چگونه دانش آموزان را به نماز جماعت علاقه مند کنیم؟
1- پیشنهاد می شود که خانواده ها و اولیا دانش آموزان به مسئله ی نماز و مسائل دینی در منزل اهمیت دهند و دانش آموزان خود را برای خواندن نماز به وسیله های مختلف تشویق نمایند.
2- باید همکاری بین دو نهاد مهم خانواده و مدرسه در تربیت دینی دانش آموزان باشد و تا دانش آموزان را بتوان با مسائل دینی و اعتقادی بیشتر آشنا کرد
3- آشنا نمودن خانواده ها به شیوه های تاثیر گذاري بر فرزندانشان.
4- آشنا کردن دانش آموزان با فلسفه ي مسائل مذهبی و این موضوع که اصلا چرا ما باید نماز بخوانیم و فلسفه عبادت خدا چیست
5- معرفی الگو های شایسته در مسائل مذهبی .
6- استفاده از امام جماعت های جوان و خوش زبان که بتوانند ارتباط خوبی با دانش آموزان برگزار کنند و دانش آموزان بدون هیچ ترسی سوالات شرعی خود را از آنها بکنند
7- برگزاری مسابقات گوناگون در رابطه با نماز ؛ مثل : مسابقه ي انشا ، کتا ب خوانی و… .
8- مشارکت وهمکاری تمام اولیا ء مدرسه در تربیت مذهبی دانش آموزان واین امر را فقط وظیفه ي مربی تربیتی ندانیم .
9- سپردن امور اجرایی نماز به خود دانش آموزان و حتی می توان کل مسئولیت ها را به دانش آموزان داد که حتی مسئولین و معلمان مدرسه هم در نماز جماعت شرکت نکنند و دانش آموزان خودشان نظم و انضباط را در نماز خانه برقرار نمایند .
10- استفاده از فرشهای سجاده ایی در نماز خانه و همچنین استفاده از گلاب و عطر برای خوشبو کردن فضای مدرسه که به جذب بیشتر دانش آموزان به نماز جماعت کمک می کند .
11- پیشنهاد می شود سازمان های آموزش و پرورش و مدیران محترم مدارس با معلمان برای بهسازی و امکانات هرچه بهتر و بیشتر نمازخانه ، سرویسهای بهداشتی و وضوخانه مورد نیاز همکاری نمایند .
12- پیشنهاد می شود برای انجام هر کاری تشویق فراموش نشود همچنین می توان برای تشویق فعالین نماز از اردوهای تشویقی تحت عنوان اردوی نماز استفاده کرد .
13- در بین نماز ، احکام و قصه های قرآنی گفته شود و مسابقات فکری با اهداء جوایز برگزار شود .
بخشی از مقاله چگونه توانستم دانش آموزانم را به نماز جماعت علاقه مند کنم؟
کمی بیشتر درباره «یک جوان هاشمی علوی»
علی اکبر(ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر(ص) بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت. روزی در حضور معاویه سخن از این بود که «رهبری دینی» شایسته ی کیست؟
حاضران گفتند: تو شایسته ترینی.
ولی خود معاویه گفت: نه، چنین نیست. علی فرزند حسین بن علی(ع) شایسته ترین است، چرا که هم از نسل پیامبر است، هم شجاعت بنی هاشم در او جلوه گر است، هم سخاوت بنیامیه!…(1)
البته سخاوت بنیامیه ادعای بی اساس است. وقتی از زبان دشمن چنین اعترافی شنیده شود، دوستان چه خواهند گفت؟ این که معاویه در شام، درباره ی او چنین تعبیراتی را بر زبان جاری می کند، نشانه ی آن است که آوازه ی کمالات او فراتر از حجاز رفته بود.
تربیت ولایی و تأدیب شایسته، سبب شده بود علی اکبر(ع) همواره در خدمت و اطاعت پدر بزرگوارش باشد و در نهایت ادب، گوش به فرمان و آمادهی جان نثاری شود.
