص97
4- نزهه الناظر،ص 81، حدیث6
5- التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری(علیه السلام) ص309
6- کشف الغمة فی معرفة الائمه ج 2،ص 33
7- تحف العقول ص 248
دیندار دراستی باشید نه وراثتی
دین اسلام گرفتار اشرار شده، اشراری که از سقیفه روی کار آمدند و با تمام نقایص و جهالتهایی که داشتند امام بر حق را کنار گذاشته و رهبری امت را به عهده گرفتند تا جایی که به جهالت و گمراهی کشانده شدند. اوج این ضلالت و گمراهی در دستگاه بنی امیه با ظهور معاویة بن ابی سفیان و یزید بن معاویة بن ابیسفیان بود.
امیر المؤمنین علی علیه السلام در نامه 53 به مالک اشتر با توصیف نابودی دین اینگونه می فرمایند که این دین گرفتار اشرار شده، اشراری که از سقیفه روی کار آمدند و با تمام نقایص و جهالت هایی که داشتند امام بر حق را کنار گذاشته و رهبری امت را به عهده گرفتند تا جایی که به جهالت و گمراهی کشانده شدند. اوج این ضلالت و گمراهی در دستگاه بنی امیه با ظهور معاویة بن ابی سفیان و یزید بن معاویة بن ابی سفیان بود.
این جهت گیری در جامعه سبب می شود که در دوران علی (ع) حفاظت از دین در گرو سکوت و در دوران حسین (ع) در عدم سکوت و شمشیر کشیدن انجام شود، چنانچه داریم امام حسین (ع) استراتژیک حرکت خود را حفظ دین معرفی می کنند؛ و بعد در خطبه ای این گونه طلب یاری می کنند؛ هر کس آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاى خداوند سازد، با ما رهسپار شود، چرا که من ـ به خواست خداوند ـ فردا صبح حرکت خواهم کرد).(1)
بعد می بینیم که آن 60 هزارنامه ای که پای هر نامه آن 120 هزار مهر و تأیید از مردم و دعوت کنندگان امام به کوفه بود، به امام پشت می کنند و تنها عده ای که به نقل مشهور 72 تن بودند، برای یاری امامشان ثابت قدم و پایدار می مانند و حاضر شدند از جانشان که عزیزترین سرمایه آدمی است در راه دفاع از امام نثار کنند.
یارانی که حضرت سید الشهدا در فرمایشی در رابطه با آن ها فرمودند: شایسته تر، وفادارتر و بهتر از اصحاب خودم کسی را نمی شناسم. و نیز در زیارت ناحیه مقدسه درباره این بزرگواران فرموده اند؛ سلام بر شما ای بهترین یاوران (به تعبیری حضرت بیان می کنند که اصحاب من از مالک اشتر و تمام صحابی ائمه برتر هستند و نظیر ندارند)
در این فرصت بر آن هستیم در مثلث؛ خاندان اهل بیت، اصحاب و خود امام حسین (ع)، در رابطه با چند ویژگی اصحاب امام گذری داشته باشیم تا بتوانیم این ویژگی ها را در خود تسرّی داده تا در زمانی که قرار است برای مولا و امام زمانمان جانفشانی کنیم، همچون 2000 نفری که در تاریخ آمده شب عاشورا بعد از صحبت های امام منوط بر اینکه “فردا من و هر کسی که با من است کشته می شود، حکومت و پاداش و مزد دنیوی در کار نیست، هر که می خواهد برود” همه رفتند جز تعداد قلیل، اماممان را تنها نگذاریم.
اصحاب و یاران سید الشهدا 4 دسته تقسیم می شوند
اصحاب اولی؛ کسانی که در خروج از مکه با امام بودند؛ مثل عابس بن شبیب شاکری، حجاج بن مسروق جعفی، بریربن خضیر همدانی، عمربن جناده.
گرروه دوم، اصحاب طریق هستند؛ کسانی که در بین راه مکه و کربلا به امام پیوستند؛ مثل نافع بن هلال بجلی، مسلم بن کثیر ازدی، زهیر بن قین بجلی،ابوثمامه صائدی، یزید بن زیاد بن مهاصر کندی.
