آثار و برکات زیارت معصومان علیهم السلام
اشاره:
مقصود از آثار تجربی، آثار و فوایدی است که با گذشت زمان و در بستر تاریخ بر زیارت معصومان علیهم السلام مترتب شده است. در این بخش سعی می شود از اعترافات برخی اهل سنت نیز، استفاده شود.
1. همرنگی زائر با زیارت شونده
از شگفت آورترین آثار زیارت، نزدیکی روحی به شخص زیارت شده است، تا آنجا که زائر رنگ و بوی زیارت شده را می گیرد، و از نظر روحی بین آن دو، [هرچند کوتاه] اتصال و تشابهی پیدا می شود.
«عبدالرحمن جزیری» در این زمینه جمله زیبایی دارد: «… و مِمّا لا خِفاءَ اَنَّ زیارَة قبر المصطفی تَفعَل فی نُفُوسِ اُولی الاَلباب اَکثَرُ مِمّا تَفعَلُهُ اَیَّ عِبادَة اخری، فالذی یَقِفُ علی قَبرِ المُصطَفَی ذَاکِراً مَا لَاقَاهُ فِی سَبِیلِ الدَّعوَةِ اِلی اللهِ وَ اِخراج الناس مِنَ ظُلُمَاتِ الشِّرکِ اِلی نُورِ الهِدایَةِ… لَابُدَّ اَن یَمتَلیءَ قَلبُهُ حبّاً لِذلِکَ الرَّسُولُ…؛ مخفی نیست که زیارت قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله در روح خردمندان [و صاحبان اندیشه] بیش از هر عبادتی تأثیر می گذارد. آری، کسی که بر مزار مصطفی ایستاده، در حالی که به یاد می آورد آنچه را که پیامبر صلی الله علیه و آله در راه دعوت به سوی خداوند و بیرون آوردن مردم از تاریکهای شرک به نور هدایت تحمل کرده، و به یاد می آورد آن مکارم اخلاقی را که او در تمام جهان توسعه داد، و آن فسادهایی را که از جهان محو کرد [از دخترکشی و شراب خواری گرفته تا کار خلاف عفت و نژادپرستی و…]، حتماً قلبش مالامال از محبت و عشق نسبت به این رسول می شود.»
وی در ادامه می گوید: «پس زیارت مصطفی و اصحاب او [آنهایی که اهل عمل بودند]، از بهترین عوامل قرب [به خداوند] و شدیدترین و قوی ترین عامل اثرگذار بر نفوس و حیات عمل کنندگان مخلص آنها است. آنهایی که فقط خدا را می پرستند و به انجام اوامر رسول خدا صلی الله علیه و آله تن می دهند، و از آنچه نهی می کند، دوری می کنند. ایشان در حقیقت رستگارند.
اگر در زیارت مزار مصطفی صلی الله علیه و آله غیر از این پند نیکو و اثر بزرگ نبود، کفایت می کرد که از بزرگ ترین اعمال صالحه باشد که دین پاک بر آن ترغیب نموده است، و چگونه قلب مسلمان مؤمن آرام می گیرد که حج خانه خدا را انجام دهد، و توان زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله را داشته باشد، و به این عمل مبادرت نکند؟ چگونه مؤمن توانمندی که در مکّه، نزدیک مدینه، محل وحی الهی قرار دارد، شوق زیارت مدینه و زیارت [قبر] مصطفی[پیامبر خدا] در دلش ایجاد نشود.1 و لایق انسان توانمندی نیست که به مکّه برسد و مدینه را زیارت نکند و از مشاهده اماکن محل وحی [مدینه] و منبع دین پاک بهره نبرد.
امّا روایاتی که درباره قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وارد شده است، خواه سندش صحیح باشد یا نباشد، ما در واقع نیازی به آن نداریم، بعد از آن که فوائد و محاسن زیارت قبر او را بیان کردیم، که دین نیز آنها را تأیید می کند و قواعد عامّه آن را تشویق نموده است.»2
«جزیری» به فوائد مهمی از زیارت اشاره نموده است که اهم آنها در رابطه با آنچه مورد بحث است، از این قرار می باشد:
الف. سرشار شدن قلبها از محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله که خود آثار بسیار شگرفی دارد.
ب. سرشار شدن قلبها از محبت به قرآن و شریعت اسلام و تصمیم عمل به آن.
ج. حیاء از خدا و رسول صلی الله علیه و آله که برای همیشه انسان را از گناهان بازمی دارد.
د. اطاعت پذیری از امر و نهی خدا و رسول او صلی الله علیه و آله .
هـ. عامل قرب و نزدیکی انسان به خداوند متعال.
و. تأثیر شگرف بر روح و روان بندگان مخلص خدا.
داستانی از «حسین قلی همدانی»
درباره تأثیر روحی زیارت معصومان و بزرگان، داستانی از حسین قلی همدانی نقل می شود که شنیدنی است: هرگاه مرحوم حسین قلی همدانی به زیارت امیرمؤمنان علی علیه السلام مشرف می شد، به حالت عادی وارد می گشت و بعد از زیارت، عبای خویش را بر سر می کشید و به هیچ کسی نگاه نمی کرد و با سرعت به سمت منزل می رفت. یکی از شاگردان او بارها این مسئله را می بیند و روزی سر راه استاد را گرفته و او را به عظمت امیرمؤمنان قسم می دهد که چرا هنگام برگشتن عبا را بر سر کشیده و با سرعت به سوی منزل خویش می رود، بدون این که به کسی نگاه کند؟ بعد از اصرار شاگرد، حسین قلی همدانی در پاسخ می گوید: بعد از زیارت و نزدیکی روحی با امیرمؤمنان علیه السلام حالتی در من ایجاد می شود که انسانها را با حالت واقعی می بینم. برای این که آشنایان را به صورت غیر انسانی نبینم، به کسی نگاه نمی کنم؛ ولی بعد از رفتن به منزل، این حالت از من گرفته می شود. آن گاه شاگرد می پرسد: مرا چگونه می بینید؟ و بعد از سماجت زیاد، استاد مجبور می شود که به او بگوید: تو را مانند حیوانی می بینم…»3 .
