پیامبر و خدیجه ، ادب و عاطفه
زندگی مشترک پیامبر(صلی الله علیه واله) و خدیجه(سلام الله علیها) درسآموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند.
بررسی زندگی مشترک رسول خدا (صلی الله علیه واله) و خدیجه (سلام الله علیها) نشان میدهد که این دو شخصیت بزرگ که الگوی همه انسانهای باکمال میباشند، برای یکدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنیا تهی بود نمیکشید، بلکه با افتخار ثروت کلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود: «یا عم ابنة أنت امرأة ذات مال و أنا فقیر لاأملک الاّ ما تجودین به علیّ و لیس مثلک من یرغب فی مثلی و أنا أطلب امرأة یکون حالها کحالی و مالها کمالی».
شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم که چیزی در اختیار ندارم، کسی دارای موقعیت تو رغبت به کسی مثل من پیدا نمیکند، من جویای همسریام که حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد.
بانوی باکمال قریش که شرافت و کمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت: « واللّه یا محمد ان کان مالک قلیلاً فمالی کثیر، و من یسمح لک بنفسه کیف لا یسمح لک بماله، و أنا و مالی و جواری و جمیع ما املک بین یدیک و فی حکمک لا امنعک منه شیئا».
به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم، و کسی که خود را در اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمایهام، و کنیزانم و آنچه که در اختیار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست.
آنگاه اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
واللّه ما هب نسیم الشمال
الاّ تذکرت لیالی الوصالی
ولا أضامن نحوکم بارق
الاّ توهمت لطیف الخیال
جور اللیالی خصّنی بالجفا
منکم و من یأمن جور اللیالی
رقوا و جودوا و اعطفو و ارحموا
لا بّد لی منکم علی کل حال(1)
به خدا سوگند هر وزش نسیم، مرا به یاد شبهای وصال میاندازد
و چون از سوی (خانه) شما فروغی درخشیدن میگیرد، میپندارم که آن نور شبح و سایه شما است
درد و جور شبانهای از (فراق) شما کشیدهام، و چه کسی (دلدادهای ) است که از جور و رنج شبانه در امان باشد
ترحم و دلسوزی کنید، و عطوفت به کار گیرید، که در هر حال مرا گریزی از (دلبستگی) به شما نیست.
ممکن است کسی گمان کند، این ادب و احترام خدیجه آن هم نسبت به شوهری چون رسول خدا(صلی الله علیه واله) یک امر عادی و طبیعی است، در حالی که با اندک توجهی میشود دریافت که ادب خدیجه نسبت به شوهر عزیزش، فراتر از ادب یک زن در برابر شوهر است.
وی از آن جهت که شخصیت رسول خدا را شناخته، و رفعت مکان وی را درک کرده است، این گونه محترمانه برخورد میکند.
این ادب و احترام، حتی قبل از ازدواج نیز از این بانو نسبت به عزیز قریش دیده میشود. خدیجه هنگامی که از امین قریش برای سرپرستی کاروان تجارتی استفاده میکند، به دو غلام خود، میسره و ناصح میگوید: «اعلما قد ارسلت الیکما امینا علی اموالی و انه امیر قریش و سیّدها، فلا یدٌ علی یده، فان باع لایمنع، و ان ترک لا یؤمر، فلیکن کلامکما بلطف و أدب و لا یعلوا کلامکما علی کلامه».
من امینی بر اموال خود گماشتم، همو که امیر بزرگ قریش است، دستی بالای دست او نیست. اگر تصمیم بر فروش متاعی بگیرد، نباید کسی مانع شود. اگر تصمیم گرفت چیزی نفروشد، کسی حق ندارد دستوری به او بدهد. شما موظفید با لطف و ادب با وی سخن بگویید، و بالای حرف او حرفی نزنید.
قدردانی رسول خدا(صلی الله علیه واله) از خدیجه(سلام الله علیها)
اگر خدیجه نسبت به همسر گرامی خود این گونه رعایت ادب و احترام میکند، رسول خدا(صلی الله علیه واله) نیز از خدیجه به نحو شایستهای قدردانی مینماید، و برای خدیجه احترام خاصی قائل میشود، که در اینجا به نمونههایی از آن اشاره میشود.
رسول خدا(صلی الله علیه واله) در زندگی، خود با رأی و نظر خدیجه مخالفت نمینمود. مثلاً وقتی ابوالعاص، پسر خواهر خدیجه، زینب، دختر رسول خدا را خواستگاری نمود، «فسألت خدیجة رسولاللّه(صلی الله علیه واله) ان یزوّجه و کان رسولاللّه لا یخالفها»، خدیجه از رسول خدا(صلی الله علیه واله) خواست که زینب را به وی تزویج کند، و رسول خدا (صلی الله علیه واله) پیشنهاد وی را پذیرفت چون رویّه حضرت بر این بود که مخالفت خدیجه نمینمود.(2)
رسول خدا (صلی الله علیه واله) آن چنان به خدیجه محبت داشت و قدردان بود که قبل از خدیجه همسری اختیار ننموده و تا خدیجه زنده بود نیز همسری اختیار نکرد.(3)
این قدردانی رسول خدا (صلی الله علیه واله) نسبت به خدیجه تنها به زمان حیات او خلاصه نمیشد، بلکه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد میکرد و از وی تجلیل به عمل میآورد. با آنکه همسران دیگری داشت هر وقت به یاد خدیجه میافتاد از وی به خوبی یاد میکرد و گریه مینمود.
روزی عایشه گفت: ای رسول خدا، چقدر از خدیجه یاد میکنید! خدیجه پیرزنی بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت کرده است!!
رسول خدا (صلی الله علیه واله) برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم»(4). او زمانی نبوت مرا تصدیق کرد که شما مرا تکذیب مینمودید. به من ایمان آورد، شما کافر بودید. وی مادر فرزندان من است، در حالی که شما چنین نیستید.
عایشه میگوید: من بعد از این با ذکر خیر خدیجه خود را نزد پیامبر(صلی الله علیه واله) عزیز میکردم!
1ـ بحار، ج16، ص55.
2ـ سیره ابنهشام، ج2، ص306.
3ـ سیر اعلام النبلاء، ج2، ص110.
20ـ بحار، ج16، ص8. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص112، 117.
شکوه اربعین به واسطه سوگند حضرت زینب(س) است: «نام ما تا ابد زنده است»
آیت الله جوادی آملی : این مراسم باشکوه اربعین از سوگند زینب کبری(سلام الله علیه) نشأت میگیرد؛ او عالمه غیر معلمه است، زینب کبری سوگند یاد کرد قسم به خدا نمیتوانید نام ما را فراموش کنید.
آیت الله العظمی جوادی آملی با اشاره به نزدیکی ایام اربعین شهادت سید و سالار شهیدان امام حسین علیه السلام با اشاره به فرازهایی از زیارت عالیه بیان داشتند:
گرچه وجود مبارک نوح گفت: خدایا! من سالیان متمادی شبها و روزها مردم را دعوت کردم و رنج شبانه روز کشیدم تا این قوم را هدایت کنم، ولی اینها نپذیرفتند لکن در زیارت اربعین حسین بن علی علیه السلام عرض می کنیم « بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه» تنها سخنان شب و روز نیست؛ بلکه سخن از بذل جان و مال است، آن حضرت خون خود را در راه زنده کردن جامعه نثار کرد.