گروه سوم از اصحاب کربلا، خود به سه دسته تقسیم می شوند؛
یا افرادی از کوفه بودند که آمدند و ملحق می شوند؛ مثل دو پیرمردی به نام های مسلم بن عوسجه یا حبیب بن مظاهر
عده ای هم از جدا شدگان از لشگر عمر سعدبودند که به امام ملحق شدند؛ در رأسشان حر بن یزید ریاحی و 30 نفر دیگر هستند.
گروه دیگر بعد از واقعه عاشورا (فردای عاشورا تا روز یازدهم) و به تعبیری بعد از شهادت امام پیوستند؛ مثل هفهاف بن مهند راسبی که وقتی آمد و اوضاع را دید، شمشیر برداشته و به لشگر ابن سعد حمله کرده، عده ای را به درک رساند و و در نهایت به شهادت رسید.
گروه چهارم اصحاب بنی هاشم هستند که صحبت در رابطه با شناخت حقیقت این شخصیت ها از لسان ناقص ما بر نمی آید؛ اصحابی چون قمر بنی هاشم، حضرت قاسم و علی اکبر.
خصایص ویژه اصحاب امام حسین(ع)
اولین خصیصه این بود که آن ها تفقّه در دین داشتند. آگاه در دین و دین فهم بودند. دین را وراثتی نداشتند، دراستی داشتند. دین را آموخته بودند.
این گونه نبودند که چون پدرانشان مسلمان باشند، این ها هم بدون هیچ تفقه و دلیلی ادامه دهنده این راه باشند.
نکته ای که در دینداری وراثتی باید توجه شود این است که این نحو مسلمانی و ایمان تا زمانی جواب می دهد که همه چیز خوب باشد اما همین که مقداری از آسایش و زندگی آن ها اوضاعش تغییر کند به همه چیز بد بین و بی اعتماد می شود. چرا که این دین آگاهنه نیامده و با یک نسیم هم از بین می رود.
چنانچه دربیانی امام حسین (ع) می فرمایند: به راستى كه مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى كه دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران كم مىشوند.(2)
در بیانی امام باقر (ع) نیز می فرمایند: مؤمن از کوه سخت تر است. از کوه کم می شود اما از دین مؤمن چیزی کاسته نمی گردد.(3)
کسی که دین را دراستی می آموزد عوض نمی شود دچار تغییر کمی و کیفی نمی شود.
در رکاب امیرالمؤمنین نمازخوان ها بودند اما خبری از دین آگاهان نبود. عده ای بودند که در مقابل معاویه ایستادند اما ناگهان دسیسه هایی شیطانی قرآن را به نیزه کردند و چون اینان بطن عمیقی از دین و آگاهی را در خود نداشتند نتوانستند دین و قرآن حقیقی را تشخیص دهند و آن جا بود که فریب خوردند و مقابل علی رسیدند.
اما در مقابل می بینیم که لشگر و یاران سید الشهدا نمازخواندن های عمر سعد را هم می دیدند ولی به نماز آن ها توجهی نداشتند چون فهم دین داشتند، می فهمیدند و آگاهی داشتند که نماز آن ها نماز واقعی نیست و آن وقت است دور امامشان حلقه زده و محافظت می کنند تا امامشان نماز بخواند.
یادمان باشد منشأ تدین آگاهانه، تفکر و آموزش است تا بتوان دین را دراستی یاد گرفت، چرا که دین وراثتی مقطعی بوده و امروز با این همه شبهه کارساز نیست.
دو اصل اعتقادی و عملیاتی
دومین ویژگی یاران امام حسین(ع) تولی و تبری است. که این دو تنها در ناحیه قلب و اعتقاد قلبی کارساز نیست، در بیانی امام باقر(ع) می فرماید: به ولایت و سرپرستی ما نمی رسد مگر به واسطه عمل، نه فقط حرف. این دوست داشتن و اعلام برائت را باید هم در قلب و هم در لسان و هم عمل نشان داد. اینکه به حسب زبان یا علی می گویم اما در رفتار سر سفره دشمنان باشم، این تعریف و جایگاهی ندارد.
در تعبیری از امام صادق (ع) داریم ایمان را این گونه تعریف می کنند؛ هَلِ اَلْإِیمَانُ إِلاَّ اَلْحُبُّ وَ اَلْبُغْضُ . در حقیقت این اصل ایمان است و کسی که در مرز دین حب و بغضی نداشته باشد اصلا دینی ندارد؛ چرا که شاخصه اصلی دینداری و ایمان و ولایت حضرت حق، تولی و تبری است.
