مؤمنانی که مرتبهشان از صحابه بالاتر است
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین
اَخبَرَنا اَبُو الحَسَنِ مُحَمَّدُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ مَخلَدٍ قالَ: حَدَّثَنا اَبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ بنُ عَمرِو بنِ البَختَریِّ الرَّزّازُ اِملاءً فِی السَّنَةِ المُقَدَّمِ ذِکرُها قالَ: حَدَّثَنا سَعدانُ بنُ نَصرٍ قالَ: حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ مُصعَبٍ القِرقِسانیُّ قالَ: حَدَّثَنا الاَوزاعیُّ، عَن اَسیدِ بنِ خالِدِ بنِ دُرَیکٍ، عَن عَبدِ اللهِ بنِ مُحَیریزٍ قالَ: قُلتُ لِرَجُلٍ مَن اَصحابُ النَّبیّ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) -قَالَ الاَوزاعیُّ: حَسِبتُ اَنا اَنَّهُ یُکَنّى اَبا جُمُعَةٍ- حَدِّثنا حَدیثاً سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) قالَ: لَاُحَدِّثَنَّکَ حَدیثاً جَیِّداً: تَغَدَّینا یَوماً مَعَ رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) وَ مَعَنا اَبو عُبَیدَةَ بنُ الجَرّاحِ فَقُلنا: یا رَسولَ اللهِ هَل اَحَدٌ خَیرٌ مِنّا، اَسلَمنا مَعَکَ وَ جاهَدنا مَعَکَ قالَ: بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی.(۱)
عن عبدالله بن مُحَیریز قُلتُ لِرَجُلٍ مَن اَصحابُ النَّبیّ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) -قَالَ الاَوزاعیُّ: حَسِبتُ اَنا اَنَّهُ یُکَنّى اَبا جُمُعَةٍ- حَدِّثنا حَدیثاً سَمِعتَهُ مِن رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه)
شخص [عبدالله بنمحیریز] فرصت پیدا کرده، دستش به یکی از اصحاب پیغمبر -که اوزاعی میگوید گمان میکنم این شخصی که از او نقل میکند، کنیهاش اباجمعه بود- رسیده و میخواهد استفاده کند؛ میگوید: یک حدیثی که از پیغمبر شنیدی را برای ما نقل کن.
قالَ: لَاُحَدِّثَنَّکَ حَدیثاً جَیِّداً: تَغَدَّینا یَوماً مَعَ رَسولِ اللهِ (صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه) وَ مَعَنا اَبو عُبَیدَةَ بنُ الجَرّاحِ فَقُلنا: یا رَسولَ اللهِ هَل اَحَدٌ خَیرٌ مِنّا، اَسلَمنا مَعَکَ وَ جاهَدنا مَعَکَ
آن صحابی گفت که یک حدیث خوبی برایتان نقل میکنم؛ یک روز مثلاً صبحانه یا ناهار در خدمت حضرت بودیم و غذا خوردیم؛ ابوعبیده که جزو رجال معروفِ دوروبرِ پیغمبر بود [حضور داشت و گفتیم:] شما کسی بهتر از ما هم میشناسید؟ اوّل که به تو ایمان آوردیم، اسلام را اختیار کردیم؛ بعد هم که با تو آمدیم و جنگ کردیم؛ بهتر از این چه میشود؟ شما کسی بهتر از ما را سراغ دارید؟
قالَ: بَلى قَومٌ مِن اُمَّتی یَأتونَ مِن بَعدِکُم فَیُؤمِنونَ بی
پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) فرمودآن کسانی که به من ایمان میآورند، در حالی که من را ندیدهاند، از شما افضلند. در دعای سمات میخوانید که «وَ آمَنّا بِهِ وَ لَم نَرَهُ صِدقاً وَ عَدلاً»؛(۲) یعنی به پیغمبر ایمان آوردیم -«صِدقاً وَ عَدلاً» قید «آمَنّا» است- در حالی که پیغمبر را ندیدهایم. آن کسانی که آن وجود نورانی را ندیدهاند، آن معجزات را ندیدهاند، آن تأثیرِ نَفَس را ندیدهاند، آن کسانی آن تجسّم توحید، تجسّم اخلاق، تجسّم فضیلت، تجسّم همهی آرزوهایی را که ممکن است به ذهنِ برترینِ انسانها برسد -که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) بود- ندیدهاند، در عین حال به او ایمان آوردهاند و وظایف شرعیشان را انجام دادهاند و جهاد در راه خدا هم کردهاند، معلوم است که از شما افضلند؛ درست است؛ مقتضای عقل و قاعده هم همین است.
