تابستان اوج حرارت و شور و حیاتِ طبیعت، و هنگام به ثمر نشستنِ درختان است. طبیعتِ نوشکفته فصل بهار، اینک پس از گذشت یک دوره چند ماهه، به بلوغ رسیده و در نهایت استواری و پختگی، آماده عرضه تحفههای خویش به آدمی است. درست مقارن این رویداد زیبای طبیعی، مراکز تحصیلی من جمله حوزههای علمیه فعالیت رسمی خود را خاتمه میدهند و جمعیت عظیمی از جوانان و نوجوانان، با پایان یک دوره کوشش مستمر تحصیلی، برای تجدید قوا و کسب طراوت و نشاط، برنامه رسمی خویش را رها میکنند.
کمی پیش از آن، طلاب کوشا و جوانان پر شور، در پی تنظیم یک برنامه فعالیت تازه برای حدود سه ماه فراغت رسمی، به جنب و جوش میافتند و با اساتید، مربیان و مشاوران، به گفت و گو مینشینند که «تابستان را چگونه بگذرانیم؟ در این فرصت گسترده چه نیازهایی تأمین کنیم؟ چگونه برنامهریزی کنیم که بیشترین بهره را از این زمان دریافت کنیم؟»
اینها سؤالهایی است که این روزها رواج زیادی دارد و همه، ناشی از احساس مسئولیت فراوان طلبه و درک درستِ مغتنم بودن لحظات عمر و کوشش برای بهرهبرداری بهینه از سرمایه حیات است. این نوشتار، کلیت برنامهریزی تابستان طلاب را به صورتی کوتاه و گذرا مرور مینماید؛
1. تابستان تعطیل نیست؛ گر چه مدارس علیمه برنامه کاری خود را تعطیل میکنند؛ اما طلبگی طلبه، یعنی طالب علم و کمال بودن و مسیر رشد را پیمودن، توقف بردار نیست. فرصت سه ماهه تابستان، سرمایه زمانی هنگفتی است که باید با هوشمندی و مراقبت از آن بهره گرفت و اندکی مسامحه و تقصیر در استحصال آن بخشودنی نیست. تابستان زمانی معادل یک چهارم سال است که اگر به خوبی احیا نشود، خسارتی بزرگ و ندامتی بزرگتر پدید میآورد. بنابراین، تابستان را نباید تعطیل پنداشت؛ آنچه در این زمان اتفاق میافتد، تغییر شکل برنامه تحصیلی است. تابستان دوره رکود، سکون و توقف نیست؛ زمان آغاز یک تحصیل جدید و تنوع بخشیدن به آهنگ تکراری فعالیتهای پیشین است. اگر جمعهها و تعطیلات رسمی را از فرصت تابستان حذف کنیم و انتهای تابستان را نیز نیمه شهریور به شمار آوریم، حداقل 60 روز مفید در اختیار داریم. اکنون اگر برای هر روز، ده ساعت خالص پیش بینی کنیم، سرمایه عظیمی معادل 600 ساعت پیش روی ماست. برای این 600 ساعت زمان ارزشمند قطعاً باید تدبیری اندیشید.
2. تابستان زمان مناسبی برای فعالیتهای درسی رسمی نیست؛ گروهی از طلاب سختکوش، ایام تابستان را امتداد ایام تحصیلی میشمارند و همان ادبیات، منطق، فقه، اصول و کلام را که در برنامه رسمی حوزه پیش بینی شده است، در این ایام دنبال میکنند. این گروه، گرچه در اصل بهرهبرداری از زمان و تشخیص وظیفه «سخت کوشی»، شایسته ستایشاند و بر اثر همین تلاش، از همکلاسیهای خود در برنامه درسی حوزه پیش میافتند، اما از گزند دو آسیب، سالم نمیمانند؛
اول: خستگی فکری و روحی که موجب عدم آمادگی برای ادامه راه در سال تحصیلی آینده خواهد شد؛ برنامه آموزشی یک نواخت و پشت سرهم، تحمل انسانهای معمولی را در مینوردد و دیر یا زود، موجب سردرد، کسالت و افسردگی میشود. طراوت و اشتیاق در تحصیل، نعمتی است به دست آوردنی که برای نگاهداری آن تلاش باید کرد؛ یکی از مهمترین عوامل حفظ طراوت و نشاط، تنوع فعالیتها است؛
قال علی: انّ هذِهِ القُلوبَ تَملُّ کما تَملّ الابدانُ فَابتَغوا لَها طَرائِفَ الحِکم[1]
جان ما آدمیان ـ همچون تن ما ـ ملول و خسته میشود؛ پس برای آن حکمتهای جدید و تازه بجویید.
