دختری که به خاطر نگاه های نانجیب چادر به سر کرد
روایت جیران مسلمی؛ دختری که به خاطر نگاه های نانجیب چادر به سر کرد
من متفاوتم
در عالم کودکی حجاب خانمهای فامیل مقابل نامحرمان را دوست داشتم. به سن تکلیف که رسیدم، با ذوق چادر سر میکردم؛ زیرا حس میکردم مانند بزرگترها شدهام، اما خیلی زود در همان سن و سال کم و اوایل سن تکلیف به این نتیجه رسیدم که همسن و سالانم که حجاب ندارند، بهتر و راحت تر بازی میکنند. من هم به پیروی از آنها، احساس کردم حجاب مانع بازی و فعالیتم میشود و به همین راحتی حجاب را کنار گذاشتم. تا مقطع پنجم و ششم، پوششم مانند پسرها با بلوز و شلوار و بدون روسری بود. بزرگتر که شدم، اندازه بلوزم هم کمی بلندتر شد؛ اما همچنان شوهرعمه، شوهر خاله، پسر خاله و… برایم نامحرم نبودند. اصلاً محرم و نامحرم برایم معنا نداشت. خانواده هم مرا در فشار و تنگنا قرار نمیداد، کسی چیزی نمیگفت و هیچ توضیحی در این زمینه به من داده نمیشد. کم کم به سنی رسیدم که متوجه محرم و نامحرم میشدم. شاید به خاطر نگاههای متفاوت بود که این موضوع برایم آرام آرام داشت معنا پیدا میکرد، اگر چه باز در برابر نامحرم با حجاب نبودم. این مسئله برایم مهم نبود و من هم اهمیتی به آن نمیدادم. تا مقطع هفتم و هشتم هم وقتی به مسافرت میرفتیم، گویی به خارج از کشور سفر کردهایم و من باز هم با بلوز و شلوار و روسری بودم.
بزرگتر که شدم، بیتفاوتیام به حجاب شکل دیگری پیدا کرد. گویی کسی مرا مجبور کرده بود که همیشه به خودم برسم. هر وقت قصد بیرون رفتن داشتم، ساعتها مقابل آیینه میایستادم و موهایم را اتو میکردم و با آرایش غلیظ از خانه خارج میشدم. همیشه سعی میکردم ظاهرم بهگونهای باشد که چشم همه را خیره کند. درباره جدیدترین مد لباس و آرایش تحقیق میکردم و سعی میکردم مطابق آن رفتار کنم. فکر میکردم اینطور خیلی بهتر و به روزتر است و راه درستی را انتخاب کردهام و اگر اینطور رفتار کنم، متفاوت و بیرقیب هستم.
بلاغ
به سفارش یک شهید..
یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس میگوید:
یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفت؛ بهطوریکه از بیمارستانهای صحرایی هم مجروحان بسیاری را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحان بهشدت وخیم بود. در بین همه آنها، وضع یکی از مجروحان خیلی بدتر از بقیه بود. رگهایش پارهپاره شده بود و با اینکه سعی کرده بودند زخمهایش را ببندند، ولی خونریزی شدیدی داشت. مجروحان را یکییکی به اتاق عمل میبردیم و منتظر میماندیم تا عمل تمام شود و بعدی را داخل ببریم.
وقتی که دکترِ اتاق عمل این مجروح را دید، به من گفت: «او را به اتاق عمل ببرید و برای جراحی آمادهاش کنید.» من آن زمان، چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحتتر بتوانم مجروح را جابهجا کنم. همان موقع که داشتم از کنار او رد میشدم تا بروم توی اتاق و چادرم را دربیاورم، مجروحی که چند دقیقهای بود به هوش آمده بود، بهسختی گوشه چادرم را گرفت و بریدهبریده و سخت گفت: «من دارم میروم که تو چادرت را در نیاوری. ما برای این چادر داریم میرویم.» این را گفت و درحالیکه چادرم در مشتش بود، شهید شد. از آن به بعد، در بدترین و سختترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.[۱]
[۱]. پایگاه اینترنتی منبرک؛ صحبتهای کوتاه دو دقیقهای، تاریخ دسترسی: ۴/۱۱/ ۱۳۹۶،
چهل سال هم کاروانم رفت
مرد آذریزبان خم شد و درِ گوش بانویی که لحظههای احتضار را می گذراند، جملهای گفت و پرسید: «جمیله خانم منی حلال الیئیسن؟» به زبان آذری یعنی جمیله خانم من را حلال میکنی؟ زن بااینکه نای حرف زند نداشت اما برای آنکه سؤال همسرش را که نگران، چشم دوخته بود به لبهای او بیپاسخ نگذارد به هر زحمتی شده سری تکان داد که یعنی بله آقا! بعد چشمهای مردی که خیلیها به او لقب فیلسوف معاصر دادهاند، پر از اشک شد. ازیکطرف خوشحال بود همسرش از او راضی بوده و از طرفی چشمانش خیس بود که دیداربهقیامت افتاده. اینها وصف علامه «محمدتقی جعفری» است مردی که سختترین و پیچیدهترین مفاهیم فلسفه و عرفان را با سادهترین و شیرینترین روایتها همهفهم میکرد تا هم آن دانشجوی فلسفه بهره ببرد هم پیرمرد سبزیفروش محله بتواند یک پله به خدا نزدیکتر شود.