2. بازیابی شخصیت
بزرگ ترین عامل انحراف انسان، از دست دادن کرامت و شخصیت انسانی است.امام هادی علیه السلام فرمودند:«مَنْ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّه ؛4 کسی که برای خود احترام قائل نباشد، از شرّش در امان نباش!»
این گونه افراد سخت برای جوامع خطرناک هستند. از آثار مفید زیارت معصومان علیهم السلام ، بازیابی شخصیت روحی و اجتماعی است.
بارها دیده شده است که افرادی بر اثر فساد و گناه، شخصیت اجتماعی و روحی خود را، [خصوصاً در جوامع اسلامی] از دست داده اند؛ ولی به سبب زیارت خانه خدا و مدینه منوره، و یا عتبات عالیات و یا بعد از مراجعت، وقتی از او استقبال می کنند، همین امر باعث می شود که او احساس شخصیت کند، به عنوان حاجی یا کربلایی و… آبروی دوباره بیابد و به دنبال آن، انحرافات و گناهان را نیز کنار بگذارد.5
3. عقده گشایی
عامل بخشی از بیماریهای انسان، عقده های روحی است که جایی برای بیان آن پیدا نکرده است. امّا زیارت معصومان علیهم السلام زمینه بازگو کردن این عقده ها را فراهم می کند و اشکهایی که جاری می شود، در رفع بیماری های روحی، تأثیر فراوانی دارد.
4. حاجت دهی و شفابخشی
داستانهای فراوانی از انسانهای موثق نقل شده است که حاجتهای خود را با واسطه قرار دادن امامان علیهم السلام گرفته اند و همین طور موارد متعددی نقل شده است که بیماران لاعلاج با واسطه قرار دادن معصومین علیهم السلام ، شفا یافته اند، که ما نمونه ای را از زبان یکی از تاریخ نویسان اهل سنّت و یک نمونه را از زبان علمای شیعه بیان می کنیم.
الف. «ابن بطوطه» جهانگرد اهل سنّت که در قرن هشتم زندگی می کرده است، می نویسد: اهل شهر نجف همه شیعه هستند و از این حرم مطهر[حرم امیرالمؤمنین علیه السلام ] کرامت و معجزاتی ظاهر شده و نزد شیعیان ثابت گردیده است که قبر امیرالمؤمنین علیه السلام آنجا است، و از جمله این معجزات، کراماتی است که در شب 27 رجب آنجا واقع می شود و مردم آن را شب احیاء می نامند و از تمام سرزمینها برای درک آن شب به آنجا می روند و از سراسر عراق، خراسان و سرزمینهای فارس، روم و… و این امر مسلم، قطعی و ثابت است که من آن را از راستگویان شنیده ام. خودم آن شب آنجا نبودم؛ ولی در مدرسه ضیافت سه مرد را دیدم که یکی از آنها اهل روم و دیگری اصفهان و سوّمی خراسان بودند و در مدرسه زندگی می کردند، از حال آنها جویا شدم که چرا به آنجا آمده اند و در مدرسه زندگی می کنند، پاسخ دادند: آنها شب احیاء را درک نکرده اند و از این رو مانده اند تا سال آینده آن شب را درک کنند.»6
ب. آیت الله مرعشی نجفی می گوید: در سال 1339 ق، طلبه مدرسه قوام نجف بودم و مجموعه ای از مشکلات دامن گیر من شد؛ به این شرح: 1. بدگمانی نسبت به مراجع و مردم پیدا کرده بودم، به گونه ای که به هیچ کس نمی توانستم اقتدا کنم.
2. یکی از بستگان جلوی تدریس مرا می گرفت و از تدریس استادم به من جلوگیری می کرد.
3. بیماری حصبه گرفتم و بعد از آن گرفتار بیماری نسیان شدم و هیچ چیزی را نمی توانستم حفظ کنم.
4. چشمانم ضعیف شده بود، به گونه ای که نمی توانستم آنگونه که باید کتاب بخوانم.
5. از سریع نوشتن عاجز بودم.
6. فقر شدیدی داشتم، به گونه ای که برخی شبها گرسنه می خوابیدم.
7. ناراحتی قلبی داشتم که لحظه ای راحت نبودم.
8. عقیده ام کم کم به برخی معنویات متزلزل شده بود. حاجتی از خدا داشتم که حُب دنیا با تمام انواعش، خصوصاً درهم و دینار از قلبم خارج شود، همچنین آرزوی حج داشتم، به این شرط که در مکّه یا مدینه از دنیا بروم و همانجا دفن شوم و از خدا درخواست توفیق برای علم و عمل و کارهای خیر داشتم.
با این حاجتها به سوی کربلا حرکت کردم. بعد از غسل در فرات، روانه حرم شدم و از مرحوم سید عبدالحسین، آشنای پدرم خواستم که شب داخل حرم بمانم، با آنکه درها بسته می شد. بعد از بسته شدن درها کنار ضریح رفتم و با خود گفتم: چون امام حسین علیه السلام به علی اکبر نگاه می کرد و نگاهش دنبال او بود، خوب است من کنار قبر علی اکبر علیه السلام بروم تا حضرت علیه السلام نگاهی به من داشته باشد؛ از این رو پایین پا نشستم. ناگهان از پشت قبر امام علیه السلام صوت قرآن شنیدم، رفتم، دیدم پدرم و سیزده نفر از علمای دیگر دارند قرآن می خوانند و یکی یکی اسم آنها را برد و از من پرسید: ایّام تحصیل برای چه به کربلا آمده ای؟ در جواب حوائجی را که اشاره شد، نام بردم. پدرم فرمود: برگرد و نزد ضریح امام حسین علیه السلام برو که او بالای ضریح است. وقتی برگشتم، نور شدیدی دیدم و از میان آن، چهره امام حسین علیه السلام را دیدم و بر او سلام کردم و حضرت علیه السلام جواب داد. سپس به من فرمود: بیا بالا؛ ولی من حیا کردم نزد او روم، بعد با تبسم خاص نگاه کرد و فرمود: چه می خواهی؟ من به فارسی گفتم: «آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است؟» یعنی شما از دل من خبر داری. حضرت مقداری نبات داد و فرمود: مهمان ما هستی. دهانت را شیرین کن! بعد فرمود: چه از بندگان خدا دیده ای که به آنها بدگمانی؟ با این جملات احساس کردم که سوء ظنم به مردم از بین رفت. بعد فرمود: تدریس را دنبال کن! کسی نمی تواند ممانعت کند، که همین گونه شد و فرمود: از خدا شفایت را خواستم و نورانیت چشمت را طلب نمودم، که هر دو حل شد و حضرت علیه السلام قلمی داد و فرمود: با سرعت بنویس! و درباره فقرم کلماتی فرمود: که یادم نیست و آنگاه برای قلبم و ثبات عقیده ام دعا فرمود: از خدا خواستیم که در مقابل اهل علم صبر کنی و حُب دنیا از قلبت بیرون رود و برای توفیق خدمت در راه دین نیز برایت دعا کردیم.