ایشان در ادامه اظهار داشتند: اگر ذات اقدس الهی برنامه رسمی انبیا را دو امر اساسی یعنی یکی تعلیم کتاب و حکمت و دیگری تزکیه قرار داد، وجود مبارک سالار شهیدان همین برنامه را با بذل خود احیا کرده است.
آیت الله العظمی جوادی آملی با بیان جایگاه قوه جزم و عزم در وجود انسان و وظیفه هر یک از این دو قوه اذعان داشتند: نفس ما بیش از دو نیروی اصیل در وجود خود ندارد؛ ما یک نیرویی داریم که او اندیشه و فکر و تفکر و استدلال و قیاس و مانند آن را به عهده دارد و یک نیرویی داریم که عزم و اراده و نیت و اخلاص را تأمین می کند.
جزم بدون عزم، عالم بی عمل می سازد، عزم بدون جزم، مقدس بی درک می سازد، اما در خصوص حسین بن علی علیه السلام فرمود ایشان کاری کرد که با یک دست جزم علمی مردم را تأمین کرد با دست دیگر عزم عملی مردم را بیمه کرد « بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ » که بشوند عالم « وَ حِیرَهِ الضَّلالَه» که بشوند عاقل، و عقل همان است که « عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»
ایشان تأکید کردند: اربعین سهم تعیین کننده ای در جامعه کردن جامعه دارد؛ جامعه نه یعنی مردم همه جمعاند، جامعه یعنی جمع بین جزم و عزم؛ یعنی جمع بین علم و عمل یعنی جمع بین علم و عقل، جمع این عناصر تشکیل جامعه حقیقی را می دهد. فردی که جمع بین علم و عمل کرده است جهانی است بنشسته در گوشه ای.
معظم له با اشاره به کلامی از عقیله بنی هاشم زینب کبری(سلام الله علیه) بیان داشتند: این مراسم باشکوه اربعین از سوگند زینب کبری(سلام الله علیه) نشئت می گیرد؛ او عالمه غیر معلمه است، زینب کبری سوگند یاد کرد قسم به خدا نمی توانید نام ما را فراموش کنید، وحی ما را از بین ببرید، نام ما تا ابد زنده است.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده باقرالعلوم علیه السلام
ویژه نامه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
دختر خورشید است… رقیه (سلام الله علیها) از تبار نور و از جنس آبی آسمان است. رقیه (س) جلوه دیگری از شکوه و عظمت حماسه عاشورا است. حضور این کودک خردسال در متن نهضت سرخ حسینی بی هیچ شک و شبههای اتفاقی ساده و ناچیز نبوده است، چنانکه هر یک از کسانی که در واقعه نینوا حضور داشتهاند، چون نیک بنگریم، حامل پیامی شگرف و شگفت بودهاند. به گواه تاریخ نگاران و مقتل نویسان رحلت شهادت گونه رقیه (سلام الله علیها) اندکی پس از واقعه خونین کربلا در سال شصت و یکم هجری رخ داده است و در این هنگام وی سه یا چهار ساله بوده است و نخستین نکته شگفت درباره حضرت رقیه (سلام الله علیها)، شاید همین باشد که با چنین عمر کوتاهی، از مرزهای تاریخ عبور کرد و به جاودانگی رسید، آن گونه که برادر شیرخوارش علی اصغر (علیه السّلام) به چنین مرتبهای نایل شد. به عبارت دیگر یکی از جلوههای رویداد بزرگ عاشورا تنوع سنی شخصیتهای آن میباشد که از پایینترین سن آغاز و به بالاترین سنین (حضرت حبیب بن مظاهر) ختم میگردد. نکته قابل تأمل دیگر در بررسی این مهم آن است که در پدید آوردن این حماسه بی بدیل و شکوهمند تنها یک جنسیت سهیم نبوده، بلکه در کنار اسامی مردان و پسران جانباز و ایثارگر این واقعه، نام زنان و دختران نیز حضوری پررنگ و تابناک دارد.
چگونه بلاها در زندگی زیبا میشوند؟
زیبا دیدن بلا در سرزمین کرب و بلا
برخی نا آگاهان گمان می کنند که چون حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) پسر پیامبر و حجت خداست، نباید آنگونه در کربلا به مصیبت و سختی دچار می شد. مشکل عمده این افراد، آن است که بلا و مصیبت را ناخوش دانسته و آن را عقوبتی از جانب خدا می دانند؛ در حالی که هر مصیبت و بلایی، عقوبت نیست و برعکس، ممکن است نشانه ای بر مومن بودن شخص باشد. چنانکه از امام کاظم (علیه السلام) نقل است که فرمود: «أَلْمُؤْمِنُ مِثْلُ كَفَّتَی الْمیزانِ كُلَّما زیدَ فی إِیمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ[1] مؤمن همانند دو كفّه ترازوست، هر گاه به ایمانش افزوده گردد، به بلایش افزوده گردد.»[1]
جایگاه مهم صبر در زندگی
کمتر عاقلی در نقش صبر در زندگی تردید دارد. حضرت علی(علیه السلام) در حدیثی در باره نقش صبر در کارها می فرمایند: «الصَّبْرُ فِي الْأُمُورِ بِمَنْزِلَةِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا فَارَقَ الرَّأْسُ وَ إِذَا فَارَقَ الصَّبْرُ الْأُمُورَ فَسَدَتِ الْأُمُورُ[2] نقش صبر در كارها مانند نقش سر در بدن است؛ همچنان كه اگر سر از بدن جدا شود، بدن از بين مى رود، صبر نيز هرگاه همراه كارها نباشد، كارها تباه می گردند.»
شکی نیست که نقش صبر در کارها برای انسان مذهبی ــ که باید همت بیشتری در طاعت الهی و مقاومت در برابر گناهان داشته باشد ــ بیشتر است.
در روایات اسلامی نیز همین مضوع مورد توجه قرار گرفته و برای صبر، اقسامی ذکر شده است. از پیامبر اسلام روایت شده که فرمود: «اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَى الطّاعَةِ و َصَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ[3] صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصيبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترك گناه.» سید و سالار شهیدان کسی بود که در کربلا، صبر در معصیت و صبر در طاعت الهی را در حد اعلا نشان داد.
هر که بام تقوایش بیش، برف بلایش بیشتر
از آنجا که سالار شهیدان فرزند پیامبر و انسان کامل است، و خودش نیز معصوم است و درجه ایمان او در حد اعلاست، درجه بلا و مصیبت او در حد اعلاست. در روایتی منقول از پیامبر اسلام می خوانیم: «بیشترین بلاها را در میان مردم، پیامبران داشتند، بعد دوستان آنها و بعد هر که به پیامبران شبیه تر باشد(اوصیاء و اولیاء)، به میزان شباهت به آنان، از بلای بیشتری بهره مند خواهد شد.» بنا بر این بلا و مصیبت سالار شهیدان در کربلا، از باب ایمان و معرفت ایشان به خدای بزرگ است.