وقتی حادثه ی قیام اباعبدالله(ع) پیش آمد و امام برای مبارزه با فساد و طغیان امویان، از بیعت با آنان خودداری کرد و از مدینه خارج شد، علی اکبر(ع) در رکاب و همراه پدر بود و پس از اقامت چند ماهه در مکه، چون امام تصمیم گرفت به سمت کوفه و کربلا حرکت کند، علی اکبر(ع) هم با صلابت و ایمان و عشق، در این کاروان شهادت حضور یافته بود. سخنانش در طول راه تا رسیدن به کربلا و نقشی که در آن حماسه داشت، ستودنی است.
به نقل تواریخ، وقتی کاروان حسینی به منزلگاه «قصر بنی مقاتل» رسید، پس از استراحتی کوتاه و برداشتن آب، در مسیر حرکت یک لحظه خواب چشمان حسین بن علی(ع) را گرفت، وقتی بیدار شد، فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون، و الحمد لله رب العالمین». سه بار این جمله را تکرار کرد که به طور ضمنی اشاره به حادثهی تلخ و مصیبت و شهادت داشت.
علی اکبر(ع) که سوار بر اسب بود، با شنیدن این ذکر (استرجاع) نزد پدر آمد و گفت: «پدرجان، جانم به فدایت، برای چه استرجاع گفتی و خدا را حمد کردی؟»
امام حسین(ع) فرمود: «سر بر روی زین اسب نهاده بودم که لحظه ای به خواب رفتم. سواری را دیدم که می گفت: این گروه سیر می کنند، مرگ هم در پی آنان روان است. فهمیدم که در این سفر به شهادت خواهیم رسید.»
پرسید: «پدرجان، مگر ما بر حق نیستیم؟»
فرمود: «چرا فرزندم، قسم به خدایی که بازگشت همگان به سوی اوست، ما بر حقیم.»
علی اکبر(ع) گفت: «پس، دیگر چه باک از مردن در راه حق؟»
حسین بن علی(ع) فرمود: «خدا جزای خیر به تو بدهد؛ بهترین پاداشی که به فرزندی نسبت به پدرش می دهند.»(2)
پس از چند روز، با محاصرهی فرات از سوی دشمن، یاران امام و خیمه گاه در مضیقه ی بیآبی قرار گرفتند. هر چه به عاشورا نزدیک تر می شد، فشار کمبود آب بیش تر می شد و برداشت آب از فرات مشکل تر می گشت.
روز هشتم محرم، امام حسین(ع) علی اکبر را همراه سی سوار برای آوردن آب به شریعهی فرات فرستاد تا با شکستن حلقه ی محاصره، آب به خیمه ها بیاورند. گرچه هدف، صرفاً آوردن آب بود، ولی این هدف جز با درگیری با سپاه خصم و مأموران عمرسعد، میسر نبود.
آن گروه، صفوف دشمن را متفرق ساختند و وارد فرات شدند، مشکها را پر از آب کرده به سوی خیمه ها حرکت کردند. در برگشت نیز با سربازان کوفه درگیر شدند و با دلاوری و شهامتی که از خود نشان دادند، توانستند با موفقیت آب را به خیمه گاه برسانند.(3)
در شب عاشورا
برای یاران امام حسین(ع) به ویژه جوانان بنیهاشم، شب عاشورا شبی ارجمند و سرنوشت ساز و لحظهی تجلی عشق و ایمان بود. جوانان هاشمی یکدیگر را سفارش میکردند که فردا باید با استفاده از این فرصت طلایی، بزرگترین حماسهی فداکاری را در راه عقیده و حمایت از امام بیافرینند.
علی اکبر(ع) از جمله کسانی بود که اصرار داشت در نبرد فردا و در میدان حق، پیشتاز باشد. وقتی سیّد الشهدا(ع) خطاب به آن جمع دلیران مؤمن فرمود: «تاریکی شب شما را فرا گرفته است، بیعتم را از شما برداشتم. از تاریکی شب استفاده کنید و متفرق شوید و هر کدامتان دست کسی از خاندانم را بگیرید و بروید، این قوم در پی من هستند و اگر به من دست یابند، با کس دیگر کاری ندارند.»
این سخنان بازتابهای خاصی را برانگیخت و جوانان و اصحاب، هر کدام با کلامی ابراز وفاداری و استقامت و آمادگی برای شهادت کردند.