امام (رضوان الله علیه) فرمودند این کسانی که امروز هستند، از اصحاب پیغمبر، یا بالاترند یا کمتر نیستند؛(۳) واقعش همین است. آن جوانِ مؤمنِ مخلصی که از همهی لذّات زندگی، از همهی آرزوهای جوانی، از همهی شهوات، خواستهها، از زندگیِ راحت، از پدر و مادر، از همسر، از فرزند چشم میپوشد، میرود در راه خدا جهاد [میکند] -حالا یا در جبهههای دفاع مقدّس، مثل آن دورانها، یا در جبههی دفاع از حرم، مثل زمان ما، یا دفاع از امنیّت، فرق نمیکند- از آنها بالاترند. قدر این حالت را باید دانست؛ و قدردانیاش هم به این است که واقعاً و حقیقتاً آن جوری که از ما توقّع هست عمل کنیم؛ بخصوص ما عمّامهایها که خب مرجعِ دینِ مردم محسوب میشویم و دینشان را از ما میخواهند سؤال کنند، تقیّد به دین داشته باشیم. و اگر ماها از جهت تقوا و پرهیزکاری و ورع از محارم و بیرغبتی به جلوههای مادّیِ دنیا و زیباییهای دنیا و مانند اینها، تقیّد را به خودمان تحمیل کنیم و وادار کنیم خودمان را به این معنا، مسلّماً بهتر از آنها هستیم.
۱) امالی طوسی، مجلس چهاردهم، ص ۳۹۱؛ «عبداﷲبنمحیریز گفته است: به مردی از اصحاب پیامبر -که اوزاعی [از راویان این حدیث] گفته گمان میکنم که کنیهاش ابوجمعه بود- گفتم حدیثی از رسول خدا که خودت آن را شنیده باشی برایمان بگو. او گفت حدیثی خوب برایتان خواهم گفت: روزی با رسول خدا صبحانه میخوردیم و ابوعبیدةبنجرّاح هم با ما بود که گفتیم: آیا مردمانی بهتر از ما هستند، حال آنکه به تو اسلام آوردیم و به همراهت جنگیدیم؟ ایشان فرمود: آری! گروهی از امّتم پس از شما میآیند که [ندیده] به من ایمان میآورند.»
۲) مصباح المتهجّد، ج ۱، ص ۴۱۹
۳) صحیفهی امام، ج ۲۱، ص ۴۱۰ (با اندکی تفاوت)
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
شرح چهل حديث-گرفتاری دل
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي»
گرفتاری دل
به خواست پروردگار عالم و لطف حضرت بقیةالله الاعظم«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف»از این جلسه به بعد، به شرح چهل حدیث خواهیم پرداخت. در روایات اهلبیت«سلاماللهعلیهم» برای حفظ چهل حدیث، ثواب ها و پاداشهایی بیان شده که بعضی اوقات انسان حیران میشود. از جملۀ آن پاداشها آن است که حافظ چهل حدیث، در روز قیامت با انبیاء«سلاماللهعلیهم» و صدیقین و شهداء و صالحین محشور میگردد. پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»فرمودند:
«مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِي أَرْبَعِينَ حَدِيثاً يَطْلُبُ بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً»[1]
در روایات دیگری آمده است که حفظ کنندۀ چهل حدیث، در قیامت، عالم و فقیه محشور میشود[2]، یعنی مصداق«الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّه»[3]میشود.
منظور از حفظ چهل حدیث هم فقط حفظ ظاهری نیست، بلکه مراد آن است که انسان بتواند محتوا و مفاهیم چهل حدیث را بداند و بهتر آن که بتواند برای دیگران بگوید و معارف اهلبیت«سلاماللهعلیهم» را نشر دهد. امیدوارم اگر زنده بمانیم، خدا توفیق عنایت فرماید تا بتوانیم از این جلسه به بعد، چهل حدیث را بخوانیم و شرح آن را بیان کنیم.
حدیث این جلسه، حدیثی از پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» است که میفرمایند:
«مَنْ أَصْبَحَ وَ الدُّنْيَا أَكْبَرُ هَمِّهِ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصَالٍ هَمّاً لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً وَ شُغُلًا لَا يَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً وَ فَقْراً لَا يَبْلُغُ غِنَاهُ أَبَداً وَ أَمَلًا لَا يَبْلُغُ مُنْتَهَاهُ أَبَدا»[4]
آخرين جلسه درس اخلاق آيت الله انصاري شيرازي دامت بركاته
« جوان های عزیز و محترم؛ حالا وقت این است که، دقت بفرمایید؛
به مقام آرامش برسید، آرامش الی الله
فَفِرُّوا إِلَی اللَّهِ إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( سوره ذاریات آیه 50)
از حوادث زندگی به سوی خدا فرار کنید
أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ (سوره شورا آیه 53)
إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّه ( سوره هود آیه 123)
هیچ کنجی بی دد و بی دام نیست
جز به خلوت گاه حق آرام نیست
( مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش 16) »
در ادامه دقايقي كوتاه از آخرين جلسه درس اخلاق آيت الله انصاري شيرازي دامت بركاته قابل مشاهده مي باشد
متن درس اخلاق -آيت الله مظاهري
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی»
بحث جلسۀ گذشتۀ اخلاق در مورد فضیلت فراموش شدۀ صفا، صمیمیت و صداقت بود. فضیلتی که پیغمبر اکرم«صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» و ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» روی آن خیلی پافشاری دارند. صداقت طبق حدیثی از امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» علامت اهل دین است.[1]
صداقت را به چند قسم، منقسم کردم:
قسم اوّل، صداقت با خداوند تعالی است؛ به این معنا که اگر میگوییم: «إِیاكَ نَعْبُدُ وَ إِیاكَ نَسْتَعینُ»[2]، راست بگوییم.