نکته خیلی مهم:
باید بدانیم که سلار شهیدان گر چه معصوم و حجت خدا و عزیز خداست، اما به حکم اینکه ایشان نیز انسانی مثل دیگران است، طبق قاعده باید از طریق اسباب عادی، کارهای خود را پیش ببرد. چنانکه در کتاب لهوف از قول شیخ مفید آمده که بعد از حرکت سالار شهیدان به مکه، جنیان مومن به خدمت ایشان آمده و گفتند که اگر دستور دهی، تمام دشمنانت را نابود می کنیم و تو در وطن خویش بمان. حضرت فرمود: ما برای کشتن آنها از شما قادرتریم؛ ولی نظر ما این است که بر همه اتمام حجت شود.[5]
نکته مهم دیگر اینکه، بلاها و مصیبت های حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) حاصل عهدشکنی مردم کوفه و عدم اعتنا به سخنان ایشان در کربلاست، و این عهدشکنی و قساوت قلب، به هیچ وجه مورد رضای خدا نیست؛ ولی مشیت خدا در همه زمان ها، از جمله در حادثه کربلا، بر این قرار گرفته که مردم با اختیار خود، راه خود را انتخاب کند.
مصیبت در راه خدا زیباست
بدون شک، کسی از سختی و مشکلات استقبال نمی کند؛ ولی انسان عاقل می داند که خیلی از مشکلات و مصایب زندگی، باعث شکوفا شدن استعدادهای او می شود. انسان با تقوا نیز می داند که چه بسا مصیبت های زندگی باعث شکوفا شدن استعدادهای معنوی او شود.
حضرت اباعبدالله(علیه السلام) ضمن استقبال نکردن از جنگ و خونریزی، از جمله در مواجهه با لشکر حر[6] و موارد دیگر، خواهان مصیبت های پیش رو نبود؛ اما حاضر هم نمی شد که سخن حق را بر زمین نهد، حتی اگر با مصیبت شهادت و مصایب دیگر روبرو می شد. از این رو هنگامی که خون علی اصغر را به آسمان پاشید، فرمود: «هوّن علي ما نزل بي أنه بعين الله[7] این مصیبت بر من آسان است؛ زیرا که خدا می بیند.» پیام این سخن سالار شهیدان برای ما این است که گر چه مصیبت و سختی ها، ناخوشایند است؛ اما اگر برای خاطر خدا باشد، آسان است. از همین رو زینب کبری(سلام الله علیها) در دربار ابن زیاد ملعون فرمود: «ما رأيت إلا جميلا، هؤلاء قوم كتب الله عليهم القتل فبرزوا إلى مضاجعهم، و سيجمع الله بينك و بينهم فتحاج و تخاصم، فانظر لمن الفلح[8] بجز زیبایی چیزی ندیدم. آنان فرمان حق را با جان پذيرا شدند و در اين راه به سوى شهادتگاه پرافتخار خود شتافتند و با شهادت و سرفرازى سر بر بستر شهادت نهادند و به زودى خدا تو و آنان را در دادگاهى گرد آورده و محاكمه خواهد کرد، آن گاه خواهيد ديد كه در دادگاهى كه داورش خداست، پيروزى از آن كيست.»
آری، جهاد در راه خدا و در مسیر خدا بودن زیباست. به شرطی که زاویه دید خود را قرآنی کنیم. «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْن[توبه/52] بگو: آيا درباره ما جز يكى از دو نيكى [پيروزى يا شهادت] را انتظار مى بريد؟»
سخن آخر
بنا بر روایات اسلامی، مصیبت و سختی هر کسی، بسته به ظرفیت معنوی اوست. مصیبت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) در کربلا، از همین قسم است. سالار شهیدان در هنگام پاشیدن خون طفل شیرخوارش به آسمان، با آنکه مصیبت بزرگی بود، چون این مصیبت را در راه خدا می کشید، آن را آسان می دید.
پی نوشت ها:
1ــ مجموعه رسائل در شرح احاديثى از كافى، ج2 ، ص 234
2ــ الكافي( ط- الإسلامية)، ج2، ص90
3ــ تسلية العباد در ترجمه مسكن الفؤاد، ص 66
4ــ الكافي(ط ــ الاسلامیه)، ج2، ص: 252
5ــ لهوف، ترجمه بخشایشی، ص86 الی 88
6ــ در کربلا چه گذشت، ترجمه نفس المهموم، ترجمه کمره ای، ص171
7ــ اللهوف على قتلى الطفوف، ترجمه فهرى، ص171
8ــ در سوگ امير آزادى ( ترجمه مثير الأحزان )، ص 304
ببینید اینها چگونه ازدواج کردند؟
بهترین دخترهای عالم، حضرت زهرا (علیهاالسلام)بود. بهترین پسرهای عالم و بهترین دامادها هم، حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)بود. ببینید اینها چگونه ازدواج کردند؟
هزاران جوانِ زیبا و با اصل و نسب و قدرتمند و محبوب به یک تار موی علی بن ابیطالب(علیه السلام) نمیارزند. هزاران دختر زیبا و بااصل و نسب هم به یک تار موی حضرت زهرا(علیهاالسلام)نمیارزند. آنهایی که هم از لحاظ معنوی و الهی آن مقامات را داشتند، هم بزرگان زمان خودشان بودند. ایشان دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله)بود. رئیس جامعه اسلامی. حاکم مطلق. او هم که سردار درجهی یک اسلام بود. ببینید چطوری ازدواج کردند؟ چه جور مِهریهی کم، چه جور جهیزیّهی کم. همه چیز با نام خدا و با یاد او. اینها برای ما الگو هستند. همان زمان هم جاهلانی بودند که مِهریّهی دخترانشان بسیار زیاد بود مثلاً هزار شتر. آیا اینها از دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) بالاتر بودند؟ از آنها تقلید نکنید. از دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) تقلید کنید، از امیرالمؤمنین(علیه السلام) تقلید کنید.
مقام معظم رهبری مدظله العالی/خطبهی عقد مورخهی ۱۷/اردیبهشت/۱۳۷۵
شما نگاه کنید به دختر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)، بهترین دخترهای عالم، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود. بهترین زنهای اولین و آخرین، فاطمه زهرا(سلام الله علیها)بود. هرگز دختری و زنی به آن خوبی، به آن شرافت و به آن عظمت نیامده است. همه زنهای عالم از اوّل تا آخر در مقابل او مثل خدمت کارهایی هستند. مثل ذرّاتی هستند در مقابل خورشید جهان افروز. شوهرش هم امیرالمؤمنین (علیه السلام)، بهترین مردان عالم. اگر چنانچه همهی فضائل و مکارمشان را جمع کنیم. همهی مردان عالم به یک ناخن او هم نمیرسند؛ این دو مظهر عظمت، مظهر زیبایی و فضیلت، با همدیگر ازدواج کردند. جهیزیّهشان همان چند قلم ارزان قیمتی بود که در کتابها نوشتهاند و ضبط کردهاند: یک تکّه حصیر،یک تکّه لیف خرما،یک دست رختخواب و یک دستاس، یک کوزه، یک کاسه همهاش را اگر چنانچه به پول امروزی روی همدیگر بگذارند، معلوم نیست که چند هزار تومان مختصری بیشتر بشود.
همان مهریّه را از امیرالمؤمنین(علیه السلام)گرفتند و پولش را دادند جهیزیّهی مختصری را فراهم کردند و بردند خانهی شوهر. حالا ما نمیگوییم دخترهای ما مثل فاطمه زهرا(سلام الله علیها) جهیزیّه بگیرند. نه دخترهای ما مثل فاطمه زهرا هستند و نه خود ماها مثل پدر ایشان هستیم و نه پسرهای ما مثل امیرمؤمنان(علیه السلام)، شوهر فاطمه زهرایند. ما کجا و آنها کجا؟ زمین تا آسمان با هم فرق داریم. اما معلوم میشود راه، آن راه است. جهت، آن جهت است. جهیزیّه را مختصر بگیرید. به این و آن نگاه نکنید، خرج زیادی نکنید. کار را برای کسانی که ندارند مشکل نکنید.