اولین سخن را ابوالفضل العباس(ع) و علی اکبر(ع) بیان کردند و گفتند:
«چرا چنین کنیم؟ هرگز مباد که پس از تو زنده بمانیم.»
سپس جوانان بنیهاشم سخنانی در مورد ماندن و فداکاری کردن تا مرز شهادت بر زبان آوردند.(4)
یاران و بستگان امام، آن شب تا سحر با شوق شهادت به عبادت و تهجد و آماده سازی خویش برای نبرد فردا مشغول بودند و علی اکبر هم در خدمت پدر و گوش به فرمان بود و برای دمیدن خورشید عاشورا لحظه شماری میکرد تا از پیشگامان جهاد و شهادت باشد و سخنی را که در راه آمدن به کربلا به پدرش گفته بود (اگر ما بر حقیم، پس باکی از مرگ نداریم)، به اثبات برساند.
عاشورا، روز حماسه
خورشید عاشورا دمید. نبرد میان جبههی حق و باطل آغاز شد. یکایک اصحاب امام به میدان رفتند و شهید شدند. وقتی هیچ کس از آنان باقی نماند، نوبت به جوانان بنیهاشم رسید تا پای در میدان بگذارند.
علی اکبر(ع)، جوانی رشید و شجاع، خوش سیما و خوش سخن بود و گفتار و حرکاتش همه را به یاد پیامبر خدا میانداخت. به حضور امام حسین(ع) آمد و از پدر اذن میدان خواست. پدر هم اجازه داد. سوار بر اسب شد و آهنگ رفتن به میدان کرد.
پدر و پسر با هم خداحافظی کردند، اما امام، با نگاهش جوان رشید خود را زیر نظر داشت و با حسرتی دردناک و در عین حال با شوقی فراوان به قد و بالای فرزند نگاه میکرد؛ نگاه کسی که از بازگشت او مأیوس باشد.
حسین بن علی(ع) دست زیر محاسن خود برد، نگاهش را به آسمان متوجه ساخت و با سخنانی که نشان دهندهی جایگاه والای علی اکبر و محبت پدر به این فرزند دلاور بود، چنین گفت:
«خدایا! شاهد باش که شبیهترین مردم به پیامبرت در چهره و گفتار و منطق و عمل را به سوی این قوم فرستادم. ما هرگاه مشتاق پیامبرت میشدیم، به سیمای این جوان نگاه میکردیم. خدایا! برکات زمین را از این قوم بگیر و جمعشان را پراکنده و متلاشی کن. اینان ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، ولی با جنگ و قتالشان بر ما تعدی و تجاوز کردند.»(5)
آن گاه علی اکبر به میدان شتافت، در حالی که هیبت پیامبر(ص) و شجاعت علی(ع) و استواری حمزه و بزرگ منشی حسین بن علی(ع) را داشت.
در معرفی خود رجز میخواند و به آن رو به صفتان حمله میآورد. رجزهای حماسی او چنین بود:
«من علی، فرزند حسین بن علی هستم، از گروهی که جد پدرشان پیامبر خداست. به خدا سوگند، هرگز نباید ناپاکزاده بر ما حکومت کند. من با این نیزه و شمشیر، در دفاع از حق و یاری پدرم، آن قدر با شما خواهم جنگید که نیزهام خم شود و شمشیرم کند گردد. بر شما ضربت خواهم زد، ضربتی شایستهی یک جوان هاشمی علوی.»
علی اکبر نبردی شجاعانه کرد و گروه بسیاری را بر خاک هلاکت افکند. ضربات و حملههای او چنان کاری بود که سپاه دشمن را به هراس افکند، به نحوی که هنگام حملهی او، صدای «الحذر، الحذر» (مواظب باشید) از نیروهای دشمن برمیخاست.
رزم پرشور او، در آن هوای گرم و با لبی تشنه در آن نیم روز داغ، آن هم با سلاح و تجهیزات سنگین او را به شدت خسته و بیتاب کرد. لحظهای دست از جنگ کشید و به خیمه گاه آمد تا آبی بنوشد و نیروی تازهای بیابد، ولی در خیمهها آب نبود و حسین(ع) تشنهتر از علی اکبر(ع) بود.