چگونه می توان به ولایت الله رسید؟
در بیانی قرآن کریم می فرماید: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنوا؛ خدا سرپرست اهل ایمان است. اهل ایمان باید چگونه عمل کنند تا تحت سرپرستی حق باشند؟ امام حسن عسگری پاسخ را از قول پیغمبر اكرم این گونه می فرمایند: روزی حضرت به یكی از اصحابشان فرمودند: ای بنده خدا! تو به ولایت الهی دسترسی پیدا نمی كنی، مگر آن كه برای خدا دوست بداری و برای خدا دشمن بداری! (4)
چرا که اگر کسی تحت سرپرستی خدا نباشد، طاغوت و شیطان سرپرستی او را بر عهده خواهند گرفت. بنابر این با نماز و روزه زیاد کسی به ولایت حضرت حق نمی رسد مگر اینکه تولی و تبری داشته باشد.
دوستدار و دشمن چه کسی باشیم؟
رسول اکرم (ص) مسیر حب و بغض را برای ما بیان می کنند؛ ولایت على بن ابیطالب (علیه السلام) ولایت خداست، دوستی او عبادت خداست، پیروی او فریضه (و واجب) خداست، دوستان او دوستان خدایند، دشمنان او دشمنان خدایند و جنگ با او جنگ با خداست و صلح و آشتی با او آشتی با خداوند عزوجل است.(5)
آخرت هرکسی پیامد عمل او در دنیاست
خصوصیت سوم اصحاب سید الشهدا آزاد و رها بودن آن ها از تعلقات دنیوی بود، به طوری که هیچ وابستگی به دنیا نداشتند. آن ها مصداق کاملی از آیات قرآن کریم بودند و در حدی به دنیا اهمیت می دادند که جهت گیری برای رسیدن به اخرت باشد؛ چرا که به این اصل باور داشتند که آخرت هر چه باشد پیامد عمل در دنیا است. اگر بهشتی می شویم نتیجه این است که در دنیا خوب و بهشتی عمل کردیم و اگر جهنمی شدیم نشان می دهد که دنیا را خراب کرده ایم.
بنابر این دنیا تنها وسیله ای است برای آباد کردن آخرت. چنانچه در قرآن کریم، آیه 77 سوره قصص، ضمن توصیه ای می فرماید که نصیبت را از دنیا فراموش نکن و از طرفی هم متذکر می شود؛ به دنیا جوری وارد نشو که به آخرت ضرر برساند؛ به عبارتی نه دو دستی به آن بچسب و نه آن را رها کن. بهره را داشته باش. این میزان از بینش باعث می شود که هر وقت لازم باشد از دنیا چشم بپوشی چون دنیا برایتان وسیله برای رسیدن به اخرت تعریف شده است نه هدف.
چنانچه در روایتی داریم که پیامبر (ص) می فرمایند؛ اگر دنیا در نزد خداوند به اندازه بال پشه اى مى ارزید، چیزى از آن را به كافر و منافق نمى داد.(6)
یا در بیانی دیگر فرمودند؛ ناز و نعمت دنیا در نزد خداوند ، كمتر و كوچك تر از فضله یك پشه ریز است. اگر دنیا در نظر خداوند به اندازه بال مگسى ارزش داشت، نه مسلمانى به آن مى رسید و نه كافرى از آن بهره اى مى یافت. (7)
این بینش و نگاه به دنیا داشتن، حقیقت زهد است؛ فراموش نکنیم که زهد نداری نیست؛ عدم وابستگی است، رهایی است رهایی انسان ها از دنیا که البته در این میان می تواند فردی ثروتمند باشد اما وابسته به دنیا نباشد و از طرفی دیگری فرد دیگری یک وجب از مال دنیا داشته باشد اما تعلق به دنیا نداشته باشد.
اما اینکه چگونه می توان به این بینش رسید؟ اصلا زهد در چه کسی پیدا می شود؛ آیا کسی که زیاد نماز و روزه دارد، زاهد است؟ امام صادق (ع) در بیانی به زیبایی پاسخ این سؤال را می فرمایند؛ در مناجات موسى علیه السلام آمده است كه : اى موسى بندگان شایسته من باندازه دانششان در دنیا زهد ورزیدند، و دیگران باندازه نادانیشان بدان رغبت كردند.(8)
بنابر این زهد به زیادی نماز و روزه نیست، به نوع نگاهی است که انسان ها به دنیا دارند.