مقام معظم رهبری مدظله العالی/خطبهی عقد مورخهی ۵/فروردین/۱۳۷۲
جهیزیّهی فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، به قدری بود که شاید دو نفر آدم با دست میتوانستند از این خانه بردارند ببرند آن خانه. ببینید افتخار اینهاست.
ارزش اینهاست. آیا پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)نمیتوانستند یک جهیزیّهی مفصل تشکیل دهند؟ اگر پیامبر(صلی الله علیه وآله) اشارهای میکردند، این مسلمانانی که در اطراف ایشان بودند، بعضیهایشان هم آدمهای متمکّنی بودند، پول هم داشتند، از خدا میخواستند که بیایند یک هدیهای بدهند، کمکی بکنند. نکردند. چرا نکردند؟ این برای این است که من و شما یاد بگیریم. و الّا بنشینیم و تعریف کنیم و خوشمان بیاید و بعد هم یاد نگیریم، چه فایدهای دارد؟استفادهاش را نمی بریم. نسخهی طبیب را که انسان نباید بگذارد روی طاقچه تماشا کند. باید عمل کنیم تا بهرهاش را ببریم. رژیم غذایی را باید عمل کنید تا فایدهاش را ببرید. اینها رژیم غذایی روح است، رژیم غذایی صحّت جامعه است. صحّت خانواده است. باید عمل شود. ساده برگزار کنید.
مقام معظم رهبری مدظله العالی/خطبهی عقد مورخهی ۵/آذر/۱۳۷۵
راه کارهای گسترش عفاف در جامعه و آثار آن
چکیده
«عفاف»؛ حالتی نفسانی است که با اجتناب از تن دادن به خواهش ها، تمایلات فطری و خارج نشدن از حدّ اعتدال حاصل می شود و شخص عفیف؛ کسی است که بتواند در حدّ اعتدال، شهوات و غرایز خود را مهار نماید. «عفاف» یکی از اساسی ترین تعالیم اخلاقی اسلام به شمار میرود و مسلمانان وظیفه دارند با رعایت موازین آن، حریم زن و مرد را پاس داشته و خود را از انحرافات اخلاقی و اجتماعی حفظ کنند. این امر بر استحکام نهاد خانواده و کاهش آمار طلاق تأثیر خواهد گذاشت و سلامت جامعه اسلامی و آرامش روانی افراد را تضمین خواهد کرد. این تحقیق با جمع آوری اطلاعات از منابع روایی، تفسیری، اخلاقی و… نگرشی نو به راهکارهای گسترش عفاف در جامعه داشته و آن را به روش توصیفی و نظری بررسی کرده است. پژوهش حاضر در سه فصلِ: کلّیات، راهکارهای گسترش عفاف و پیامدهای آن، تنظیم گردیده است. در بخشی از نتیجه آمده است: اهمیّت عفاف بهعنوان یکی از اساسیترین قوانین الهی بر هیچ متفکّری پوشیده نیست و اسلام با مطرح کردن آن، تدابیری اساسی در حوزه خانواده و اجتماع اندیشیده است. امروزه باید برای گسترش عفاف در جامعه و ایجاد امنیت اجتماعی و اخلاقی، اموری از جمله امربه معروف و نهی از منکر، تقویت باورهای دینی و معرفی الگوی مناسب به فرزندان، تربیت صحیح آنان و … را به کار بست. بنابراین برای داشتن جامعه ای سالم، همه باید پاسدار عفاف باشند. یعنی از یک سو؛ زنان جامعه اسلامی باید از خودنمایی، خودآرایی و دلربایی در محیط بیرون از خانه پرهیز کنند و از سوی دیگر؛ مردان جامعه نیز از چشمچرانی و هوسرانی اجتناب ورزند.
کلیدواژه
عفّت، حجاب، حریم، آرامش، خانواده، جامعه، حکومت.
مقدمه
«عفاف» در تعالیم اسلامی در حقیقت پدید آمدن حالتی برای نفس است که بر کنترل شهوات و جلوگیری آن در خروج از مرز اعتدال دلالت میکند. از آنجا که عدم رعایت عفاف به عنوان یکی از مهمترین معضلات جامعه امروز بشمار میرود، سزاست جهت صیانت از کیان جامعه اسلامی تدابیری اساسی اندیشیده شود؛ چرا که به نظر میرسد با ادامه روند کنونی، جوانان در معرض خطراتی چون بدحجابی، افزایش بی بندو باری، ایجاد روابط نامشروع و انحطاط اخلاقی قرار گرفته و بنیان خانواده متزلزل گردد. امروزه غفلت در امور دینی به خصوص «عفاف»، عواقب جبران ناپذیری مانند بالارفتن سن ازدواج، فروپاشی بنیان خانواده، افزایش طلاق، ضعف ایمان و سستی باورهای دینی و افزایش فساد و انحراف افراد و… را در پی خواهد داشت و عدم رعایت آن، منجر به سقوط ارزشهای انسانی و انحطاط اخلاقی انسانها خواهد شد.
معنای لغوی عفاف
واژه «عفاف» در زبان عرب از ریشه «ع. ف. ف» است و با فتح حرف اوّل، به معنای «عفاف، پارسایی و پرهیزگاری، نهفتگی، پاكدامنی، خویشتنداری» است.
معنای اصطلاحی عفاف
در بیان معنای اصطلاحی عفاف آمده است: عفّت پدید آمدن حالتی برای نفس است که به وسیله آن از فزونخواهی شهوت جلوگیری شود.
ابعاد عفاف
از آنجا که «عفاف» به معنای خودداری و خود نگهداری از هرگونه امر ناپسند است، همین امر قلمرو عفاف را توسعه بخشیده و تمام اعضای ظاهری و تمام قوای باطنی بدن را فرامیگیرد و به همه ابعاد وجودی انسان سرایت میکند. پس ابعاد مختلف عفاف را میتوان با تقسیمبندی ذیل مورد بررسی قرارداد:
1. عفاف در رفتار (عفّت کردار)؛
2. عفاف در گفتار (عفّت کلام)؛
3. عفاف در افکار (عفّت اندیشه).
1. عفاف در رفتار
مقصود از «عفاف» در رفتار اعمال و افعالی است که به واسطه اعضاء و جوارح پدید می آیند. در ادامه به بیان چند مورد از عفاف در رفتار اشاره می شود:
1.1. عفاف در نگاه
ارزش و اهمیّت این موضوع از این جهت است که چشم، دروازه دل است. آنچه از این دریچه وارد وجود شخص میشود گاهی او را به سرمنزل سعادت و گاه به ورطه سقوط و ذلّت می کشاند. ازآنجاکه خداوند، خالق انسان است و نسبت به تمام صفات و اخلاقیات او آگاهی کامل دارد، از همین رو عفّت در نگاه را توصیه نموده و میفرماید:«و به مردان با ایمان بگو كه دیدگان خود را فرو بخوابانند… .» (نور/30).«و به زنان باایمان بگو كه دیدگان خود را فرو بخوابانند… .» (همان/31).بنابراین رعایت عفّت نگاه و پرهیز از چشمچرانی، پاکی جان و روان انسان را در پی خواهد داشت که باسعادت مرد و زن و نسل انسانی در ارتباط است.
1.2. عفاف در پوشش
یکی از مهمترین مصادیق «عفاف» مسئله حجاب و پوشش است. نفس انسان به او امر میکند زیبایی های جسمی خود را نمایان کند تا بیشتر مورد توجّه دیگران باشد. عفّت در پوشش؛ آن است که انسان از پوشیدن لباس های تنگ و چسبان یا نازک و بدننما که موجب جلب نظر دیگران و خودنمایی می شود، اجتناب کند و وقار و سنگینی را برگزیند.امام علی (ع) میفرماید:«شما را به پوشش لباس ضخیم توصیه میكنم، چرا كه هر كس لباسش نازك باشد، دینش نازك است.» (حرانی، 1382 ش: 342).
1.3. عفاف در زینت و آرایش
تمایل آدمی به زیبایی و جمال، یکی از خواسته های فطری بشر است. آیین مقدس اسلام نیز به موضوع زیبایی، زیبادوستی و پیرایش توجّه مخصوصی دارد و پیروان خود را به زیبایی و آرایش و استفاده از نعمتها توصیه میکند تا یکی از خواهش های طبیعی بشر یعنی جمال دوستی وی اغناء شود. در این رابطه امام حسن مجتبی (ع) میفرمایند:«خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ پس خود را برای پروردگارم زیبا میسازم.» (احسایی، 1405 ق:1/321).بنابراین اسلام از زینت، آرایش و آراستگی نهی نمی کند، بلکه آنچه مورد مذمّت قرآن کریم و اسلام است «تبرّج» و آشکار ساختنِ زینت در محافل اجتماعی و برای غیر محارم است.
ملاقات با کودک
در مدت نگهداری با توجّه به فلسفه آن، حفظ روابط اجتماعی کودک، باید در نظر باشد. سرپرست و نگهدارنده او حق ندارد کودک را از ملاقات با پدر یا مادر و یا حتی سایر خویشاوندان بازدارد. البته فقها در این زمینه، بیش تر ملاقات با مادر یا پدر را مطرح کرده اند (نجفی، 1366: 292).
2. عفاف در گفتار
یکی دیگر از ابعاد عفاف، عفّت در کلام و سخن است. سخن، سرمایه انسان و ملاک اعتبار و ارزش اوست. انسانی که به گفتار خود اهمیّتی قائل نباشد، از ارزش خود در بین مردم می کاهد. از آن جمله دروغگویی که مصداق مناسبی برای انسان بیعفّت در گفتارش هست.
از سوی دیگر مسئله مهمی که باید در هنگام سخن گفتن رعایت شود، بحث آهنگ و لحن کلام است. اثر تحریک آمیز صدای زن، توسط روانشناسان مورد بررسی قرارگرفته است. از جمله ایشان مارتین موریسن، روانشناس معروف کانادایی به این نتیجه رسیده که:«صدا؛ اوّلین محرك و عامل جنسی به شمار میآید … .» (پاکنژاد، 1369 ش: 20/182).خداوند متعال همواره انسان را از گفتار منافی عفاف نهی فرموده و به رعایت عفّت کلام دعوت مینماید. پس شایسته است انسانها نیز در مقام بندگی حق قرار گیرند و با رعایت ادب، نرمی، محبت و… با دیگران سخنگویند و از دروغ، بُهتان، ناسزا و … دوری گزینند و موجبات گسترش عفّت کلام را در بین افراد جامعه فراهم نمایند.
3. عفاف در افکار
«عفاف» در فکر و اندیشه بهمعنای مهار و مدیریت افکار است تا وارد عرصههای آلوده و خلافِ عفّت نشود و شخص، با اندیشه پاک به زندگی بپردازد. تفکّر و اندیشه از اهمیّتِ والایی برخوردار است و هر قدر فکر انسان متعالیتر و با فطرت کمالجوی او بیشتر منطبق باشد، سریعتر راه تکامل را میپیماید. امام علی (ع) میفرماید: «هر آن کس که عقل دارد، عفّت میورزد. ازاینرو عقل و تفکّر یکی از عوامل مؤثر در تعدیل خواهشهای نفسانی و رام کردن غرایز بشری است. پس انسان برای رسیدن به زندگی حقیقی و سعادتمندانه محتاج اندیشه است.» (رسولی محلاتی، 1386 ش: 2/130).
راهکارهای گسترش عفاف
در راستای بیان راهکارهای گسترش عفاف می توان سه بُعد فردی، خانوادگی و اجتماعی را مورد بررسی قرارداد. در ادامه به نقش هر یک اشاره خواهد شد.
فردی
علاوه بر اینکه افراد با کمک یکدیگر میتوانند در گسترش فرهنگ عفاف مؤثر باشند، فرد به تنهایی نیز در این زمینه نقش بسزایی دارد که در ادامه به راهکارهایی درباره «نقش فرد در گسترش فرهنگ عفاف» به تفصیل اشاره می شود:
1. تقویت باورهای دینی
اوّلین گام و حرکت اصولی در گسترش فرهنگ عفاف، آشنایی کامل با دین و تقویت اعتقادات اسلامی در بین افراد جامعه بهخصوص بانوان است. برای نمونه قرآن کریم در بُعد عفاف در پوشش میفرماید:«ای پیامبر! به زنان و دختران و زنان مؤمنان بگو كه خویشتن را به جلباب (چادر) بپوشانند برای اینكه آنها (به عفّت و حریّت) شناخته شوند.» (احزاب/59).
2. احیاء امربه معروف و نهی از منکر
امربه معروف و نهی از منکر، از فروعات بنیادین دین مقدس اسلام به شمار میرود. امام باقر (ع) در بیان ضرورت آن می فرماید:«امربه معروف و نهی از منكر فریضه بزرگ الهی است كه همه واجبات با آن برپا می شود و بهوسیله آن امنیت برقرار میگردد، كسب و كار مردم حلال و حقوق افراد تأمین می شود و در سایه آن آبادانی میآید و از دشمنان انتقام گرفته می شود و كارها رو به راه می گردد.» (حر عاملی، 1409 ق: 11/395).
3. تقویت غیرت مرد و حیای زن
«غیرت» حس درونی است که آفرینش برای محافظت و نگاهبانی از حریم خانواده و پاسداری از نسل در وجود مرد نهاده است، بنابراین می خواهد ناموس خود را از دسترس کامجویی دیگران محفوظ داشته و همسر خود را تنها در انحصار خود نگه دارد. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «مردان را بر زنان حق تسلط و نگهبانی است.» (نساء/34). زن مسلمان نیز موظّف است با حفظ و تقویت شرم و حیای خدادادی خود، موجبات حفظ و پاکدامنی و عفّت خویش را فراهم آورد.
خانوادگی
خانواده نیز به عنوان یکی از نهادهای مؤثر در این عرصه، بهتر می تواند چنین ارزش هایی را محقق و زمینه های تعمیق و گسترش آن را فراهم نماید، از جمله:
1. رعایت خدامحوری در زندگی؛
اوّلین موردی که باید همواره در زندگی به آن توجّه داشت، جایگزینی خدامحوری و توجّه به اصل توحید و وحدانیت خداوند، به جای خودمحوری هست، چرا که پیامبر بزرگوار اسلام نیز این اصل را به عنوان محتوای تعلیم و تربیت انسان ها اعلام کرد.«بگویید خدایی جز الله نیست، تا رستگار شوید.» (کلینی، 1363 ش:1/176).ایمان و اعتقاد به این اصل، سبب تصحیح رفتار و اخلاق، تزکیه نفس و پیشه کردن عفاف و در نتیجه رستگاری انسان میشود.