امام به او فرمود: «پسرم! بر حضرت محمد(ص) و علی(ع) و بر من سخت و ناگوار است که از من کمک و آب بخواهی و یاری تو برایم میسر نباشد.»
سپس از وی خواست دوباره به میدان برود و بجنگد و اظهار امیدواری کرد که از دست رسول خدا(ص) سیراب شود.
شهادت سرخ
حضرت علی اکبر(ع)، چند بار رفت و برگشت و در هر نوبت، رزمی نمایان کرد و در نهایت در حلقهی محاصرهی سپاه دشمن قرار گرفت و از هر طرف بر پیکر او ضربه زدند و آن قدر مجروح شد و خون از بدنش رفت که بر زمین افتاد.
ستارهای بود که بر خاک افتاد. حسین(ع) با شتاب خود را به علی اکبر رساند و سر او را بر زانو گرفت و خاک و خون از چهره و چشم فرزند زدود. علی اکبر در آخرین لحظات، چشم خویش را گشود و به سیمای سالار شهیدان نگاه کرد و… جان باخت، در حالی که حدود 27 سال از سن او میگذشت.
حسین(ع) که این قربانی را در راه خدا داده بود، در پیش گاه خدا سربلند و مفتخر بود. خم شد و صورت بر صورت خونین پسر گذاشت. سپس از جوانان هاشمی کمک خواست تا جسد آن شهید را از میدان به عقب منتقل کنند و در خیمهی مخصوص شهدا قرار دهند.(6)
بعد عاشورا
سه روز بعد، وقتی امام سجاد(ع) برای دفن پیکر امام و شهدا از کوفه به کربلا آمد و بدن مطهر امام حسین(ع) را به خاک سپرد، جسد فرزندش، علی اکبر(ع) را هم پایین پای آن حضرت دفن کرد.
این که ضریح امام حسین(ع) شش گوشه دارد، دو گوشهی جدا در پایین پا، محل دفن علی اکبر را نشان میدهد. امروز هر کس سالار شهیدان را زیارت میکند، این جوان با ایمان را هم زیارت میکند. هر کس بر حسین بن علی(ع) سلام میدهد، بر «علی بن الحسین» هم سلام میدهد.
پی نوشت:
1- مقاتل الطالبیین، ص 31. بعضی هم این سخن را دربارهی علی بن الحسین، امام سجاد(ع) دانستهاند.
2- ارشاد مفید، ص 226 و عبدالرزاق المقرم، علی الاکبر، ص 69.
3- عبدالرزاق المقرم، علی الاکبر، ص 71.
4- همان، ص 74.
5- بحارالانوار، ج 45، ص 43.
6- همان.
۴۰ راهکار اُنس کودکان با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)
الگوهای شرقی و غربی، امروزه کودکان ما را در محاصره خود قرار داده اند. این الگوهای ساختگی و افسانه ای که با جذاب ترین و اثربخش ترین روش های علمی و فنی به خانه های ما وارد شده اند، دل و جان فرزندان مان را تسخیر کرده و ذائقۀ روانی آن ها را تحت تأثیر خویش قرار داده اند. قاب شیشه ای که از درون آن کودکان ما به تماشای فیلم ها، بازی های رایانه ای و اطلاعات انبوه اینترنتی می نشینند، می تواند دل و جان فرزندان ما را وام دار خود کند.
در چنین هجمه همه جانبه ای، لازم است طرحی نو در انداخت و قبل از آن که گمراهان به دنیای کودکان وارد شوند، چشمه های جوشان معنویت و احساس خوش همراهی با امام معصوم را در وجودشان نشاند. با داشتن پیشوایانی کامل و اسوه هایی جامع برای یک زندگی سراسر موفقیت و آرامش، نیازی به الگوهای کاذب و نمادین نیست؛ به شرط آن که نسل نو، امام و پدران معنوی خود را به نیکی بشناسند و ارتباط عاطفی شایسته را تشکیل دهند. راهکارهای ایجاد انس میان کودکان و آخرین ذخیره خدا که هماهنگ با روان شناسی کودک طراحی شده اند.
*اطلاعات خود را درباره حضرت افزایش دهید.
*برنامه مطالعه منظمی برای شناخت بیشتر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف داشته باشید.