شخصیت مذهبی و علمی او روشن است و مهمانان بسیاری از چهارگوشه دنیا برای دیدار با او نوبت میگرفتند و مشتاق بودند تا حرفهایش را بشنوند. از بین خاطرات فرزند علامه درباره رابطه پدر و مادرش شاید بتوان این خاطره را در یک جمله کوتاه چکاند و خلاصه کرد؛ «صمیمیت تا پای مرگ…» جمیله خانم همسر علامه یا همان فیلسوف معاصر به گفته پسرش سواد چندانی نداشته اما همینکه میدیده همسرش مردی است که خیلیها به کارهای علمی، عرفانی و فلسفه او دلخوش کردهاند و حاصل تحقیق و تألیفهایش چراغ راه خیلیها شده خودش را ملزم میدانست شرایط خانه را طوری مدیریت و اداره کند که وقت این مرد بزرگ برای خواندن، نوشتن و تدریس باز باشد. بچهها اگر مشکلی و احتیاجی داشتند خودش رفع میکرد و همین سبب میشد علامه فداکاریهایش را ببیند و هرچه میگذشت جمیله خانم در چشمش بزرگتر و عزیزتر میشد. وداع و بدرقه فیلسوف معاصر با همسرش فقط جدایی مردی از همسرش نیست. همینکه از حفظ دعای عدلیه را خوانده دهانش را پیش گوش همسرش برده و آن سؤال را پرسیده یعنی مردی به این بزرگی دغدغهاش این بوده که همسرش، شریک زندگیاش از او راضی است؟ وقتی شام غریبان همسرش از او خواسته بودند سخنرانی کند حتی اگر شده کوتاه، گفته بود: «این زن در زندگی دغدغهای برای من ایجاد نکرد و چهل سال با من هم کاروانی کرد. ما هرروز مهمانان بسیاری داشتیم ولی این خانم لحظهای شکایت نکرد و من از او در پیشگاه خدا طلب عفو میکنم.»
«چی بگم آخه؟!»
كتاب «چی بگم آخه؟!» مجموعه ای از بهترین تشکرها و تذکرها در امر به معروف و نهی از منکر با تأکید بر جرائم اخلاقی مشهود منتشر شد.
این کتاب به قلم جمعی از طلاب و دانشجویان در 174 صفحه در قالب آموزشی و با رویکرد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به رشته تحریر درآمده است.
«طولانی شدن نماز جماعت»، «بدحسابی»، «رأی ندادن»، «خانمی که فقط موهاش بیرونه»، «خانمی که فقط جوراب نداره»، «خانم مسن بدحجاب»، «کشف حجاب در مسیر عبور»، «کشف حجاب در وسیله نقلیه»، «ارتباط گرم با نامحرم»، «تصاویر نامناسب روی اجناس»، «خانم محجبه ای که لاک زده»، «خانمی که آرایش قابل توجه داره»، «سیگار کشیدن»، «آشغال ریختن»، «بی احترامی فرزند با والدین»، «دوبله پارک کردن»، «استفاده از ماهواره»، «همراه داشتن سگ در فضای عمومی»، «اسراف آب» و … از جمله موضوعات مطروحه در این کتاب است.
در ادامه مطلب، نسخه pdf كتاب را دريافت نماييد
اولين توصيه ء يه شهيد
سرح کوتاه دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
#دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان
✨أللَّهُمَّ زَیِّنِّی فیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ وَ احْمِلْنِی فیهِ عَلَی الْعَدْلِ وَ الإنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أخَافُ بِعِصْمَتِكَ یَا عِصْمَةَ الْخَائِفین
خدایا! در این روز مرا به زیور ستر و عفت نفس بیارای و به جامۀ قناعت و کفاف بپوشان و به کار عدل و انصاف بدار و مرا از هرچه ترسانم ایمن ساز. به نگهبانی خودت، ای نگهدار و عصمتبخش خداترسان!
? پیامهای دعا
1️⃣ زینت پیدا کردن به ستر و عفاف
2️⃣ پوشیدن لباس قناعت و کفاف
3️⃣ برخورداری از عدل
4️⃣ امنیت از آنچه میترسیم
? پیام منتخب
?پردهپوشی از صفتهای نیکوی خداست و او ما را نيز به عيبپوشی، دعوت کرده است.
علی(ع) میفرمايد: «طُوبَی لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاس؛ خوشا به حال بندهای که به عیب خود میپردازد و به عیوب دیگران کاری ندارد!»
? مستدرک الوسائل ج ۱ ?ص ۱۱۶.