خلاصه تمام حاجتهایم برآورده شد، جز رفتن به حج، شاید به خاطر قیدی بود که خود گفته بودم.7
5. آشنایی با تاریخ اسلام
اگر از زیارت خانه خدا و مدینه منوره و همین طور عتبات عالیات درست بهره برداری شود و مکانهای به جای مانده و تاریخ مشاهد مشرفه به خوبی بیان شود، انسان با یک دوره از تاریخ ملموس اسلام آشنا می شود.
به راستی اگر وهابیها آثار ارزشمند اسلامی را از بین نبرده بودند، و محل نزول تک تک آیات را در مناسبات مختلف حفظ می کردند، و محل کارهای مهم و ارزشمند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام را با علائم و کارهای مربوطه در معرض دید زائران قرار می دادند و توضیحات مناسب در کنار هر یک از آثار به جای مانده داده می شد، هر زائری با کوله باری از اطلاعات تاریخ اسلام به وطن خویش برمی گشت و تحولی شگرف در دیدگاه او به وجود می آمد.
امّا هزاران تأسف که این آثار را نابود کرده اند و اطراف آنچه باقی مانده، به پایگاه نظامی و اطلاعاتی تبدیل شده است و زمینه بهره برداری را کاملاً از بین برده اند.
6. زنده ماندن یاد و خاطره معصومین علیهم السلام در اذهان
اکثر رهبران ادیان و مذاهب، به فراموشی سپرده شده اند، و اگر یادی می شود فقط در جلسات سالانه و چند سالانه و… است. جز در مذهب شیعه که همیشه یاد و نام امامان علیهم السلام در اذهان شیعیان زنده است. یکی از عوامل زنده ماندن نام آنان، همین مسئله زیارت و رفت و آمد به مشاهد مشرفه بوده است.
امام رضا علیه السلام درباره فلسفه حج فرمود: اگر سؤال شود: چرا خداوند به انجام حج دستور داده است؟ گفته می شود: برای این که به خدا برگردند و بر او وارد شوند: «مَعَ مَا فِيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَى كُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِيَة؛8 گذشته از این، حج باعث آگاهی[به احکام و معارف و تاریخ] و انتقال اخبار [و سخنان] ائمه علیهم السلام به تمام نقاط[زمین] و دوُر دستها می شود.»
«هشام بن حکم» می گوید: از امام صادق علیه السلام درباره فلسفه حج و طواف [و رفتن به مدینه] سؤال کردم، حضرت علیه السلام فرمود: خداوند این بندگان را آفرید… و فرمانهایی در طریق مصلحت دین و دنیا به آنها داد، از جمله اجتماع مردم شرق و غرب را مقرر داشت تا مسلمانان به خوبی یکدیگر را بشناسند «وَ لِتُعْرَفَ آثَارُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ تُعْرَفَ أَخْبَارُهُ وَ يُذْكَرَ وَ لَا يُنْسَى ؛9 و برای این که آثار پیامبر صلی الله علیه و آله و اخبار او شناخته شود و فراموش نشود.»
به این نکته نیز اشاره کنیم که زنده ماندن یاد امامان از طریق زیارت و… امری است که عنایت الهی پشت سر آن قرار دارد. همان طور که در داستان زیر می خوانیم:
«اربلی» در «کشف الغمه» نقل کرده است: مستنصر، خلیفه عباسی، سالی جهت زیارت قبور اجداد خود [و تفریح] به سامرا رفت. ابتدا به زیارت عسکریین علیهم السلام مشرف گردید و سپس به مقبره خلفای عباسی[از جمله متوکل] رفت، دید آنجا خراب شده و پرندگان [و حیوانات] قبور خلفا را آلوده کرده اند.
از این مسئله متأثر شد، یکی از همراهان گفت: قدرت و ثروت در دست تو است و خلیفه مسلمین تو هستی، دستور بده که قبور پدرانت را مرتب کنند؛ همچنان که قبور این علویین را مشاهده می کنی که دارای صحن و بارگاه و فرش و چراغ و خدمه و زوّار می باشند. مُستَنصِر گفت: «هذا اَمرٌ سماوِیٌ؛ این امر الهی است و به زور نمی توان مردم را واداشت که به زیارت قبر پدران من بیایند و اگر هم اجبار کنیم، پذیرفته نیست.»10
و حقّاً باید گفت:
عَمروا بِاَطرافِ البِلاد مَقابِراً
اذ خَرجوا مِن یَثرِبَ اوطاناً
قَومٌ لهُم فی کُلِّ اَرض مَشهَدٌ
لا بَل لَهُم فی کُل قلبٍ مَشهَدٌ
«[برای آل محمد] در گوشه و کنار شهرها قبوری بنا کردند، در حالی که آنها از یثرب[مدینه] که وطنشان بود خارج شدند. اینها کسانی هستند که در هر زمین مشهد و مضجعی دارند؛ بلکه برای آنان در هر دلی آرامگاه و مشهدی است.»
7. ظلم ستیزی
اثر دیگر زیارت، «ظلم ستیزی» و قیام علیه ستمگران است. به همین جهت ستمگران نسبت به زیارت معصومان علیهم السلام سخت حساس بوده اند و تلاش کرده اند از هر راهی جلوی آن را بگیرند، به عنوان مثال، متوکل عباسی بیش از 17 بار قبر امام حسین علیه السلام را تخریب نمود؛ ولی مردم و شیعیان هر بار بهتر از گذشته آن را آباد کردند.11
رازش این است که هر کس به زیارت امامان می رود، متوجه می شود که ایشان چگونه عمر خویش را در راه ظلم ستیزی سپری کرده اند.