2. مأنوس کردن فرزندان با قرآن کریم و معارف دینی؛
یکی از عواملی که میتواند جوانان را از انحرافاتی مانند بیعفّتی، بیحجابی و … حفظ نماید، «ارتباط و اُنس با قرآن کریم» است، در این میان والدین، نقش بسزایی را ایفا خواهند نمود. امام صادق (ع) در این زمینه میفرماید:«هركس قرآن بخواند در حالیكه جوان مؤمنی باشد، قرآن با گوشت و خونش عجین میگردد.» (کلینی، 1365 ش:2/603).
3. بیداری فطرت انسانی
«فطرت در انسان» ابتدا به صورت بذرهایی است که در زمینِ وجودی انسان پاشیده شده است و باید با تربیت صحیح شکوفا شده و صفات عالی انسانی را ثمر دهند، تنها در این صورت است که انسان به فعلیّتی که شایسته اوست و انسانیت نامیده میشود، میرسد بنابراین تعلیم و تربیتِ نادرست، فطرت انسانی را مکدّر میسازد و جلوی رشد و ترقّی آن را میگیرد.
ازاینرو بر هر خانواده ای واجب است با دقت و آگاهی لازم، فرزندان را با احکام و مبانی دین آشنا نموده و وادارشان نمایند تا دستورات دینی همچون رعایت عفّت را در زندگی خود به اجرا درآورند. همچنین با یادآوری آثار تخریبیِ بی عفّتی و گناه به خصوص رفتارهای نامشروع، آنان را برای مقابله با هوای نفس خود آماده نمایند.
4. معرفی الگوهای مناسب برای فرزندان
انسان فطرتاً اسوه پذیر است و از نظر روانی طالب شخصیتی است که او را الگوی خویش قرارداده و در اعمال و افکارش از او تبعیت نماید. در مسائل اساسیِ تربیتی؛ پیامبر اکرم (ص) برای مردم اسوه است. «هر آینه رسول خدا (ص) برای شما الگویی خوب و نمونه ای كامل است.» (احزاب/21). آری پیامبران و معصومین (علیهم السلام) در هر عصر و زمان، الگوی بشریت میباشند.
فواید اعتقاد به بَداء
بَداء در حوزه اعتقادی و عملی آثار ارزشمندی دارد. مهمترین اثر اعتقاد به بَداء، اثبات قدرت مطلق خداست و همچنین با اعتقاد به بَداء، فرق بین علم خالق و مخلوق -گرچه انبیا و اوصیا باشند- ظاهر میگردد (خویی، 1384 ش:540-538)؛ چرا که احتمال وقوع بَداء از طرف خداوند، در علم ائمه (ع) وجود دارد.مهمترین اثر بَداء در زمینه انسانشناسی، نفی جبرگرایی و ایجاد روحیه تلاش است. اعتقاد به اینکه میتوان سرنوشت را تغییر داد، عبد را بهسوی مولا میکشاند و او را امیدوار به استجابت دعا ساخته و از معصیت دور میسازد (طاهری،1378 ش: ص 41).
اجتماعی
اینک به بررسی راههای گسترش عفاف در بعد اجتماع پرداخته میشود.
الف) نقش نهادهای فرهنگی
اگر مسئولین حوزه فرهنگ در سطح جامعه، ضرورت بحث «عفاف» را بهدرستی درک کرده باشند، زمینه گسترش فرهنگ عفاف فراهم خواهد آمد. در ادامه به برخی از وظایف تخصّصی دستگاهها در محور فرهنگ اشاره میشود:
1. الف) وزارت آموزش و پرورش
آموزش و پرورش به عنوان بزرگترین و پرجمعیتترین نهاد آموزش و تربیتی در صورت ساماندهی مناسب، نقش بسیار مهم و مؤثری را در مهار مفاسد اجتماعی و اشاعه فرهنگ عفاف خواهد داشت. در ادامه برخی از این وظایف پیشنهاد می شود:
-بکارگیری مربیان متدیّن؛
-تدوین کتب؛
-برگزاری مسابقات؛ (اجرای مسابقات فرهنگی ـ هنری و عملی باهدف جهتدهی به افکار نسل جوان با موضوع عفاف و حجاب و نظرسنجی از جوانان در تهیه طرح ها و برنامه های مناسب در زمینه عفاف)؛
-آموزش احکام شرعی عفاف و حجاب از طریق استفاده از قابلیتهای علمی و تجربی طلاب آگاه و جوان در مدارس برای تقویت بنیه اخلاقی و دینی دانشآموزان؛
-روشنگری؛ (آشنا کردن جوانان ـ خصوصاً دختران ـ برای شناخت توطئهها، زمینهها، روشها و مجاری نفوذ فرهنگ غربی از طریق مدارس)؛
-تشویق؛
-تأکید بر رعایت عفاف و الگوی مدهای اسلامی و ترویج الگوهای بایسته در پوشش دانشآموزان و کلّیه اعضاء مدرسه و تعریف و تبیین دقیق روابط بین افراد ناهمجنس بر اساس آموزه های دینی؛
-در نظر گرفتن امتیازات تشویقی برای مدیران، معلمان و دانش آموزانی که پوشش اسلامی را رعایت میکنند.
2. الف) سازمان صدا و سیما
امروزه صدا و سیما در متن و بطن زندگی مردم قرارگرفته است و در تأثیرگذاری عمیق آن کمترین تردید نیست. در ادامه به برخی از وظایف این سازمان اشاره خواهد شد:
-ترویج الگوهای مناسب و به تصویر کشیدن ابعاد شخصیتهای الهی اسلام همچون حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) و زنان نمونه معاصر، از طریق تولید فیلم و سریال؛
- به تصویر کشیدن زنان تحصیلکرده، ممتاز، متعهّد و باحجاب در فیلمها و مجموعههای هنری و پرهیز از نشان دادن آنان در نقش ها و شخصیت های عامّه و کمسواد؛
- نشان دادن وضعیت زنان در غرب و مقایسه آن با وضعیت زنان در ایران بهمنظور ایجاد احساس رضایت خاطر زنانِ ایرانی از فرهنگ دینی و پایبندی آگاهانهتر آنان به عفاف و حجاب؛
- تهیه برنامه های متناسب با فرهنگ عفاف و حجاب برای کودکان و استفاده از قهرمان های عروسکی در کارتونها و برنامه های کودک؛
- اتّخاذ سیاست های انضباطی در خصوص بازیگران زن صدا و سیما و جلوگیری از تجلیل و تبلیغ چهرههایی که در مناظر اجتماعی و عمومی با ظاهر و پوشش نامناسب حضور پیدا میکنند.