تابستان اگر رنگ و آهنگ پاییز، زمستان و بهار را حفظ کند، از دایره حوصله ما فرا خواهد گذشت، آنگاه تلاشی که طی چند سال، موجب موفقیت سریع طلبه شده بود، بر اثر خستگی و فرسودگی یکباره، متوقف خواهد شد.
آسیب دیگر، محروم ماندن از کسب امور لازمی است که در غیر تابستان، فرصت فراگیری آنها نیست؛ طلبه علاوه بر برنامه درسی حوزه، به دانشها و مهارتهایی نیاز دارد که خارج از سیستم رسمی حوزه، باید برای پیگیری و کسب آن اقدام کند. اکتفا به روند آموزشی حوزه، موجب بقای پارهای از خلأها در شخصیت ما طلبهها و در نهایت ناکارآمدی صنفی ما خواهد شد.
نظام آموزشی حوزه بیشتر برای ایجاد دستهای توانمندیهای اساسی در شناخت دین و شاید شناخت فقه به معنای خاص، طراحی شده است؛ تسلط بر ادبیات عربی، منطق صوری، روش استنباط (علم اصول فقه) و… از جمله این توانمندی هاست. ظرف زمانی این آموزش نیز بیش از 15 سال است. طلبه در ضمن تحصیل آن توانمندیها در این گستره، نیازهای فوری دیگری هم دارد که باید با تدبیر هوشمندانه، در پی رفع آن باشد؛ به بیان دیگر، علاوه بر آموزش ماهیگیری، به ماهی هم نیاز دارد. برای مثال آشنایی با قرآن و حدیث، برای هر طلبه و بلکه برای هر مسلمان، یک ضرورت است. طلبه در دوره تحصیل خود، مقدمات، ابزار و امکانات آشنایی با قرآن و حدیث را فرا میگیرد؛ درک جایگاه معرفتی قرآن و روایات، صرف و نحو و بلاغت، قدرت تجزیه و ترکیب متون، توان مراجعه به کتب لغت، شناسایی منابع، آشنایی اجمالی با علوم قرآنی و علوم حدیث، توان بهرهگیری از تفاسیر مختلف، تفکر اصولی برای استظهار و استنباط از عبارت، روش فهم متون و.. . ، تجهیزاتی است که طلبه پس از سالها تحصیل در حوزه، آرام آرام آنها را فراهم میکند و با داشتن این تجهیزات، میتواند بهره شایسته ای از معارف دین به دست آورد. اما نمیتوان انکار کرد که هر طلبه ـ بلکه هر مسلمان ـ در طول مدت تحصیل، برای زندگی خویش، به آشنایی با محتوای قرآن و حدیث ـ هر چند در مراتب پایین ـ نیاز دارد. اگر فرض کنیم که تابستان و زمستان طلبه، به همین دروس متعارف صرف شود، چه زمانی برای تأمین این نیاز باقی خواهد ماند و چگونه این کاستی بر طرف خواهد شد؟
همچنین، در روزگار ما، برای طلبه لازم است که در کنار دروس خود، حداقل یک دور آثار شهید مطهری و سایر اندیشمندان دین شناس بزرگ اسلامی را خوانده باشد؛ این آثار علاوه بر اینکه طلبه را با گزارههای محوری دین آشنا میکند، به پارهای از مهمترین پرسشهای عصر ما پاسخ میدهد، توان مواجهه با نسل جوان را به ما میآموزد و در حقیقت معاشرت با اسلامشناس دردآشنای بصیری چون شهید مطهری است. این معاشرت طولانی، به انتقال حساسیتها، نگرشها، سلیقهها، روحیات و دستگاه معرفتی آن بزرگمرد میانجامد که این مهم برای طلبه بسیار مغتنم و حیاتی است.