*بخشی از کتابخانۀ شما و کودک تان را کتاب هایی با موضوع مهدویت تشکیل دهد.
*اطلاعات کودک خود را درباره امام معصوم علیه السلام افزایش دهید.
* نرم افزارهای مهدوی مناسب را شناسایی کرده و خریداری نمایید.
*نواها و نغمه های مهدوی را در تلفن همراه و خودرو خود داشته باشید و به تناسب از آن ها استفاده کنید.
*داستان کسانی که با حضرت ارتباط داشته اند را بخوانید و برای فرزندان نقل کنید.
*احترام به امام را به کودکان خود یاد دهید. مانند بلند شدن به احترام نام خاص حضرت.
* خودتان را آماده پاسخ گویی به سؤالات کودکان درباره امام شان نمایید.
* امام را به عنوان پدری مهربان که به همه کودکان توجه دارد، معرفی کنید.
* از کودک خود بخواهید که برای امام خویش دعا کند.
*زمینه ای را فراهم کنید تا کودک برای سلامت حضرت، به دست خود صدقه بدهد.
*از تابلوها و پوسترهای زیبای مهدوی در اتاق کودک استفاده کنید.
* به کودک خود بیاموزید که امام در هر زمانی قابل دسترسی است و سلام و دعای او را می شنود.
* به کودک خود بگویید که در مقابل دعای تو، امام هم برایت دعا می کند.
* به هیچ وجه کودک را با جملاتی که ترس از امام و نگرانی جدا شدن از حضرت را تداعی می کند، روبرو نکنید: مانند: دیگر امام به تو توجه نمی کند؛ دیگر تو را دوست نخواهد داشت!.
* زمانی آموزش شما درباره امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف سودمندتر خواهد بود که خود، پدر و مادری مهربان و آگاه باشید.
* با تأمین دیگر نیازهای کودک مانند نیاز به بازی و هیجان، آموزش های خود را اثربخش تر کنید.
* با فراهم کردن یک زندگی خوب و زیبا، مهدویت را برای کودکان دلنشین کن.
* از زیاده روی در آموزش و ایجاد انس پرهیز کنید.
* ظرفیت کودک را در همراهی با این موضوع در نظر بگیرید.
* از افراط های کودک در ارتباط با امام خود جلوگیری کنید.
* بگذارید همیشه عطش مهدوی در کودک زنده بماند.
* از طولانی کردن جلسه های مهدوی پرهیز کنید.
*در محفل های مهدوی مانند پایان دعای ندبه و جشن های نیمه شعبان یا روز امامت حضرت، به کودکان هدیه دهید.
* در مهمانی ها و محفل های خانوادگی، از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هم یاد کنید.
* از کودک بخواهید در برخی مناسبت ها، شعر یا داستانی کوتاه درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بخواند.
* به کودک خود در تهیه روزنامه دیواری با موضوع مهدوی کمک کنید.
* از سفرهایی با موضوع مهدوی مانند جمکران استفاده کنید.
*به کودک خود بیاموزید که راه دوستی با امام زمان علیه السلام، انجام کارهای خوب و خوب بودن است.
* از کودک بخواهید که نامه ای برای امام خود بنویسد و به او اطمینان دهید که امام از محتوای نامه باخبر می شود.
*از روزهای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و زندگی خوش آن دوره برای کودکان حرف بزنید.
* زندگی روزمره کودک را با موضوع مهدویت پیوند زنید؛ به عنوان مثال: وقتی خوب درس می خوانی، یک قدم برای کمک به امام خود نزدیک تر می شوی؛ چون یاران امام باید دانا باشند.
* دوستانی همسو و خانواده هایی با گرایش های مهدوی را شناسایی و با آنان ارتباط بگیرید.
*از محبت های امام به یاران و شیعیان خود که در کتاب های معتبر آمده است، صحبت کنید.
* برخی از سخنان امام را حفظ کنید و برای کودک درباره آن توضیح دهید.
*به کودک فرصت دهید تا درباره احساس خود نسبت به امام زمان علیه السلام صحبت کند.
*از نام های حضرت برای نامگذاری کودکان خود استفاده کنید و معنای آن را برای کودکان توضیح دهید.
* به گونه ای رفتار کنید که کودک از داشتن نام انسانی کامل مانند امام عصر علیه السلام، به خود افتخار کند.
* به کودک خود یاد دهید که هر روز هدیه ای برای امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بفرستد. هدیه کودک شما می تواند این جمله زیبا باشد که شما معنا و اثر آن را برایش توضیح داده اید: «اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد و عجّل فرجهم».
منبع: پایگاه حوزه-شفقنا-
مهارت های شهروند خوب نمودن فرزندان /2-تأیید احساسی
اگر میخواهیم بچههایی تربیت کنیم که واقعاً آدمهای خوبی باشند، میتوانیم بچههایمان را به سمت عادات و رفتارهایی هدایت کنیم که ویژگیهای شخصیتی مثبتی مانند مهربانی، سخاوت و همدلی را آموخته و ترویج دهند. در ادامه راهها و راهکارهایی وجود دارد که والدین میتوانند از فرزندان خود شهروند خوبی بسازند و به فرزندانشان کمک کنند تا به یک فرد خوب و معقول تبدیل شوند. نکاتی که به شما کمک میکند تا در مواقعی که کودک شما به توجه کاملتان نیاز دارد، به عنوان پدر و مادری حامی برای او سراپا گوش و حاضر باشید؛ با هم میخوانیم.
گوش دادن و تأیید احساسی
برای پاره تنتان گوش باشید و با تمام تمرکز به حرفهای فرزندتان گوش دهید. وقتی احساس کردید که فرزندانتان نیاز به صحبت دارند، توجه کامل خود را به آنها معطوف کنید. با آنها روبهرو شوید، تماس چشمی برقرار کنید، در صورت لزوم زانو بزنید تا در سطح فرزندتان قرار بگیرید، حتی سرتان را کج کنید تا نشان دهید که واقعاً به حرفهای او گوش میدهید. احساساتشان را درک کنید.
هنگامی که کودک شما احساسات قابل توجهی در کلمات یا زبان بدن خود دارد، به آن احساس توجه کنید. اغلب مفید است که مشاهده کنید، یا آنچه را که میشنوید دوباره بیان کنید. کار شما این پیام را ارسال میکند که شما آنها و احساساتشان را جدی میگیرید. به عنوان مثال، ممکن است بگویید: «ناراحتی، چون نمیگذارم بعد از تاریک شدن هوا بیرون بروی و بازی کنی؟» این عبارات به کودک شما اجازه میدهد تا با تأیید احساسی یا شفافسازی احساسات خود پاسخ دهد و معمولاً باعث گفتوگوی بیشتر و بهتری میشود. شما به عنوان پدر و مادر او بهتر است، همیشه تلاش کنید تا احساسات فرزندتان را بپذیرید.
وقتی آن احساسات را تأیید میکنید، در واقع دارید خود فرزند را تأیید میکنید. این شامل آن دسته از احساساتی است که ما اغلب آنها را منفی میدانیم؛ مانند عصبانیت و ناامیدی. تصحیح را به تأخیر بیندازید و اطلاعات بیشتری جمعآوری کنید. هنگامی که فرزندتان با شما مخالفت میکند، در برابر اصرار آنها مقاومت کنید، حتی اگر فکر میکنید اشتباه میکنند. قبل از پاسخ دادن، آنها را بشنوید. با این حال بهتر است با پرسیدن سؤالات بعدی از فرزندتان، یک قدم اضافی بردارید تا درباره اینکه چیزها را آنطور که میبیند، بیشتر دربارهشان بداند. این رویکرد احساسات کودک شما را تأیید میکند و او را به صحبت وامیدارد. زمانی که مایل به شنیدن نگرانیهای آنها باشید در مقابل اصلاح آنها، احتمالاً همکاری بیشتری خواهید داشت.
مهارت های شهروند خوب نمودن فرزندان /1-مهارت همدلی
بسیاری از والدین توجه خود را به نمرات و فعالیتهای فوق برنامه کودکان متمرکز میکنند. مانند اطمینان از اینکه بچهها درس میخوانند، تکالیف خود را انجام میدهند و به موقع به تمرینات فوتبال یا کلاسهای خود میروند یا نه، اما اغلب اوقات فراموش میکنیم که زمان و تلاش خود را برای پرورش یکی دیگر از مؤلفههای موفقیت و رشد کودک بگذاریم؛ مؤلفهای که به همان اندازه مهم و شاید حتی ضروریتر است، اینکه یک فرد خوب تربیت شده و با تربیت بار آید.