قسم دوم، صداقت با چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» بود. اگر ادعا میکنیم که پیغمبر را دوست داریم، اگر ادعا میکنیم که شیعه هستیم و اظهار ارادت به ائمۀ طاهرین«سلاماللهعلیهم» داریم، از نظر عمل هم باید چنین باشد. عمل ما با گفتار و با عقیدۀ ما همخوانی داشته باشد.
قسم سوم، صداقت در خانه است. گفتم که زن و شوهر لازم است با هم صداقت داشته باشند و باصفا و باصمیمیت باشند. علاوه بر اینکه زن و شوهر هستند، با هم رفیق باشند. به طور فشرده در مورد این سه قسم صحبت کردم. از امام عسکری«سلاماللهعلیه» روایت شده است که کلید تمام خبائث و پلیدیها در خانه، دروغ است: «جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ كُلُّهَا فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهَا الْكَذِبَ».[3]
بحث این جلسۀ اخلاق راجع به قسم چهارم است و اینکه ما باید با مردم صداقت داشته باشیم. با مردم باصفا باشیم و با مردم یکرو باشیم. عبارت «صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَة»[4] که در روایات زیادی بر آن تأکید شده است، راجع به همین مطلب است که ما باید با مردم باصفا و باصداقت باشیم. اگر با هم آشنا هستیم، با همدیگر رفیق هم باشیم؛ لذا باید دروغ در گفتار و در کردار ما نباشد.
بنابر تصریح قرآن کریم، خداوند تعالی میفرماید: صداقت، صفا و راستگویی در قیامت برای انسان سودمند است و او را به بهشت جاودان میرساند. افراد راستگو در باغهاي خاصّ بهشت تا ابد ماندگارند، خدا از آنان راضی است و آنان نيز از خدای سبحان رضایت دارند و به رستگاری بزرگ دست خواهند یافت: >قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ <[5].
کذب و دروغ در برخی آیات قرآن کریم به شدّت مذمّت شده است. طبق آن آیات، آدم دروغگو، مؤمن نیست، مسلمان واقعی نیست: «انّما یفْتَرِی الكَذِبْ اَلذّینَ لا یوُمِنوُنَ»[6]؛ همچنین قرآن میفرماید: «فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثانِ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّور»[7]؛ دو کار را نکن: یکی بتپرستی و دیگر، دروغگویی. گناه دروغ گفتن به اندازهای بزرگ است که قرآن آن را در کنار بتپرستی قرار داده و نهی از هر دو کرده است؛ یعنی همینطور که بتپرست مسلمان نیست، آدم دروغگو هم مسلمان واقعی نیست.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند: وقتی کسی دروغ بگوید، ملائکه او را لعن میکنند و بوی بدی از قلب او منتشر میشود که عرش خدا را فرامیگیرد و باعث آزار و ناراحتی فرشتگان میشود و حملۀ عرش برایش لعن و نفرین میفرستند.[8]
نشست بر خط با موضوع " منشور پیدا و پنهان در زندگی طلبگی "
فقر؛ مذمّت یا فضیلت؟! / راه جمع روایات متناقض درباره فقر
اگر انسان در ابتلا به فقر، مقصّر باشد، فقر او مذموم است و باید تلاش کند که خود را از فقر و احتیاج نجات بخشد. امّا گاهی آدمی در فقرش تقصیر ندارد، مثل اینکه فقر او از طرف خداوند و مقدّر اوست یا جبر اجتماع و شرایط زمانه، فقر را به وی تحمیل کرده است، که در این دو صورت، فقرش مذموم نیست، پاداش هم دارد.
- حدیث بیست و نهم: سه بلای خانمانسوز انسان از نظر امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی»
روایتی از امیرالمؤمنین علی«سلاماللهعلیه» بهصورت مشهور نقل شده است. این روایت در حکمتها و کلمات قصار نهجالبلاغه آمده است[۱]، مرحوم علامه مجلسی«رحمةاللهعلیه»نیز در بحارالانوار آن را نقل کرده[۲]، در تحف العقول نیز در کلمات امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»بیان شده است.[۳]
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه»در آن روایت فرمودهاند:
«أَلَا وَ إِنَ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْب»[۴]
یعنی توجه داشته باشید که فقر، بلای بزرگی است، و بلای بزرگتر از آن، بیماری جسمی است و از آن شدیدتر، مریضی دل و روح انسان است.