8. تنویر باطنی
از آثار دیگر «تنویر باطنی» است که بر اثر اتصال روحی بین زائِر و زیارت شونده ایجاد می شود.
1. صدرالمتألهین
هنگامی که این فیلسوف بزرگ در کهک اقامت داشت و به بررسی مسائل فلسفی می پرداخت، گاهی از کهک به قم می آمد و برای حل مشکلات علمی از روح مقدّس حضرت معصومه سلام الله علیها استمداد می جست. محدّث قمی پس از نقل این مطلب چنین می گوید: وقتی ارسطو در اسطاغیرا از دنیا رحلت کرد، اهل آنجا استخوانهای او را جمع کردند و در ظرفی از مس گذاشتند. سپس آن را در جایی دفن کردند و آن را مکان مجمع خود قرار دادند و برای مشورت در کارها و امور مهم آنجا جمع می شدند و بر سر قبر او مشغول مناظره و مباحثه می گشتند و اعتقاد داشتند که آمدن بر سر قبر ارسطو بر عقل و ذکاوت ایشان می افزاید و اذهانشان را پاکیزه و تلطیف می کند.
در صورتی که حکمای یونان به استخوانهای ارسطو این گونه اعتقاد داشته باشند، جای تعجب نیست از حکیمی الهی و فیلسوفی امامی که هر گاه مسئله ای علمی برایش مشکل شود، از چند فرسخی قم به قصد تشرفِ ملک پاسبان، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها که مهبط فیوضات ربّانیّه و تجلیّات سبحانیه است حرکت کند، برای آن که بر او علوم و مسائل عمیق و مشکل علمی و فلسفی افاضه و کشف شود.12
در مبحث اتحاد عاقل و معقول، آنجا که مرحوم ملاصدرا وصول به تحقیق مسئله اتحاد عاقل و معقول را از اِفاضات خاصه الهی به خود می داند، می نویسد: «کُنتُ حینَ تَسویدی هَذَا المَقامَ بِکهَک مِن قُری قم فَجئتُ الی قُم زائراً لِبِنتِ موسی بن جعفر سلام الله علیها مستمدّا مِنها، و کانَ یَومَ جمعَةٍ فَانکَشفَ لی هذا الامرُ بِعون الله تعالی؛13 وقت نوشتن این مقام در کهک از روستاهای قم بودم، پس به قصد زیارت دختر موسی بن جعفر علیهم السلام به قم رفتم، در حالی که از او استمداد می جستم و این زیارت در روز جمعه بود، پس این امر[اتحادِ عاقل و معقول] به یاری خدا برایم کشف شد.»
وقتی زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها که نَه امام است و نه پیامبر، چنین روشنایی در قلب و مغز انسان ایجاد می کند، زیارت امیر مؤمنان علیه السلام باب علم نبی صلی الله علیه و آله و زیارت پیامبر خاتم و افضل پیامبران صلی الله علیه و آله چه تأثیرات شگرفی خواهد داشت.
2. مقدّس اردبیلی
«سید جزائری» می نویسد: مطمئن ترین استاد من در علم و عمل «مقدّس اردبیلی»، شاگردی داشت از اهل تفرش به نام «میر علّام» که در نهایت فضل و ورع بود. او می گفت: من در مدرسه ای حجره داشتم که گنبد شریف امیرالمؤمنین علیه السلام از آن جا دیده می شد. در یکی از شب ها که من از مطالعه فراغت یافتم، در حالی که پاسی از شب گذشته بود، از حجره بیرون آمدم و به اطراف بارگاه مطهر امام علیه السلام نگاه می کردم. آن شب بسیار تاریک بود. در این هنگام مردی را دیدم که رو به سوی حرم می آید. گفتم: شاید دزد باشد، آمده تا چیزی از قندیل ها را بدزدد، پس از جایگاه خود بیرون آمدم و به نزدیکی او رفتم و او مرا نمی دید.
او رفت و نزدیک در حرم مطهر ایستاد. در این هنگام دیدم که قفل گشوده شد و درب دوم و سوم نیز باز شد، وارد حرم شد و سلام کرد، از جانب قبر مطهر جواب سلام او داده شد.
صدای او را شناختم که با امام در مسئله علمی سخن می گفت. آن گاه از شهر بیرون و به سوی مسجد کوفه رفت. من از پی او رفتم و او مرا نمی دید. چون به محراب مسجد رسید، شنیدم که با دیگری راجع به همان مسئله سخن می گفت، آن گاه برگشت و من از پی او بازگشتم تا به دروازه شهر رسید. هوا روشن شد و او مرا دید. پس گفتم: ای مولای ما! من از اول تا آخر با تو بودم، اکنون مرا آگاه کن که شخص اول که در حرم مطهر با او سخن می گفتی چه کسی بود؟ و آن شخص که در مسجد کوفه با او هم سخن بودی، که بود؟
پس از من عهد و پیمان گرفت تا زنده است راز او را به کسی خبر ندهم. آن گاه فرمود: ای فرزند! گاهی بعضی از مسائل بر من مشتبه می شود و بسا هست که در شب به نزد قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام می روم و در آن مسئله با آن حضرت سخن می گویم و جواب می شنوم و در این شب مرا حواله به حضرت صاحب الزمان علیه السلام کردند و فرمودند: فرزندم مهدی علیه السلام امشب در مسجد کوفه است، برو به نزد او و این مسئله را از او بپرس و این شخص حضرت مهدی علیه السلام بود.14
9. تلقین اعتقادات
امروزه در روان شناسی گاه با تلقین، بیمار را درمان می کنند و می گویند که با تلقین، انسان قدرت و انرژی کسب می کند. در قرآن کریم نیز امور مهم و کلیدی بارها و با بیانهای مختلف تکرار و تأکید شده است.
یکی از فواید مهم زیارت، تکرار و تلقین اعتقادات است که اگر برای زیارت، جز همین مورد، هیچ فائده و اثری مترتب نبود، جا داشت که مردم به سوی آن تشویق و ترغیب شوند. برای اثبات مطلب نمونه هایی از متن زیارات را در این بخش مرور می کنیم.