اگر میخواهیم بچههایی تربیت کنیم که واقعاً آدمهای خوبی باشند، میتوانیم بچههایمان را به سمت عادات و رفتارهایی هدایت کنیم که ویژگیهای شخصیتی مثبتی مانند مهربانی، سخاوت و همدلی را آموخته و ترویج دهند. در ادامه راهها و راهکارهایی وجود دارد که والدین میتوانند از فرزندان خود شهروند خوبی بسازند و به فرزندانشان کمک کنند تا به یک فرد خوب و معقول تبدیل شوند. نکاتی که به شما کمک میکند تا در مواقعی که کودک شما به توجه کاملتان نیاز دارد، به عنوان پدر و مادری حامی برای او سراپا گوش و حاضر باشید؛ با هم میخوانیم.
مهارت همدلی
همدلی یکی از قویترین و آرامشبخشترین پاسخهایی است که میتوانیم به دیگران، بهویژه به یک کودک بدهیم. پس بهتر است ابتدا مهارت همدلی را در رابطه بین خود و کودک و در روحیه او پرورش دهید. هوش عاطفی و همدلی یا توانایی قراردادن خود به جای دیگران و در نظرگرفتن احساسات و افکار او یکی از اساسیترین ویژگیهای افراد خوب است. مطالعات نشان میدهد که داشتن ضریب عاطفی بالا، یعنی توانایی درک احساسات خود و دیگران، یکی از مؤلفههای مهم موفقیت در زندگی است. برای سوق دادن فرزندان به همدلی، فرزندتان را تشویق کنید تا در مورد احساساتش صحبت کند و مطمئن شوید که میداند شما به آنها اهمیت میدهید. وقتی با دوستی درگیری پیش میآید، از او بخواهید تصور کند که دوستش چه احساسی دارد و راههای مدیریت احساساتش را به او نشان دهد و به طور مثبت برای حلو فصل موضوع تلاش کند.
آنها را تشویق کنید تا دیگران را بالا ببرند. در حالی که مسائلی در مورد کودکانی که درگیر قلدری و سایر رفتارهای بد هستند، اغلب به تیتر اخبار تبدیل میشوند، اما حقیقت این است که بسیاری از بچهها بیصدا در مسیر عادی زندگیشان کارهای خوب انجام میدهند، خواه این کار باعث میشود که یک دوست احساس بهتری داشته باشد، حتی کاری به کوچکی ضربهزدن روی شانه یک دوست در هنگام غمگینی. حتماً در مورد تأثیرات منفی رفتارهایی مانند غیبت یا قلدری در هر دو طرف صحبت کنید. چه کسانی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و چه کسانی که قلدری میکنند و اینکه چرا و چگونه به مردم آسیب میزنند.
این متن ادامه دارد..
فحش دادن کودک
❓سوال: فرزندم چند تا فحش یاد گرفته و گهگاهی به زبون میاره خیلی نگرانیم چطور با اون برخورد باید کرد.
?پاسخ روانشناس : شما پدر مادرها فحش بلدید؟ همه گفتند بله خیلی زیاد
روانشناس : پس خیلی بی ادبید که انقدر فحش بلدید.
?بچه ها فحش یاد میگیرن ولی نمی دونن که بده. وقتی فحش میدن اصلا حساسیت نشون ندید چون تا بفهمن شما حساس شدی باهاتون در می افتن. می فهمن این کلمه که نمیدونن چیه باعث جلب توجه شما میشه. اصلا انگار نه انگار چیزی گفته.
هر وقت فحش داد فضا رو عوض کنید اگه گفت مرض بگید مرض یا مگس؟ تبدیل به شوخی و بازی کنید و فضا رو منحرف کنید. اگه گفت آشغال بگید آره باید آشغالا رو بریزیم سطل آشغال بعد ببریم بذاریم سرکوچه.