3. الف) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
بدون تردید یکی از بانیان سهیم در گسترش فرهنگ عفاف و حجاب، نهاد فرهنگ و ارشاد اسلامی است. به برخی از راهکارهای پیشنهادی در خصوص این وزارت اشاره می شود:
- هماهنگی و نظارت بر رسانه های ارتباط جمعی مانند: روزنامه ها، مجلات و محصولات سمعی و بصری، نمایش ها و … برای توجّه به فرهنگ عفاف و حجاب و رعایت آن؛
-جلوگیری از انتشار و تبلیغ کالاهای فرهنگی که بافرهنگ عفاف و حجاب مغایرت داشته باشد مانند: کتاب، فیلم، نشریات، تماشاخانه و …؛
-نظارت فرهنگی بر اینترنت و جلوگیری از ورود و گسترش مظاهر تهاجم فرهنگی؛
-استفاده مناسب از لباسهای اسلامی ـ ملّی در فیلم های سینمایی و عدم استفاده از این پوشش توسط شخصیت های منفی و منفور در فیلم ها.
-حمایت از انتشار نشریات تخصّصی و پوشاک اسلامی
ب) نهادهای قانونگذاری و اجرایی
جمهوری اسلامی از طریق نهادهای سیاسی نیز میتواند در گسترش و تعمیق فرهنگ عفاف و حجاب نیز نقش مؤثری را ایفا نماید. در ادامه به برخی از این نهادها و وظایف آنان اشاره خواهد شد:
1. ب) نیروی انتظامی
گرچه اجبار برای گسترش فرهنگ عفاف چندان کارساز نخواهد بود ولی نظارت و وجود چنین نهادی برای حفظ عفاف بسیار مؤثر است. نیروی انتظامی به عنوان نهادی قدرتمند و تأثیرگذار در حفظ امنیت جامعه از جمله زنان، نقش مهمّی در گسترش این فرهنگ بر عهده دارد، که به چند مورد اشاره می شود:
- اعلام حدود و ضوابط قانونی عفاف و ملاک های بدحجابی در جامعه به منظور تشخیص مصادیق آن؛
- اهتمام بیشتر به برخورد محترمانه و قانونی با افراد خیابانی، افراد بدحجاب و شبکه ها و باندهای اصلی فساد، فحشا و …؛
- الزام اتحادیه ها و صنوف در مقابله با بدحجابی و بیعفّتی؛
- نظارت و کنترل قانونی و اصولی بر وضعیت اماکن تفریحی و عمومی و … (با مشارکت نهادها و دستگاههای ذیربط)؛
- آموزش، ساماندهی و به کارگیری نیروی آگاه زنان جهت نظارت بر رعایت عفاف زنان در اجتماع با رعایت حریم و حرمت شخصی افراد؛
- ممانعت از تولید، توزیع و نمایش محصولات سمعی و بصری غیرمجاز و نظارت بر مراکز خطرناک آلوده که باعث مخدوش شدن عفّت عمومی می شوند.
2. ب) قوه قضائیه
این سازمان به عنوان یکی از ارکان نظام، در گسترش و تعمیق فرهنگ عفاف میتواند بسیار مؤثر واقع شود؛ به چند مورد از نقش های این سازمان اشاره می شود:
- تدوین قوانین لازم و کارآمد در خصوص پیشگیری از بروز و گسترش فساد و ابتذال در جامعه؛
- پیشنهاد اصلاح قوانین، کارآمد کردن قوانین در خصوص پشتیبانی قضایی از ضابطان، مجازات مجرمان و باندهای اصلی گسترش فساد بدحجابی؛
- گنجاندن مفاهیم عفاف در ابعاد مختلف آن در دوره های آموزشی و تربیتی جوانان و نوجوانان بزهکار و مجرم به منظور بازپروری و اصلاح آنها؛
- تأسیس مراکز استان ها و شهرستان های تابعه، دادسراها و شعبات ویژه برای برخورد با جرائم مربوط به بیعفّتی، منکراتی و باندهای فساد و فحشا و ….
3. ب) مجلس شورای اسلامی
عفاف در همه ابعاد آن از جمله مسائلی است که نبودنش در سطح جامعه، باعث تخریب چهره جامعه اسلامی میگردد. مجلس شورای اسلامی میتواند با واردکردن قوانین صحیح و کارآمد، در متن زندگی فردی و اجتماعی انسانها، اقدامی مؤثر در گسترش فرهنگ عفاف داشته باشد، که به چند مورد اشاره میشود:
- تهیه و تصویب طرح های آسان سازی ازدواج و تأمین منابع مورد نیاز اقتصادی، فرهنگی و … برای زوجهای جوان؛
- توجّه خاص به سیاستهای فرهنگی مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی با موضوع عفاف و اهتمام در تصویب قوانین لازم جهت اجرای سیاستهای مذکور؛
- مجلس شورای اسلامی باید طرح های لازم را در مورد برخورد با قاچاق کالاهای مروج ابتذال و بیعفّتی با استفاده از نظر مراجع ذی صلاح تهیه و ارائه کند؛
- مجلس نسبت به تهیه طرح های قانونی در راستای فرهنگسازی و ارائه الگوهای مناسب برای توسعه فرهنگ عفاف اقدام نماید.
پیامدهای گسترش عفاف
انسانی که اعتقاد به اصول و ارزشهایی مانند عفاف دارد، در واقع به سرچشمه همه مهربانیها، زیباییها، پاکیها و عاطفه ها و … ایمان دارد، که سعادت ابدی او را تضمین خواهد کرد. در ادامه به مهمترین پیامدهای گسترش عفاف پرداخته می شود:
الف) پیامدهای فردی
از تأثیرگزارترین پیامدهایی که گسترش عفاف به دنبال دارد تأثیر در فرد است، در این قسمت به چند مورد از پیامدهای فردی اشاره میشود:
1. الف) سلامت و آرامش روانی
اسلام برای تعدیل و رام کردن غریزه شهوت جنسی و رعایت عفّت برای زنان و مردان، تکلیف معین کرده است. یک وظیفه مشترک آنان، مربوط به نگاه کردن است. زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، به قصد لذّت بردن به یکدیگر نگاه کنند، بنابراین عفّت نگاهبان زن از نگاه های آلوده و آسیب های احتمالی است و به زن آرامش میبخشد. رسولالله (ص) می فرمایند:
«و از عفاف، خشنودی، آرامش و سكون، بهره، راحتی، دلجویی، فروتنی، یادآوری، اندیشه، بخشش و گذشت منشعب میشود.» (حرانی، 1389 ش:33).
2. الف) رضایت الهی و تعالی معنوی
رعایت عفاف تعیین شده در دین اسلام وسیله ای ضروری است تا انسان بتواند روح خود را به تعالی برساند.
امام علی (ع) درباره رابطه طاعت و جلب محبت الهی می فرمایند: «مجبوب ترین بندگان در نزد خداوند مطیعترین آنها نسبت به خداوند است.» (تمیمی آمدی، 1366:2/431). کسی که محبّ خداست باید ببیند خدا او را چطور می پسندد، اگر زن بخواهد نظر لطف و مهر خدا را به جانب خود جلب کند، راهش، رعایت عفاف در همه ابعاد آن است.
3. الف) درک لذّت ایمان
از جمله آثار عفّت و پاکدامنی درک لذّت ایمان است. شخص باایمان، خداوند را همه جا حاضر و ناظر می بیند و باور دارد که کارهای او به وسیله فرشتگان الهی ثبت میشود و روزی مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت. این سخن امام خمینی (ره)را به خاطر بسپاریم: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نكنیم.» این اعتقاد بهترین مانع برابر فسادهای اخلاقی و اجتماعی است و هر قدر تقویت شود، مقاومت انسان در برابر شهوات بیشتر میشود.