واین گونه بود که 72 تن از یاران حقیقی سید الشهدا پای در رکاب مولایشان ایستادند چرا که این ها توانستند دنیا را کنار بگذارند کاری که افرادی چون عمر سعد نتوانستند.
پی نوشت:
1- ملهوف (لهوف)، ص 126 و بحارالانوار، ج 46، ص 366 و 367.
2- تحف العقول، ص 245.
3- الکافی، ۲ / ۲۴۱ / ۳۷ .
4- بحار/ 27/54.
5- الأمالی (للصدوق)، النص، ص: ۳۲
6- تحف العقول : ص 40، بحار الأنوار : ج 72 ص 52 ح 72 ؛ كنز العمّال : ج 3 ص 213.
7- الخَلاق : النَّصیب (المصباح المنیر : ص 180 «خلق»)/ تاریخ المدینة : ج 2 ص 557 عن الشعبی.
8- اصول كافى جلد 4 صفحه 5.
منابع:
بیانات حجت الاسلام علوی تهرانی در محرم 96
پایان نامه “هوی پرستی و بررسی ریشه های آن از دیدگاه قرآن و سنت"؛ نوشته محدثه ملائی امام زاده
پایان نامه “آثار تربیتی، سیاسی و اجتماعی تولی و تبری"؛ نوشته نیکویی، علی
کتاب مراحل اخلاق در قرآن کریم؛ نوشته جوادی آملی، عبدالله
مقاله “تاثیرات اجتماعی فهم نادرست از دین"؛ نوشته ملکیان، مصطفی که در شماره 29 مجله بازتاب اندیشه، منتشر شده است.
تبیان
حسینی باش...
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
مَن طَلَبَ رِضَی النّاسِ بِسَخَطِ اللهِ وَکَلَهُ اللهُ اِلَی النّاسِ؛
هر کس به بهای نارضایتی خدا، مردم را راضی کند، خداوند او را به مردم وامی گذارد.
مستدرک الوسائل، ج12، ص209
شرح حدیث:
از قدیم گفته اند: رضایت همه را نمی توان به دست آورد.
هر کار کنید، برخی خوششان می آید و بعضی ناراحت می شوند، رفتار شما بعضی را خشنود و برخی را ناراضی می کند. به علاوه، گاهی جلب رضای مردم به آن است که حق و انصاف و عدالت را زیر پا بگذارید و خلاف کنید، تا خواسته های نادرست آنان را تأمین نمایید.
پس باید به فکر جلب رضای کسی بود که رضایت او کارساز است و آخرت و عاقبت و بهشت و جهنم انسان به دست اوست؛ یعنی خدا.
هیچ سزاوار نیست که برای خشنود کردن مردم، خدا را به خشم آوریم.
در تاریخ، بسیار بوده اند کسانی که برای رضای سلاطین و به خاطر پسند ارباب زر و زور، از حق چشم پوشیده و به باطل گرویده اند. مگر «عمر سعد»، به خاطر رضایت «ابن زیاد» با حسین بن علی(علیه السلام) نجنگید؟ مگر ابن زیاد، برای تأمین رضایت اربابش یزید، از کوفه لشکری عظیم برای نبرد با سیدالشهداء (علیه السلام) نفرستاد؟ آخر کار هم دچار خشم الهی شد و همان گونه که امام فرموده است، خداوند، آنان را به مردم واگذاشت. مردمی که به دستور یزید و ابن زیاد به جنگ حسین(علیه السلام) آمده بودند، روزی هم با نفرت و لعنت از آنان یاد می کردند و از کرده ی خویش پشیمان بودند.
در هر کاری باید جانب رضای خدا را گرفت، نه پسند مردم را.
کسی که حساب خود را با خداوند، صاف و پاکیزه کرده باشد و رضای الهی را در کارها در نظر بگیرد، خداوند هم به او عزّت دنیا و سربلندی و سعادت آخرت عطا می کند.
ممکن است کسانی در دنیا با جلب رضایت مردم از راه حلال و حرام و راست و دروغ، به مقام و موقعیتی برسند، ولی دوام نخواهد داشت.
معیار حساب آخرت، رضای خالق است، نه پسند خلق!
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی.