برای سیر و سلوک به این حدیث مراجعه کنید
آیت الله مصباح یزدی در رمضان ۱۴۳۵ پیرامون موضوع «محبت خدا» سخنانی را در دفتر مقام معظم رهبری ایراد کردند که گزیده ای از این مباحث در شماره های مختلف خدمت علاقمندان عرضه خواهد شد.
* جلسه بیست و دوم: حدیث معراج؛ دریایی از معارف برای سیر و سلوک
- اشاره
گفتیم که محبت خدا مراتب بیشماری دارد که برخی از آنها برای ما قابل فهم نیست، اما بعضی از مراتب آن لازمه ایمان است و کسی که ایمان داشته باشد، اولین مراتب محبت به خدا را خواهد داشت.
همچنین گفتیم که محبت اولیای خدا نیز مراتبی دارد و در جلسه گذشته برخی از روایتهایی را که مربوط به مراتب محبت اهلبیت بود، تلاوت کردیم.
ضمنا اشاره کردیم که عالیترین مرتبه محبت خدا، برای اولیایی پیدا میشود که تنها یک محبوب اصیل دارند. آنها فقط خداوند را اصالتا لایق محبت میدانند و سپس از انبیا، ائمه معصومین، اولیای خدا و نیز از مؤمنان، به هر نسبت که به خداوند نزدیکتر باشند، شعاعی از محبتشان به خداوند به آنها نیز میتابد.
امثال بنده از آرزوی چنین مراتبی بسیار فاصله داریم، اما از آنجا که گاهی دانستن این مراتب باعث میشود که مقداری همتمان عالیتر بشود و به چیزهای پست دل نبندیم و درصدد باشیم که محبت خودمان را نسبت به خدا و اولیای او افزایش بدهیم، با استفاده از فرمایشات اهلبیت صلواتاللهعلیهماجمعین کوشیدیم نکتههایی را درباره چنین مراتبی یادآوری کنیم.
نصیحت دلنشین مرحوم دولابی -ره-
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خودخواهی خوب است. اگر انسان خودش را بخواهد، به ضرر خودش کار نمیکند و اعمالی که میداند یا شنیده برایش خوب است، انجام میدهد. اگر آدمی اهل معرفت باشد چیزی را که برایش نافع است از دست نمیدهد. پس خودخواهی چیز خوبی است، البته نه اینکه بیاید و به مردم ظلم کند و زور بگوید. نه! به معنای واقعی خودخواهی باشد. یعنی اول فکر کند. من چه کسی هستم که این قدر خودم را میخواهم؟ اگر کسی خود را شناخت به این ارزانی خود را از دست نمیدهد، خیر خواه خود است و راه رسیدن به خیر و صلاح خود را با کمی فکر کردن پیدا میکند و هیچ وقت به ضرر خودش کار نمیکند. خودخواه واقعی می داند که صفات رذیله او را نابود می کند و با صفات حمیده، بزرگ و عزیز میشود. خودخواهی حقیقی سر از صفات حمیده در میآورد.
هر کس صفات حمیده داشته باشد، پیش نفس خود عزیز است. خدا و مردم هم دوستش دارند. چون صفات حمیده نشأت گرفته از صفات الهی است. بخل و حسادت خود نیست، چون انسان خود از طرفی نفع خودش را میخواهد و از طرف دیگر ضرر دیگران را این بد است. این حسادت است، بخل است. امّا اگر چیز خوبی در دیگران دیدی و از روی خودخواهی گفتی خدایا!این خیر و خوبی را به من هم بده، این بد نیست. چه دنیا را بخواهی، چه آخرت و فردی قیامت را، خوب است.
گاهی انسان حسود حاضر است صد هزار تومان به خودش ضرر بزند تا دو هزار تومان به دیگری ضرر برسد. ببینید صفات رذیله انسان را به کجا میبرد. تا جایی که انسان حاضر میشود خودش را بین برود تا صدمهای ولو کوچک به همسایهاش برسد. این چنین فردی خیرخواه خودش نیست، خودخواه حقیقی نیست، انشاء الله هیچ وقت حاضر نباشی یک تیغ کوچک هم به پای همسایهات برود همانطو رکه فرزند خودت را دوست داری، فرزند او را هم دوست داشته باش. این حدّاقل است، اگر بیشتر هم شد عیبی ندارد، اما کمتر نشود. وقتی خیرخواه دیگران بودی هیچ عیبی ندارد که همانند آن خیر را برای خودت هم بخواهی. معمولاً مردم همه خیرها را با هم نمیخواهند. بعضی این را میخواهند، برخی آن را. تو بگو خدایا هر کس هر خیری می خواهد به او بده. بعد در مورد خودت بگو خدایا همه خیرها را هم یکجا به من بده. بیجهت نیست که به آن بزرگ میگوییم:
«هرچه خوبان همه دارند تو تنها داری»
اگر انسان راهی را خودش برگزیند و با میل و رغبت برود خیلی لذّت دارد. والا اگر امامانمان(علیهمالسلام) ببرند میرویم، انسان را به زور هم سر سفره ببرند بالاخره از طعام آن سفره می خورد. بهشت هم اینطور است. انسان ممکن است با اکراه و اخم برود، اما وقتی سر سفره رسید میبیند خوب جایی آمده است. آنجا اخمش باز میشود. منتهی بهتر است انسان با میل خودش برود. اینجوری در راه هم کیف میکند.
کتاب طوبای محبّت – جلد دوم ص 75
مجالس حاج محمّد اسماعیل دولابی
متن و صوت درس اخلاق جوادي آملي-21 آذر
احترام به پدر و مادر در سیره بزرگان و علما دین
علامه طباطبایی (ره)
علامه طباطبائی فرمودند:«آقای ادیب ( نام ایشان آقای شیخ محمد علی ارتقائی ملقب به ادیب العلماء است) که از شاگردان برادر من آقا سید محمد حسن بود، چون روح مرحوم قاضی (ره) را حاضر کرده بود و از رفتار من سۆال کرده بود، فرموده بود: روش او بسیار پسندیده است؛ فقط عیبی که دارد آن است که پدرش از او ناراضی است و می گوید: در ثواب تفسیری که نوشته است مرا سهیم نکرده است!چون این مطلب را برادرم از تبریز به من نوشت، من با خود گفتم: من برای خودم در این تفسیر ثوابی نمی دیدم، تا آنکه آن را هدیه به پدرم کنم.
خداوندا، اگر تو برای این تفسیر ثوابی مقدر فرموده ای، همه آن را به والدین من عنایت کن. و ما همه را به آنها اهداء می کنیم!پس از یکی دو روز کاغذ دیگری از برادرم آمد، و در آن نوشته بود که: چون روح مرحوم قاضی را احضار کرد، مرحوم قاضی فرموده بودند: اینک پدر از سید محمد حسین راضی شده و به واسطه شرکت در ثواب بسیار مسرور است. و از این اهداء ثواب هم هیچ کس خبر نداشت!
شیخ حسین زاهد (ره)
یکی از آشنایان ایشان میگوید: شیخ حسین مادر پیرى داشتند كه شیخ مراقبت ایشان را بر عهده داشت. مادر به حدى پیر بود كه نمى توانست براى قضاى حاجت به دستشویى برود؛ لذا آقا هنگام قضاى حاجت براى مادر لگنى قرار مى داد .وقتى مادر چند ضربه به لگن مى زد، یعنى وقت برداشتن لگن است .
روزى به در منزل آقا رفتم ، آقا در را باز نكرد؛ خیلى طول كشید تا آقا بیاید. وقتى آقا در را باز كرد، دیدم لباسشان خیس است . از آقا سۆ ال كردم چرا لباستان خیس است.
فرمود: موقعى كه مادرم ضربه به لگن زده بود، من متوجه نشدم و كمى دیر رفتم ، همین كه نزد مادر رفتم ، از عصبانیت لگدى به لگن زد و لباس من نجس شد .
گفتم : مادرتان چیزى نگفت .
آقا فرمود: چرا، وقتى مادرم دید كه لباس مرا نجس كرده است گفت : ننه ، حسین ، نجست كردم ، جواب دادم ، مادر چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده ؛ این همه من شما را در كودكى نجس كردم ، شما چیزى نگفتید؛ حالا هم چیزى نشده و عیبى ندارد.
مرحوم شیخ اعظم انصاری(ره) مادرش را تا نزدیك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان كار او را به خانه برگرداند. ایشان هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت.
زندگی بزرگان حوزه، که یک عمر با آیات و روایات زندگی نموده و انس داشتهاند و کمال اهتمام را برای عمل به آنها به کار میبستهاند در تمام عرصهها میتواند برای طلاب الگو باشد، یکی از این امور در احترام به والدین است که روحانیت در این امر باید از طریق عملی مردم را به اهمیت این امر فرا بخواند تا علاوه بر اجر اخروی، ثمرات آن را در زندگی دنیوی خویش مشاهده نمایند.
شیخ مرتضی انصاری(ره)
شیخ اعظم، فقیه بزرگ، مادرش را تا نزدیك حمّام به دوش مى گرفت و او را به زن حمامى سپرده، مى ایستاد، تا بعد از پایان كار او را به خانه برگرداند.
هر شب به دست بوسى مادر مى آمد، و صبح با اجازه او از خانه بیرون مى رفت.
پس از مرگ مادر به شدت مى گریست فرمود گریه ام براى این است كه از نعمت بسیار مهمى چون خدمت به مادر محروم شدم، شیخ پس از مرگ مادر با كثرت كار و تدریس و مراجعات تمام نمازهاى واجب عمر مادرش را خواند، با آنكه مادر از متدیّنه هاى روزگار بود.
حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره)
ایشان زمانی که میخواستند از عراق و کربلا به ایران هجرت کنند از دار دنیا فقط یک منزل مسکونی در کربلا داشتند و آن را به سیدی تملیک نمودند و بهای آن را یک سال نمازقضا در حرم مطهر امام حسین(علیه السلام) به نیابت از مرحوم پدرشان قرار دادند.
آیت الله خوئی(ره)
ایشان نسبت به والدین خویش کمال احترام را داشتند حتی در راه رفتن، وقتی که ایشان برای دیدن طلاب از نجف به قم به مدرسه فیضیه آمدند با وجود مقامی که داشتند جلوی در ایستادند تا پدرشان که یک روحانی ساده بود اول داخل شود.
منبع:http://hozeh.tebyan.net/newindex.aspx?pid=240171
چگونه بفهمیم که خدا نزد ما چهقدر منزلت دارد؟
چگونه بفهمیم که خدا نزد ما چهقدر منزلت دارد؟ ما در زبان درباره عظمت و منزلت خداوند بسیار میگوییم، در پیشگاه او سجده نیز میکنیم و به خاک نیز میافتیم، اما اینها نشانگر مقدار عظمت و منزلت خداوند نزد ما نیست. اگر در جایی امر بین دو کار دایر شد که یکی اخروی و خواسته خداست و دیگری دنیوی و مورد پسند ماست، کدام را ترجیح میدهیم؟ …
مراتب محبت خدا
محبت متعالی
مشکل اصلی ما انسانها این است که در شرایط ابتدایی، درک ما درکی مادی و حسی است و نمیتوانیم به راحتی نسبت به نامحسوسات باور پیدا کنیم و به تبع آن نمیتوانیم حق آن را ادا کنیم.
مثلا همه ما معتقدیم خداوند در همه جا حضور دارد؛ اما چون خدا را با چشم نمیبینیم، آنچنان که باید، به این اعتقاد ترتیب اثر نمیدهیم و بسیاری از وقتها به کلی آن را فراموش میکنیم. این مشکل درباره همه چیزهایی که مربوط به خدای متعال میشود از جمله محبت خدا، مطرح است.
کرامت حضرت معصومه (علیها السلام)نسبت به جوان نخجوانی
حضرت آیت الله مكارم شیرازی دامت بركاته میفرمود: «بعد از فروپاشی شوروی و آزاد شدن جمهوریهای مسلمان نشین، مردم شیعه نخجوان تقاضا كردند كه عدهای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.
مقدمات كار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفری كه معدل بالایی داشتند و جامعترین آنها بودند برای اعزام به حوزه علمیه انتخاب شدند. در این میان جوانی كه با داشتن معدل بالا، به سبب اشكالی كه در یكی از چشمانش وجود داشت، انتخاب نشده بود، با اصرار فراوان پدر ایشان، مسؤول مربوطه ناچار از قبول ایشان شد. ولی هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از كاروان علمی، مسؤول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمركز كرده و تصویر برجستهای از آن را به نمایش میگذارد. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شكسته میشود. وقتی كاروان به قم رسید و در مدرسه مربوطه ساكن شدند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت میشود و در همان حال خوابش میبرد. در خواب عوالمی را مشاهده كرده و بعد از بیداری میبیند چشمش سالم و بی عیب است.
او بعد از شفا گرفتن به مدرسه بر میگردد. دوستان او با مشاهده این كرامت و امر معجزه آسا، دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعتها مشغول دعا و توسل میشوند. وقتی این خبر به نخجوان میرسد، آنها مصرانه خواهان این میشوند كه این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش به آن جا برگردد كه باعث بیداری و هدایت دیگران و استحكام عقیده مسلمین گردد.»
فروغی از كوثر، ص 57.