امام صادق(علیه السلام)؛ جان تازه در کالبد مرده اسلام
چرا ما شیعیان را نه شیعه علوی بلکه شیعه جعفری و مکتب و مذهب ما را مکتب جعفری مینامند؟ این پرسشی است که گاه به عنوان یک شبهه از سوی معاندان مطرح میشود و شیعه را مذهبی برساخته به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) معرفی میکنند و آن را نه اسلام راستین محمدی، بلکه فرقهای میخوانند که در اوایل قرن دوم هجری به دست جعفربن محمدٍ الصادق(علیه السلام) ساخته شده است.
این دشمنی علیه مکتب اهل بیت(علیهم السلام) البته ریشه در دشمنیهای صدر اسلام با خاندان نبوت دارد و از آنجا سرچشمه میگیرد که برخی از خویشاوندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) که اسلام را یا از سر نفاق و اجبار و یا به طمع مال و مقام پذیرفته بودند، پس از رحلت ایشان، خط نسیانی بر واقعه تاریخی و مهم «غدیر» کشیدند و با طرح بهانههای واهی از جمله اینکه نبوت و خلافت هر دو نمیتواند به یک تیره از قریش یعنی بنیهاشم برسد یا اینکه علی(علیه السلام) جوان و کمتجربه است و یا بهانههای دیگر، در اسلام راستین که بنا به وصیت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) باید رهبریاش به ولیّ او علی ابن ابیطالب(علیه السلام) میرسید، چند دستگی و انشقاق ایجاد کردند و با خانهنشین کردن علی(علیه السلام)، راه اسلام راستین را منحرف نمودند.
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از ۲۵سال خانهنشینی و سکوت راهبردی، آنگاه که به اصرار مردم، خلافت را – که حق الهی ایشان بود – پذیرفت، با سه خط پیمانشکنان (ناکثین/ طلحه و زبیر)، از دین خارج شدگان (مارقین/ خوارج نهروان) و طغیان کنندگان (قاسطین/ معاویه) روبرو شد که هر یک به طریقی راه ایشان را سد کردند و سبب شدند که راه اسلام راستین برای رسیدن به اهداف الهی خود مسدود و منحرف شود. در این میان، پیمانشکنان و خوارج از سر راه برداشته شدند اما خطرناکترین دشمن امام علی(علیه السلام) یعنی معاویه که بعدها دشمنی او و خاندانش به فرزندان علی(علیه السلام) نیز آسیب رساند، همچنان باقی ماند.
از اینجا بود که دشمنیهای معاویه به عنوان نماد نیرنگ و نفاق و دنیاطلبی و حقد و کینه و حسد، در برابر مولای متقیان علی(علیه السلام ( به عنوان نماد انسان کامل، عدالت، پرهیزگاری و ولایت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) روز به روز بیشتر شد و شیعیان علوی را که میراثداران اسلام ناب و راستین محمدی بودند در تنگنای روزافزون قرار داد.
معاویه تلاش میکرد جامعه شقه شقه شده اسلام را که پس از ماجرای سقیفه دچار چند دستگی شده بود، در حالی که هنوز مسلمانان صدر اسلام زنده بودند و شرح رشادتها و جنگاوریها و پرهیزگاری و بزرگمردی علی(علیه السلام) نیاز به شاهد و دلیل نداشت، دچار انحراف کند. او میخواست با جعل احادیث در مدح دیگر افراد و با رقیب تراشی برای علی(علیه السلام) و معرفی افرادی که دارای جایگاه والای علم و تقوا و زهد بودند، نور درخشان امیرالمؤمنین(علیه السلام) را کمرنگ جلوه دهد و از سوی دیگر با تلاش برای دگرگون جلوه دادن شخصیت حضرت علی(علیه السلام) و بیان دروغهای بزرگ مانند اینکه علی(علیه السلام) نماز نمیخواند و حق مردم را ضایع میکند، شخصیت نورانی آن حضرت را لکهدار کند تا بدین ترتیب حاشیه امنی برای خود و خاندان قدرتطلب خویش فراهم آورد.
از اینجا بود که مکتب اسلام راستین در محاق ظلم و تزویر و نفاق امویان قرار گرفت و در نزدیک به ۹۰ سال حکومتِ سلطنتوار آنان، سبّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) بر منابر و هنگام خطبهها رایج شد و چنان عرصه بر علویان تنگ گردید که کسی جرأت بیان عقیده راستین خود را نداشت. در این مدت، اسلامی که سردمدار آن معاویه نیرنگباز و منافق، و یزید شرابخوار و میمونباز بودند دچار انحرافی چنان بزرگ شد که فرزند علی(علیه السلام) حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) احساس کرد جز با نثار خون خود و خانواده و یاران باوفایش نمیتواند اسلام را به مسیر راستین خود برگرداند. اینگونه بود که امام حسین(علیه السلام) پا در میدانی گذاشت که از هر سو شمشیرها و نیزهها احاطهاش کرده بودند و حماسهای آفرید که صدای مظلومیت شیعه را در سراسر تاریخ به رساترین آواز، طنینانداز کرد.
در این شرایط از اسلام جز نامی و ظاهری و از نماز و روزه و حج و جهاد جز صورتی باقی نمانده بود که رخشندگی خون حسین(علیه السلام) چشمها را خیره کرد و بار دیگر در جامعه شقه شقه شده مسلمانان، نگاهها به سمت خاندان عترت که میراثدار راستین اسلام ناب بودند، چرخید.
دیری نپایید که ظلم بنی امیه و ریختن خون سلاله پاک نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) دامنگیر امویان و باعث رسوایی و سقوط حکومتشان شد. در این شرایط و در حالی که تیرهای دیگر از قریش یعنی بنیعباس در حال تلاش برای به دست گرفتن خلافت بودند و شعار خود را نیز «الرضاء من آل محمد» قرار داده و در صدد استفاده از انتساب خود به عموی پیامبر و خاندان وحی بودند، دین اسلام بیش از هر زمانی در معرض تهدیدها و تحریفها قرار گرفته بود. در سال ۹۹ هجری خلافت از امویان به عباسیان رسید و تا سال ۱۱۴ هجری که امامت به صادق آل محمد(صلی الله علیه وآله) رسید، پدر بزرگوارش امام محمد باقر(علیه السلام) در فرصتی که عباسیان و امویان درگیر جنگ قدرت بودند، نهضت بزرگ علمی شیعه را آغاز کرد. امام باقر(علیه السلام) به تربیت شاگردان و نقل احادیث نبوی که از طریق پدران ارجمندش به او رسیده بود همت گماشت و سرانجام در سال ۱۱۴ هجری با شهادت ایشان، پرچم امامت به دست امام جعفر صادق(علیه السلام) رسید.
در دوران ۳۴ ساله امامت حضرت جعفر ابن محمد(علیه السلام) مکاتب و نحلههای مختلف فکری و عقیدتی که آمیخته با دروغها و تحریفها بودند، شکل گرفته بود و در این شرایط اگر همت والای امام صادق(علیه السلام) برای تکمیل کردن نهضت علمی و فقهی اجداد طاهرینش نبود، بدون شک از اسلام و تشیع جز نامی باقی نمانده بود. آن حضرت در شرایطی که از اسلام یک طرح مشخص و بیپیرایه وجود نداشت و اسلام آمیخته به انواع تفسیرهای به رأی و تحریفها شده بود، طرح تازهای از اسلام ناب را در قالب چهارچوب عقیدتی و فقهی ارائه کرد.
آن حضرت با پاسخ دادن به انواع شبهات مطرح شده و تربیت بزرگترین شاگردان که برخی از آنها از امامان مذاهب اهل سنت نیز بودند، شناسنامهای تازه برای تشیع علوی صادر کرد و قرائتی ناب از اسلام محمدی به دست داد که شایسته بود به پاس نام بلند آن حضرت، تشیع جعفری نام گیرد.
اسلام و مکتب شیعه جعفری یا دوازده امامی، همواره مرهون زحمات شخصیت بزرگی است که مسیحوار در کالبد مرده اسلام، جان تازه دمید و نسخه راستین اسلام را از اسلام اموی و عباسی جدا کرد و برای آیندگان به ودیعت نهاد.
منبع: سرمقاله قدس آنلاین- 97/04/17
اشکالی که سید جمال خوانساری را عالمی بنام کرد
* آیه
وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَنِ إِلَّا مَا سَعَی/ و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست نجم/39
* آینه
ملامحسن فیض در سفر زیارت بیت اللّه الحرام در شهر اصفهان بر آقا سیّد حسین خوانساری وارد شد. آقا جمال فرزند آقا حسین در مجلس بود. ملامحسن مسئله ای از آقا جمال سؤال کرد، آقا جمال نتوانست درست جواب بدهد. ملامحسن دست بر دست زده و گفت: حیف که درِ خانه آقا سیّد حسین بسته شد.
آقا جمال که تا آن وقت اوقات خود را به بطالت و تفریح ضایع میکرد، وقتیکه این حرف را از ملامحسن شنید متأثر شد و از آن روز با جدیّت و کوشش شبانه روزی مشغول خواندن درس شد تا آنکه پس از یک سال ملامحسن از مکه مراجعت کرد و در اصفهان وارد منزل آقا سید حسین شد. باز با آقا جمال مشغول صحبت شد، دید آقا جمال بسیار صاحب فضیلت و علم شده و مسائل را خوب جواب میدهد. گفت: این آقا جمال آن آقا جمال نیست که من پارسال دیدم. بالأخره آقا جمال خوانساری در تلاش و کوشش برای تحصیل علم و در مطالعه به حدّی رسیده بود که شبی برای او شام آوردند در هنگامی که آقا مشغول مطالعه بود، سفره را در کنار او گذارده و رفتند و آقا هیچ ملتفت غذا نشد تا آنکه یکدفعه شنید که اذان صبح میگویند. آقا سر برداشت دید شام حاضر است، گفت چرا دیر آوردید گفتند ما آن را در اول شب آوردیم و شما به قدری غرق در مطالعه بودید که متوجه نشدهاید.1
مکن ز عرصه شکایت که در طریق ادب به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید 2
با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهایی از علماء
حافظ
حق دوستان را ادا کنیم
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ أَنْ يَعْرِفَ أَخُوهُ حَقَّهُ وَ لَا يَعْرِفَ حَقَّ أَخِيهِ.
امام صادق(سلام الله علیها) فرمود: چه بد است که کسی برادرش قدر او را بشناسد، اما او قدردان برادرش نباشد.
مصادقة الإخوان، ص42.
آمر به معروف در مقام «ولی» امر به معروف می کند
امر به معروف غیر از موعظه، ارشاد، تعلیم و پند است، این موارد باب خود را دارند اما امر به معروف آنجایی است که شخص بدون هیچ عذری، عالماً و عامداً در حال انجام گناه است، به چنین شخصی می توان فرمان داد که از انجام کارش دست بردارد.
حضرت آيت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق پنجشنبه های خود که در نمازخانه بنياد بين المللی علوم وحيانی اسراء برگزار گرديد، ضمن تبریک عید سعید نیمه شعبان، به ادامه شرح جمله قصار 31 نهج البلاغه حضرت امير عليه السلام، با اشاره به سالروز میلاد با سعادت حضرت حجت(عج) ضمن تبریک این عید خجسته بیان داشتند: وقتی پیامبر(ص) به رسالت خود مبعوث شد، در جامعه جاهلیت دو غده بدخیم وجود داشت؛ در حوزه اندیشه، آنها گرفتار وهن و خیال بودند و در حوزه انگیزه با هوس و غرور و گرایشات قبیله ای رفتار می کردند اما پیامبر(ص) «عدل» را جایگزین آن گرایشات قبیله ای، جناحی و هوس کرد و «عقل» را به جای ظن و وهن نشاند.
معظم له ادامه دادند: همین کار را حضرت حجت در هنگام ظهور انجام خواهند داد؛ یعنی جامعه را عالم و عاقل می کنند، به برکت حضرت، عقل مردم کامل می شود، اداره چنین جامعه ای کار دشواری نیست. این است که انسان شبانه روز منتظر ظهور است و برای فرج دعا می کند.
ایشان در ادامه شرح جمله قصار 31 نهج البلاغه حضرت امير عليه السلام پرداختند و اظهار داشتند: این جمله قصار در حقیقت یکی از خطبه های نورانی حضرت است که سید رضی آن را به عنوان کلمه قصار ذکر کرده است؛ وقتی از حضرت در خصوص ایمان سوال کردند، حضرت ایمان را داری چهار رکن معرفی کرد؛ «الاِْيمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ: عَلَى الصَّبْرِ، وَالْيَقِينِ، وَالْعَدْلِ، وَالْجِهَادِ»، طبق این بیان یکی از ارکان ایمان، عدل است که طبق بیان حضرت خود چهار جزء و شعبه دارد؛ «وَالْعَدْلُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَب: عَلَى غَائِصِ الْفَهْمِ، وَغَوْرِ الْعِلْمِ، وَزُهْرَةِ الْحُكْمِ، وَرَسَاخَةِ الْحِلْمِ».
معظم له ادامه دادند: این کلمات یک سری معنای لغوی دارند اما حضرت به معنای خاص این لغات می پردازد مانند اینکه در خصوص معنای عدل می گویند کسی عادل است که کارهای واجب را انجام دهد و از انجام کارهای حرام بپرهیزد اما حضرت در خصوص معنای واژه عدل می فرماید یکی از شعب چهارگانه عدل، فهم غَائِصِ است. حضرت فرمود علم مانند دریایی است که اگر کسی توانست در این دریا غواصی کند صاحب فهم خواهد شد. هر علمی را فهم نمی گویند؛ آن علم دقیق و عمیق را فهم می گویند که باعث می شود انسان مطالب را موشکافانه بفهمد!
این مفسر قرآن خاطرنشان کردند: حضرت در خصوص «جهاد» می فرماید «وَالْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَب: عَلَى الاَْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَالصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ، وَشَنَآنِ الْفَاسِقِينَ: فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِينَ، وَمَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْكَافِرِينَ؛ وَمَنْ صَدَقَ فِي الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَيْهِ، وَمَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِينَ وَغَضِبَ لِلَّهِ، غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَأَرْضَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ جهاد (نيز) چهار شاخه دارد، که اولین آنها امر به معروف، نهى از منكر است.
حضرت آيت الله جوادی آملی ابراز داشتند: امر به معروف غیر از موعظه، ارشاد، تعلیم و پند است، این موارد باب خود را دارند اما امر به معروف آنجایی است که شخص بدون هیچ عذری، عالماً و عامداً در حال انجام گناه است، به چنین شخصی می توان فرمان داد که از انجام کارش دست بردارد. در این هنگام شخص آمر، ولایت دارد، در حقیقت اگر شخص خاطی به امر او گوش ندهد دو گناه مرتکب شده؛ اول آنکه کار خلاف کرده و دوم اینکه به حرف ولی خود گوش نداده است، آمر به معروف در مقام «ولی» امر به معروف می کند.
ایشان ادامه دادند: در نظام اسلامی اینگونه است که « وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ ۚ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ» که البته امر به معروف و نهی از منکر دارای درجاتی است که درجات ابتدایی و مهم آن همان انزجار قلبی و بروز ظاهری این انزجار است که اگر هر کس در مقابل شخص گناهکار این انزجار را از خود نشان دهد در بیشتر موارد شخص از کار خود پشیمان خواهد شد و دیگر به مراحل بعدی نیازی نخواهد بود.
معظم له با اشاره به ادامه کلام حضرت امیر علیه السلام تصریح داشتند: حضرت دومین شاخصه جهاد را صادقانه قیام کردن ذکر می کنند و اینکه شخص نسبت به تبهکاران کینه داشته باشد. در قرآن کریم می خوانیم موسی(ع) به خداوند می فرماید به پاس نعمت هایی که به من دادی هرگز از انسان تبهکار و خلافکار حمایت نمی کنم.