الف. توحید
توحید با تمام اقسام و ابعادش، و همین طور اوصاف جمیله و جلیله خداوند به صورت وسیع و گسترده و با ژرفای وصف ناشدنی در زیارات مطرح شده است.
مثلاً در زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلَائِكَتُهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ؛15 گواهی می دهم که خدایی جز خدای یگانه بی مانند وجود ندارد، چنان که خود خداوند به وحدانیّت خویش شهادت داده و ملائکه و صاحبان علم از خلقش گواهی دادند. نیست خدایی جز او که نفوذ ناپذیر و حکیم است.»
و در بخش دیگر از زیارت آن حضرت می خوانیم: «يَا مَنْ لَيْسَ كَمثلهِِ شَيْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ، وَ أَنْتَ عَلى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِير؛16 ای کسی که برای او مثل و مانندی نیست و او شنوا و بینا است و تو بر همه چیز توانایی.»
و یا در زیارت امام حسین علیه السلام می خوانیم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْمُتَوَحِّدِ بِالْأُمُورِ كُلِّهَا خَالِقِ الْخَلْقِ لَمْ يَعْزُبْ عَنْهُ شَيْ ءٌ مِنْ أُمُورِهِمْ وَ عَالِمِ كُلِّ شَيْ ءٍ بِغَيْرِ تَعْلِيمٍ. لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فِي عِلْمِهِ مُنْتَهَى عِلْمِهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ بَعْدَ عِلْمِهِ مُنْتَهَى عِلْمِهِ؛17 ستایش خدای یگانه را که در تمام امور منفرد است، آفریننده مخلوقات که چیزی از امور خلق بر او پوشیده نیست و دانا بر همه چیز بدون فراگیری علم، نیست خدایی جز خدای یگانه در علم، [و] نهایت علمش و نیست خدایی جز الله بعد از علمش….»
این جملات عمیق ترین ابعاد توحید را بیان می کند که در هیچ جای دیگر جز کلام معصومان علیهم السلام یافت نمی شود. به راستی زائری که این جملات عمیق را درباره توحید می خواند، می شود او را به شرک متهم کرد؟
ب. نبوت
دوّمین اصلی که در زیارات تکرار شده است، و حالت تلقین دارد، اصل نبوت می باشد که به نبوت پیامبران و پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله توجّه شده است، چنان که در بخشی از زیارت امام حسین علیه السلام می خوانیم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِيسَى رُوحِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِيبِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله …»18
این مضمون در غالب زیارات وارد شده است که هم اقرار به وجود انبیا علیهم السلام است و هم بیان بارزترین اوصاف آنها، مثل برگزیده خدا بودن حضرت آدم علیه السلام ، نبی خدا بودن نوح، کلیم بودن موسی علیهم السلام و….
و همین طور در زیارات متعددی مثل زیارت جامعه، بحث امامت، معاد و گرفتاریهای آخرت مطرح شده است، همچون زیارت جامعه کبیره و امیرالمؤمنین علیه السلام در مسجد کوفه که به عنوان یکی از اعمال زیارت مسجد کوفه و محراب شهادت امیر مؤمنان علی علیه السلام مطرح می باشد.
10. تلقین اعمال نیک و صفات پسندیده
از آثار دیگر زیارات، تلقین اعمال خیر و صفات پسندیده اخلاقی است. در این زمینه از قلم فرسایی پرهیز و فقط به دو نمونه از دعاهای بعد از زیارت اشاره می کنیم:
الف. دعای عالیة المضامین19
در این دعا که بعد از زیارت تک تک امامان معصوم علیهم السلام خوانده می شود، علاوه بر تلقین اعتقاد به امامان، به تلقین این امور نیز پرداخته شده است:
1. اقرار به گناهان و این که غیر از خدا پناهگاهی و غیر از پیامبر و خاندانش علیهم السلام وسائلی وجود ندارد و مهم ترین حاجت، بخشش گناهان، پاکی و دوری از گناه در طول عمر است.
2. ثابت ماندن بر سبیل پیروی و محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت او علیهم السلام به عنوان پیشوایان دینی.
3. بیزاری جستن از دشمنان خدا و رسولش صلی الله علیه و آله و اهل بیت او علیهم السلام .
4. دوری از گناهان و نفرت داشتن از معصیت و دوری از کوتاهی در انجام واجبات، مخصوصاً نماز.
5. ترغیب به پرداخت زکات، انجام امر به معروف، احسان، مواسات با برادران دینی و انجام حج.
6. تشویق در به دست آوردن لقمه حلال و تلاش برای کار و رزق بیش تر، سعه صدر، اخلاق نیک و دوری از بخل، نفاق، کذب و ده ها امر خیر دیگر.
ب. دعای بعد از زیارت حضرت رضا علیه السلام
در این دعا علاوه بر اقرار و تلقین توحید و امامت، به این مسائل پرداخته است:
1. حاجات را خدا برآورده می سازد و هر چه نعمت و توفیق است، از او است و بشر توانایی شکر نعمتش را ندارد، و بعد به ذکر موارد متعددی از نعمتهای خداوند می پردازد.
2. اعتراف به بزرگی گناه مانند: «اگر زمین از آن آگاه بود، من را در خود فرو می برد و اگر آسمان می دانست، من را قطعه قطعه می کرد و اگر دریا خبردار بود، من را در خود غرق می نمود، با این حال تو از گناهان من آگاهی و آن را می بخشی.»
3. گوشه هایی از اوصاف خدا را بیان نموده و به انواع استغفار اشاره می کند.
نتیجه گیری
آنچه به قلم آمد، گوشه هایی از آثار گران سنگ زیارت بود، که اگر جامعه اسلامی، اعم از شیعه و سنّی، برای استفاده از این آثار گرانبها و شگرف برنامه ریزی دقیقی داشته باشد و با یک حرکت عمومی، مانع تبلیغات مسموم و خزنده وهابیّت شوند، به خوبی می توانند در جامعه خویش تحول ایجاد کنند و جامعه اسلامی را برای همیشه در مقابل خطرات دشمن بیمه نمایند و خصوصاً جوانان جامعه اسلامی را از هجوم همه جانبه دشمنان اسلام حفظ کنند و یاد و خاطره زحمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام او را برای همیشه زنده نگه دارند و سیره و رفتار آنها را به عنوان سرمشق و الگو به عنوان ذخیره گرانبها برای خود و جامعه جهانی حفظ کنند.