امام علی (ع) می فرمایند: «خداوند سعادتمندان را به وسیله ایمان (از خطر گناه) حفظ كرد و ظالمان را به خاطر عصیان و نافرمانی ذلیل و خوار گرداند.» (محمّدی ریشهری،1386 ش:6/344).
4. الف) ارزشمند شدن زن
یکی دیگر از ثمرات عفاف، گرانبهاتر شدن زن برای مرد است. قرآن کریم پس از آنکه توصیه می کند زنان خود را بپوشانند، می فرماید: «این کار برای آنکه (به عفیف بودن) شناخته شوند و مورد تعرّض قرارنگیرند، نزدیک تر است.» (احزاب/ 59).
پس عفاف، احساس ارزشمندی است که موقعیتی بلندمرتبه برای زنان پدید می آورد و مردان را در محدودیت فرومی برد.
ب) پیامدهای اجتماعی
یکی دیگر از پیامدهای گسترش عفاف، پیامدهای اجتماعی است. گسترش عفاف تأثیرات بسزایی را در جامعه به دنبال خواهد داشت که در ادامه به آنها اشاره می شود:
1. ب) استحکام خانواده
عفاف و نقش آن در استحکام پیوند خانواده از جمله اهداف متعالی اسلام است که بایستی در کانون خانواده ایجاد شود. زیرا خانواده اوّلین و بنیادیترین تشکّل اجتماعیِ یک جامعه به شمار میآید. پیامبر اکرم (ص) دراینباره فرمود:«در منظر خدای تعالی، هیچ نهادی در اسلام محبوبتر و عزیزتر از خانواده بر پا نشده است.» (مجلسی،1404 ق:103/222).بنابراین زنان میتوانند با رعایت عفاف در همه ابعادِ آن مانند رعایت پوشش مناسب، اجتناب از خودنمایی، خلوت کردن با نامحرم یا از طریق سخن گفتن شایسته و با دوری از ایجاد وسوسههای شیطانی؛ به استحکام خانوادهها کمک نمایند و سلامت جامعه را حفظ کنند.
2. ب) استحکام نظام اجتماع
هر فردی در جامعه خود، مسئول است. این مسئولیت عام است یعنی هم شامل زنان و هم شامل مردها میشود. بیشتر مسئولیتهای زنان به عفاف آنها بستگی دارد، اگر زن عفاف داشته باشد میتواند اینگونه مسئولیتها را بر دوش بگیرد و شخصیتش بالا میرود، اما اگر عفاف خود را پاسدار نباشد، از عهده انجام اینگونه مسئولیت ها برنمی آید و به مسئولیت های مادری و همسریاش نیز لطمه وارد می آورد.
3. ب) سلامت اخلاق جامعه
آدمیان به حکم نهاد و درون خویش و بر اساس ساختار وجودی خود به عفاف رغبت دارند. عفّت به عنوان یک خصلت انسانی، مبنای روابط افراد در فرهنگ اسلامی است و هر عملکردی که منافی عفّت در جامعه باشد، سلامت اخلاق جامعه را به مخاطره خواهد انداخت. از این رو باید هر چه بهسلامت جامعه لطمه میزند، ریشه کن شود و هر چه سلامت اخلاق جامعه را تضمین میکند تقویت گردد. در جوامعی که حجاب نیست، اخلاق جامعه به شدّت آسیبدیده و برای اصلاح اخلاق جامعه چارهای جز بازگشت به ارزش ریشه ای عفاف، وجود ندارد.
4. ب) مسئولیت پذیری اجتماعی
هر انسانی در برابر خود و جامعه انسانی خود متعهّد و مسئول هست. چنانچه در قرآن کریم میفرماید: «گوش و چشم و دل، همگی مسئولند؛ در برابر كارهایی كه انجام داده اند از آنها سؤال میشود.» (اسراء/36).این مسئولیت عام است؛ زنان و مردان در برابر اعمالی که انجام می دهند چه در خانواده و چه در اجتماع مسئول هستند و در برابر کوچکترین تخلّف و عدم مسئولیت باید در پیشگاه الهی در قیامت حساب پس بدهند.
نتیجه
اهمیّت «عفاف» به عنوان یکی از اساسیترین قوانین الهی، بر هیچ متفکّری پوشیده نیست و دین مبین اسلام با طرح و تأکید آن ، تدابیری اساسی در حوزه خانواده و اجتماع اندیشیده است. امروزه نیز باید برای گسترش عفاف در جامعه جهت ایجاد امنیت اجتماعی اموری از جمله امربه معروف و نهی از منکر، تقویت باورهای دینی و معرفی الگوی مناسب به فرزندان، تربیت صحیح آنان و… را به کاربست. پس اگر مردم خواهان جامعه ای سالم هستند، همه باید پاسدار «عفاف» بمانند. پس در یک سو زنان جامعه اسلامی باید از خودنمایی، خودآرایی و دلربایی در محیط بیرون از خانه پرهیزکرده و مردان جامعه نیز از چشم چرانی و هوسرانی خودداری نمایند. از سوی دیگر نظام اسلامی هم با توجّه به امکانات و مقدوراتی که در اختیار دارد باید با تمهیدات کارشناسی شده و برنامه ریزی دقیق، زمینه ازدواج به هنگام جوانان را فراهم نماید و تمام تلاش خود را جهت آلوده نشدن جوانان به انحرافات اخلاقی به کار گیرد.
کتابنامه
*قرآن کریم.
1. احسایی، ابن ابی مجهور، (1405 ق)، عوالی الآلی، قم: سیدالشهدا (ع).
2. پاکنژاد، رضا، (1369 ش)، اوّلین دانشگاه و آخرین پیامبر (ع)، تهران: کتابفروشی اسلامیه.
3. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد، (1366 ش)، تصنیف غررالحکم و درر الکلم، محقق مصطفی درایتی، قم: دفتر تبلیغات، چ 1.
4. حرانی، ابو محمّد، (1389 ش)، تحف العقول، ترجمه محمّدمهدی سازندگی، قم: نوید.
5. حرانی، ابو محمّد، (1382 ش)، تحف العقول، مترجم جنتی، تهران: موسسه امیرکبیر.
6. حر عاملی، محمّد بن علی، (1409 ق)، وسایل الشیعه، قم: آل البیت(علیهم السلام).
7. دهخدا، علیاکبر، (1373 ش)، لغتنامه دهخدا، تهران: دانشگاه تهران، چ 1.
8. راغب اصفهانی، ابی القاسم الحسین بن محمّد، (1378 ش)، المفردات فی غریب القرآن، تهران: آرایه، چ 1.
9. رسولی محلاتی، سیدهاشم، (1386 ش)، غررالحکم و درر الکلم آمدی (ره)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 10.
10. طریحی، فخرالدین، (1381 ق)، مجمع البحرین، تهران: مکتب المرتضویه، چ 1.
11. کلینی، محمّد بن یعقوب، (1365 ش)، الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
12. کلینی، محمّد بن یعقوب، (1363 ش)، درخشان پرتوی از اصول کافی، مترجم محمّدحسین همدانی نجفی، قم: چاپخانه علمیه قم.
13. مجلسی، محمّدباقر، (1404 ق)، بحارالانوار، بیروت: الوفا.
14. محمّدی ریشهری، محمّد، (1386 ش)، میزان الحکمه، قم: دارالحدیث.
خانم نادری - طلبه سطح دو مدرسه علمیه امام خمینی(ره) رباط کریم
برگزیده سومین جشنواره علامه حلی استان تهران