به گزارش خبرگزاری«حوزه»
درس اخلاق آنلاین حضرت آیت الله مکارم شیرازی دامت برکاته -20:30
به اطلاع طلاب محترم مي رساند شانزدهمين جلسه درس اخلاق مرجع عاليقدر حضرت آيت الله مكارم شيرازي دامت بركاته و دوره مهارت هاي زندگي توسط کارشناسان محترم، امشب ساعت 20:30به صورت آنـــــلاين برگزار خواهد شد
متن های زیبا برای تبریک ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان
حیدر ثانی بیامد یا نبی رخ می نماید
اکبر زیبای لیلا پرده از چهره گشاید
روی او روی محمد، بوی او بوی محمد
خلق او خلق عظیم و خوی او خوی محمد
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد.
*
ای که باروی چو ماهت، دلربای عالمینی / با نگاهی عاشقانه، قبله جان حسینی
یوسف آل عبائی، قبله دل های مایی/ ای علی دوم عشق، حیدر کرببلائی
ولادت حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک باد.
* برجلوه و اجلال محّمد صلوات
بر چهره و تمثال محّمد صلوات
دیدند چو رخسار علی اکبر را
گفتند که بر آل محّمد صلوات
* از حُسنِ زبانزد پیمبر خواندند
از هیبت و اقتدار حیدر خواندند
شد جلوۀ احمد و علی آینه ای
آن آینه را علی اکبر خواندند
* آئینۀ غرق نور ایزد آمد؟
یا جلوه ای از بهشت سرمد آمد
با دیدن اکبرش چنین گفت حسین
یک بار دگر بوی محمّد آمد
* اکبر که رخش جلال سرمد دارد
این آینه زیبایی احمد دارد
چون اوست شبیه مصطفی دیدارش
پاداش زیارت محمد دارد
* ماهی که ز آفتاب روشن تر بود
لب تشنۀ آب و تشنۀ باور بود
می رفت و دل از حسین می برد که او
پیغمبر کربلا، علی اکبر بود
*افسوس که نامه جوانی طی شد
و ان تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی امد و کی شد
*اکبر که گل حمیده ی فاطمه است
نور دل و نور دیده ی فاطمه است
هر چند که از گلشن لیلا باشد
او لاله ی پروریده ی فاطمه است
میلاد نورانی اش مبارک.
*پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی / خورشید بود جلوه طوری که داشتی
شب زنده دار بودی و ذوب خدا شدی / در بندگی گذشت حضوری که داشتی
میلاد حضرت علی اکبر مبارک باد
*جوانان ، اراده ای سترگ دارند و دل هایی دریایی و بزرگ
که می توانند در آرامش سر سبز عشق ، نیکی ها و زیبایی ها را بسرایند
و دری به خانه خورشید بگشایند
روز جوان مبارک
*صدای پای بهار آمد/بیا که کوه وقار آمد
به قلب عاشق قرار آمد/به حق پرستی عیار آمد
میلاد حضرت علی اکبر مبارک باد
*ای سرو بوستان ایستادگی! ای زیباترین گل باغ حسین! ای جوان رعنا و رشید حسین! ای علی را یادگار!
ای علی اکبر! سلام و درود بی پایان بر صورت و سیرت پیامبر گونه ات.
میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک
*تو شهزاده ای و علی اکبری/علی اکبری یا که پیغمبری؟
در خانه ات ازدحام گداست/ولی خم به ابرو نمی آوری
میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک
*امام صادق(ع) می فرمایند:
بِدان که جوانِ خوش اخلاق، کلید خوبى ها و قفل بدى هاست و جوانِ بداخلاق، قفل خوبى ها و کلید بدى هاست.
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد
*نسل جوان را به جهان رهبری
جلوه ی توحید، علی اکبری
هر که هوای رخ احمد کند
در تو تماشای پیمبر کند
ولادت باسعادت سرو باغ احمدی، آینه ی محمدی و روز جوان مبارک
*خواهی که ببینی رخ پیغمبر را
بنگر رخ زیبای علی اکبر را
در منطق و خلق و خوی او می بینی
با دیده ی جان محمدی دیگر را
*میلاد شبیه ترین آینه ی پیغمبری مبارک*
*زاده لیلا بُوَد ثانی ختم الانبیاء
مهر عالمتاب باشد، چون علی و مرتضی
او اصالت داشت از بابش حسین بن علی
خواند نامش را علیاکبر، شهید کربلا
ولادت حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان مبارک باد
منبع: پايگاه اطلاع رساني ذي طوي