فهرست منابع
1. آشتیانی، سید جلال الدین، منتَخباتی از آثار حکمای الهی ایران، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
2. ابن بطوطه، رحلة بن بطوطه، چاپ مصر، بی تا.
3. جزیری، عبدالرحمن، الفقه علی المذاهب الاربعه، دار احیاء التراث العربی، 1406ق.
4. جمعی از نویسندگان، گلشن ابرار، نور السجاد، قم، چاپ اول.
5. حسن زاده آملی، حسن، اتحاد عاقل و معقول، انتشارات حکمت، تهران، 1404ق.
6. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث، بیروت، بی تا.
7. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، انتشارات حیدریه، نجف،1970 م.
8. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، انتشارات مطبوعات دینی، قم، چاپ سوم، 1377ش.
9. العلوی، عادل، قبسات، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1376 ش.
10. علی پور، حسین، جلوه های پنهانی امام عصر علیه السلام ، انتشارات سلمان فارسی، قم، چاپ اول، 1376ش.
11. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، چاپ سوم، 1404ق.
12. محمدی ری شهری، منتخب میزان الحکمه، دارالحدیث، قم، 1384ش.
13. مختاری، رضا، سیمای فرزانگان، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ شانزدهم، 1386ش.
14. المشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، مؤسسة النشر الاسلامی، قم.
15. مهدوی، سید مصلح الدین، تاریخچه عسکریین ، فردوس، 1381ق.
16. ـــــــــــــــ ، تاریخچه شهر سامراء، فردوس، اصفهان، 1381ق.
پي نوشت: 1. به راستی شقاوت «بن باز» به کجا رسیده است که جسورانه افتخار می کند حتی یکبار نیز در عمر خویش به زیارت قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نرفته است!؟
2. الفقه علی المذاهب الاربعه، عبدالرحمن الجزیری، ج 2، ص 711 – 712.
3. گلشن ابرار، جمعی از نویسندگان، ج 3،ص 164.
4. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 75، ص 453.
5. در یکی از سفرها به کربلا زائر جوانی داشتیم از شهر ساوه که طبق گفته افراد کاروان و ظاهر قیافه او، اهل بسیاری از گناهان بود و خود نیز به شدت این احساس را داشت که آشناها با دید خوبی به او نگاه نمی کنند. وقتی به کربلا رسیدیم و به حرم امام حسین علیه السلام و ابوالفضل علیه السلام مشرف شدیم، به قدری این فرد در حرم گریه می کرد که نزدیک بود هلاک شود و همین امر باعث بازیابی شخصیت او شده بود. بعد از این جریان همه به او به دیده احترام نظر می کردند.
6. رحلة بن بطوطه، ابن بطوطه، ج 1، ص110.
7. قبسات، عادل العلوی، ص 102 – 109.
8. منتخب میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ص 123؛ عیون اخبار الرضا علیه السلام ، شیخ صدوق، ج 2، ص 262، ح 29 و 30.
9. وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج 11، ص 9.
10. تاریخچۀ عسکریین، سید مصلح الدین مهدوی، ص 36.
11. تاریخچۀ شهر سامراء، سید مصلح الدین مهدوی، ص 53.
12. سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص 160.
13. اتحاد عاقل به معقول، حسن زاده آملی، ص 7 – 109؛ منتَخباتی از آثار حکمای الهی ایران، سید جلال الدین آشتیانی، ج 1، ص 188.
14. جلوه های پنهانی، علی پور، ص 145.
15. المزار الکبیر، ابن مشهدی، ص 38.
16. بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 100، ص167.
17. همان، ج 101، ص 173، ح130.
18. همان، ج 107، ص 173، ح30.
19. اللَّهُمَّ إِنِّي زُرْتُ هَذَا الْإِمَامَ مُقِرّاً بِإِمَامَتِهِ مُعْتَقِداً لِفَرْضِ طَاعَتِهِ فَقَصَدْتُ مَشْهَدَهُ بِذُنُوبِي وَ عُيُوبِي وَ مُوبِقَاتِ آثَامِي وَ كَثْرَةِ سَيِّئَاتِي وَ خَطَايَايَ وَ مَا تَعْرِفُهُ مِنِّي مُسْتَجِيراً بِعَفْوِكَ مُسْتَعِيذاً بِحِلْمِكَ رَاجِياً رَحْمَتَكَ لَاجِياً إِلَى رُكْنِكَ عَائِذاً بِرَأْفَتِكَ مُسْتَشْفِعاً بِوَلِيِّكَ وَ ابْنِ أَوْلِيَائِكَ وَ صَفِيِّكَ وَ ابْنِ أَصْفِيَائِكَ وَ أَمِينِكَ وَ ابْنِ أُمَنَائِكَ وَ خَلِيفَتِكَ وَ ابْنِ خُلَفَائِكَ الَّذِينَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إِلَى رَحْمَتِكَ وَ رِضْوَانِكَ وَ الذَّرِيعَةَ إِلَى رَأْفَتِكَ وَ غُفْرَانِكَ اللَّهُمَّ وَ أَوَّلُ حَاجَتِي إِلَيْكَ أَنْ تَغْفِرَ لِي مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِي عَلَى كَثْرَتِهَا وَ تَعْصِمَنِي فِيمَا بَقِيَ مِنْ عُمُرِي وَ تُطَهِّرَ دِينِي مِمَّا يُدَنِّسُهُ وَ يَشِينُهُ وَ يُزْرِي بِهِ وَ تَحْمِيَهُ مِنَ الرَّيْبِ وَ الشَّكِّ وَ الْفَسَادِ وَ الشِّرْكِ وَ تُثَبِّتَنِي عَلَى طَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ رَسُولِكَ وَ ذُرِّيَّتِهِ النُّجَبَاءِ السُّعَدَاءِ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَتُكَ وَ سَلَامُكَ وَ بَرَكَاتُكَ وَ تُحْيِيَنِي مَا أَحْيَيْتَنِي عَلَى طَاعَتِهِمْ وَ تُمِيتَنِي إِذَا أَمَتَّنِي عَلَى طَاعَتِهِمْ وَ أَنْ لَا تَمْحُوَ مِنْ قَلْبِي مَوَدَّتَهُمْ وَ مَحَبَّتَهُمْ وَ بُغْضَ أَعْدَائِهِمْ وَ مُرَافَقَةَ أَوْلِيَائِهِمْ وَ بِرَّهُمْ وَ أَسْأَلُكَ يَا رَبِّ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِكَ مِنِّي وَ تُحَبِّبَ إِلَيَّ عِبَادَتَكَ وَ الْمُوَاظَبَة عَلَيْهَا وَ تُنَشِّطَنِي لَهَا وَ تُبَغِّضَ إِلَيَّ مَعَاصِيَكَ وَ مَحَارِمَكَ وَ تَدْفَعَنِي عَنْهَا وَ تُجَنِّبَنِي التَّقْصِيرَ فِي صَلَاتِي وَ الِاسْتِهَانَةَ بِهَا وَ التَّرَاخِيَ عَنْهَا وَ تُوَفِّقَنِي لِتَأْدِيَتِهَا كَمَا فَرَضْتَ وَ أَمَرْتَ بِهِ عَلَى سُنَّةِ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَتُكَ وَ بَرَكَاتُكَ خُضُوعاً وَ خُشُوعاً وَ تَشْرَحَ صَدْرِي لإِيتَاءِ الزَّكَاةِ وَ إِعْطَاءِ الصَّدَقَاتِ وَ بَذْلِ الْمَعْرُوفِ وَ الْإِحْسَانِ إِلَى شِيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ ص وَ مُوَاسَاتِهِمْ وَ لَا تَتَوَفَّانِي إِلَّا بَعْدَ أَنْ تَرْزُقَنِي حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرَامِ وَ زِيَارَةَ قَبْرِ نَبِيِّكَ ع وَ قُبُورِ الْأَئِمَّةِ ع وَ أَسْأَلُكَ يَا رَبِّ تَوْبَةً نَصُوحاً تَرْضَاهَا وَ نِيَّةً تَحْمَدُهَا وَ عَمَلًا صَالِحاً تَقْبَلُهُ وَ أَنْ تَغْفِرَ لِي وَ تَرْحَمَنِي إِذَا تَوَفَّيْتَنِي وَ تُهَوِّنَ عَلَيَّ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ وَ تَحْشُرَنِي فِي زُمْرَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ وَ تُدْخِلَنِي الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ وَ تَجْعَلَ دَمْعِي غَزِيراً فِي طَاعَتِكَ وَ عَبْرَتِي جَارِيَةً فِيمَا يُقَرِّبُنِي مِنْكَ وَ قَلْبِي عَطُوفاً عَلَى أَوْلِيَائِكَ وَ تَصُونَنِي فِي هَذِهِ الدُّنْيَا مِنَ الْعَاهَاتِ وَ الْآفَاتِ وَ الْأَمْرَاضِ الشَّدِيدَةِ وَ الْأَسْقَامِ الْمُزْمِنَةِ وَ جَمِيعِ أَنْوَاعِ الْبَلَاءِ وَ الْحَوَادِثِ وَ تَصْرِفَ قَلْبِي عَنِ الْحَرَامِ وَ تُبَغِّضَ إِلَيَّ مَعَاصِيَكَ وَ تُحَبِّبَ إِلَيَّ الْحَلَالَ وَ تَفْتَحَ إِلَيَّ أَبْوَابَهُ وَ تُثَبِّتَ نِيَّتِي وَ فِعْلِي عَلَيْهِ وَ تَمُدَّ فِي عُمُرِي وَ تُغْلِقَ أَبْوَابَ الْمِحَنِ عَنِّي وَ لَا تَسْلُبْنِي مَا مَنَنْتَ بِهِ عَلَيَّ وَ لَا تَسْتَرِدَّ شَيْئاً مِمَّا أَحْسَنْتَ بِهِ إِلَيَّ وَ لَا تَنْزِعَ مِنِّي النِّعَمَ الَّتِي أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ وَ تَزِيدَ فِيمَا خَوَّلْتَنِي وَ تُضَاعِفَهُ أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَ تَرْزُقَنِي مَالًا كَثِيراً وَاسِعاً سَائِغاً هَنِيئاً نَامِياً وَافِياً وَ عِزّاً بَاقِياً كَافِياً وَ جَاهاً عَرِيضاً مَنِيعاً وَ نِعْمَةً سَابِغَةً عَامَّةً وَ تُغْنِيَنِي بِذَلِكَ عَنِ الْمَطَالِبِ الْمُنَكَّدَةِ وَ الْمَوَارِدِ الصَّعْبَةِ وَ تُخَلِّصَنِي مِنْهَا مُعَافاً فِي دِينِي وَ نَفْسِي وَ وُلْدِي وَ مَا أَعْطَيْتَنِي وَ مَنَحْتَنِي وَ تَحْفَظَ عَلَيَّ مَالِي وَ جَمِيعَ مَا خَوَّلْتَنِي وَ تَقْبِضَ عَنِّي أَيْدِيَ الْجَبَابِرَةِ وَ تَرُدَّنِي إِلَى وَطَنِي وَ تُبَلِّغَنِي نِهَايَةَ أَمَلِي فِي دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي وَ تَجْعَلَ عَاقِبَةَ أَمْرِي مَحْمُودَةً حَسَنَةً سَلِيمَةً وَ تَجْعَلَنِي رَحِيبَ الصَّدْرِ وَاسِعَ الْحَالِ حَسَنَ الْخُلُقِ بَعِيداً مِنَ الْبُخْلِ وَ الْمَنْعِ وَ النِّفَاقِ وَ الْكَذِبِ وَ الْبَهْتِ وَ قَوْلِ الزُّورِ وَ تُرْسِخَ فِي قَلْبِي مَحَبَّةَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شِيعَتِهِمْ وَ تَحْرُسَنِي يَا رَبِّ فِي نَفْسِي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ وُلْدِي وَ أَهْلِ حُزَانَتِي وَ إِخْوَانِي وَ أَهْلِ مَوَدَّتِي وَ ذُرِّيَّتِي بِرَحْمَتِكَ وَ جُودِكَ اللَّهُمَّ هَذِهِ حَاجَاتِي عِنْدَكَ وَ قَدِ اسْتَكْثَرْتُهَا لِلُؤْمِي وَ شُحِّي وَ هِيَ عِنْدَكَ صَغِيرَةٌ حَقِيرَةٌ وَ عَلَيْكَ سَهْلَةٌ يَسِيرَةٌ فَأَسْأَلُكَ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عِنْدَكَ وَ بِحَقِّهِمْ عَلَيْكَ وَ بِمَا أَوْجَبْتَ لَهُمْ وَ بِسَائِرِ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ الْمُخْلَصِينَ مِنْ عِبَادِكَ وَ بِاسْمِكَ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ لَمَّا قَضَيْتَهَا كُلَّهَا وَ أَسْعَفْتَنِي بِهَا وَ لَمْ تُخَيِّبْ أَمَلِي وَ رَجَائِي وَ شَفِّعْ صَاحِبَ هَذَا الْقَبْرِ فِيَّ يَا سَيِّدِي يَا وَلِيَّ اللَّهِ يَا أَمِينَ اللَّهِ أَسْأَلُكَ أَنْ تَشْفَعَ لِي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي هَذِهِ الْحَاجَاتِ كُلِّهَا بِحَقِّ آبَائِكَ الطَّاهِرِينَ وَ بِحَقِّ أَوْلَادِكَ الْمُنْتَجَبِينَ فَإِنَّ لَكَ عِنْدَ اللَّهِ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ الْمَنْزِلَةَ الشَّرِيفَةَ وَ الْمَرْتَبَةَ الْجَلِيلَةَ وَ الْجَاهَ الْعَرِيضَ اللَّهُمَّ لَوْ عَرَفْتُ مَنْ هُوَ أَوْجَهُ عِنْدَكَ مِنْ هَذَا الْإِمَامِ وَ مِنْ آبَائِهِ وَ أَبْنَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ وَ الصَّلَاةُ لَجَعَلْتُهُمْ شُفَعَائِي وَ قَدَّمْتُهُمْ أَمَامَ حَاجَتِي وَ طَلِبَاتِي هَذِهِ فَاسْمَعْ مِنِّي وَ اسْتَجِبْ لِي وَ افْعَلْ بِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ وَ مَا قَصُرَتْ عَنْهُ مَسْأَلَتِي وَ لَمْ تَبْلُغْهُ فِطْنَتِي مِنْ صَالِحِ دِينِي وَ دُنْيَايَ وَ آخِرَتِي فَامْنُنْ بِهِ عَلَيَّ وَ احْفَظْنِي وَ احْرُسْنِي وَ هَبْ لِي وَ اغْفِرْ لِي وَ مَنْ أَرَادَنِي بِسُوءٍ أَوْ مَكْرُوهٍ مِنْ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ أَوْ سُلْطَانٍ عَنِيدٍ أَوْ مُخَالِفٍ فِي دَيْنٍ أَوْ مُنَازِعٍ فِي دُنْيَا أَوْ حَاسِدٍ عَلِيَّ نِعْمَةً أَوْ ظَالِمٍ أَوْ بَاغٍ فَاقْبِضْ عَنِّي يَدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُ وَ اشْغَلْهُ بِنَفْسِهِ وَ اكْفِنِي شَرَّهُ وَ شَرَّ أَتْبَاعِهِ وَ شَيَاطِينِهِ وَ أَجِرْنِي مِنْ كُلِّ مَا يَضُرُّنِي وَ يُجْحِفُ بِي وَ أَعْطِنِي جَمِيعَ الْخَيْرِ كُلَّهُ مِمَّا أَعْلَمُ وَ مِمَّا لَا أَعْلَمُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي وَ لِوالِدَيَّ وَ لِإِخْوَانِي وَ أَخَوَاتِي وَ أَعْمَامِي وَ عَمَّاتِي وَ أَخْوَالِي وَ خَالَاتِي وَ أَجْدَادِي وَ جَدَّاتِي وَ أَوْلَادِهِمْ وَ ذَرَارِيِّهِمْ وَ أَزْوَاجِي وَ ذُرِّيَّاتِي وَ أَقْرِبَائِي وَ أَصْدِقَائِي وَ جِيرَانِي وَ إِخْوَانِي فِيكَ مِنْ أَهْلِ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ وَ لِجَمِيعِ أَهْلِ مَوَدَّتِي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ الْأَحْيَاءِ مِنْهُم وَ الْأَمْوَاتِ وَ لِجَمِيعِ مَنْ عَلَّمَنِي خَيْراً أَوْ تَعَلَّمَ مِنِّي عِلْماً اللَّهُمَّ أَشْرِكْهُمْ فِي صَالِحِ دُعَائِي وَ زِيَارَتِي لِمَشْهَدِ حُجَّتِكَ وَ وَلِيِّكَ وَ أَشْرِكْنِي فِي صَالِحِ أَدْعِيَتِهِمْ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ بَلِّغْ وَلِيَّكَ مِنْهُمُ السَّلَامَ وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ يَا فُلَانَ بْنَ فُلَانٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ أَنْتَ وَسِيلَتِي إِلَى اللَّهِ وَ ذَرِيعَتِي إِلَيْهِ وَ لِي حَقُّ مُوَالَاتِي وَ تَأْمِيلِي فَكُنْ شَفِيعِي إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْوُقُوفِ عَلَى قِصَّتِي هَذِهِ وَ صَرْفِي عَنْ مَوْقِفِي هَذَا بِالنُّجْحِ وَ بِمَا سَأَلْتُهُ كُلَّهُ بِرَحْمَتِهِ وَ قُدْرَتِهِ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي عَقْلًا كَامِلًا وَ لُبّاً رَاجِحاً وَ عِزّاً بَاقِياً وَ قَلْباً زَكِيّاً وَ عَمَلًا كَثِيراً وَ أَدَباً بَارِعاً وَ اجْعَلْ ذَلِكَ كُلَّهُ لِي وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره 153.
صفحات: 1· 2