3. دانستیم که افزودن پهنای مسیر تحصیل، بر کوتاه کردن طول مسیر اولویت دارد و طلبه به جای بیتابی و شتاب در فراگیری متون کلاسیک، شایسته است به جامعیت برنامه خود و حفظ توازن کلان آن نظر داشته باشد و در تناسب اندام فعالیتهای خود بکوشد؛ اکنون از این قاعده چند مورد را استثنا میکنیم؛
الف. طلابی که در آزمون پایان سال، نمره قبولی لازم را نیاوردهاند (تجدیدیها)، به اضطرار باید بخشی از تابستان خود را به ترمیم نقایص سال تحصیلی اختصاص دهند.
ب. پایه دوم ـ مشخصاً کتاب سیوطی و المنطق ـ برای طلابی که زمینههای آشنایی با صرف، نحو و منطق را پیش از حوزه داشتهاند و در سال اول با موفقیت کامل از حلقه مقدماتی صرف، نحو و منطق عبور کردهاند؛ ادبیات عربی و منطق، دو علم مهم کاربردی است که بیشتر، از راه تمرین و تجربه عملی جذب دستگاه هاضمه علمی طلبه میشود. سیوطی و منطق مظفر، بسط یافته آموزههای صمدیه و منطق پایه اول است و گره کوری از کار طلبه نمیگشاید. این سخن، هرگز به معنای نفی ارزش این دو کتاب نیست و به هیچ عنوان نباید توصیه به سهلانگاری تلقی شود، بلکه پیشنهادی است تنها و تنها برای طلابی که از نعمت خوشذهنی و همت و سخت کوشی بهرهمند هستند؛ اینان به خاطر داشتن این ویژگیها، کلاس درس سیوطی و المنطق را تُنُک و کممایه احساس میکنند و از تکرار مکررات آزرده خاطر و ملول میگردند. چنین کسانی، مناسب است که با برنامهریزی هوشمندانه (ترجیحاً تحت نظر یک استاد یا یکی از طلاب پایههای بالاتر)، از اواسط پایه اول، اقدام به تحصیل فشرده این دو کتاب نمایند و تا اواخر تابستان، خود را برای آزمون ارتقایی آماده کنند.
تنها تفاوت این طرح با برنامه رسمی پایه دوم، سرعت آن است؛ بنابراین همه کتاب سیوطی و المنطق، باید بدون ممیزی و تلخیص خوانده شود و کیفیت فهم متن نیز نباید آسیب ببیند. برای این منظور، باید از نوار درسی، استاد خصوصی و شروح موجود، و همچنین تجزیه و ترکیب فراوان عبارات عربی و تمرین گسترده قواعد منطقی بهره گرفت.
ج. پایه ششم (مشخصاً قسمت سوم لمعه شهید و مجلّد دوم اصول مظفر)؛ طلبه پایه ششم، طی دو سال کامل، کتاب لمعه را زیر و زبر کرده و با فراز و نشیب عبارات آن کاملاً آشناست؛ زبان فقهی شهید اول و ثانی برای او تازگی ندارد و پیچ و خمهای متن را به خوبی تجربه کرده است؛ اکنون با این سرمایه علمی، آمادگی آن دارد که بدون دستگیری لحظهبهلحظه استاد، به استقلال و به سرعت، باقیمانده کتاب را به پایان برساند. از چنین طلبهای میتوان توقع داشت که با مباحثه و مطالعه قوی، در مدت زمان کوتاهی، از عهده لمعه برآید؛ بدون آنکه آسیب قابل ذکری به کیفیت تحصیل او وارد شود، مشروط بر اینکه کتاب را از آغاز تا به اینجا به خوبی درس گرفته باشد. در جلد دوم اصول مظفّر نیز این مسئله جاری است؛ افزون بر این، حجم تحلیلهای فنی و دشواریهای نفسگیر در این مجلّد، نسبت به جلد اول، به شدّت کاهش یافته است و نیز مباحث جلد دوم، با بسط و تفصیل شگفتآوری در رسائل شیخ انصاری بازخوانی خواهد شد.
مجموع ویژگیهایی که بیان شد، فشردهسازی زمان این دو متن را تجویز میکند، بلکه این چگونگی، معمولاً کلاس درس لمعه و اصول را در پایة ششم، برای طلاب مستعد و کوشا خستهکننده و کمفایده مینماید.
د. انتهای دو کتاب رسائل و مکاسب؛ آنچه درباره لمعه و اصول فقه ذکر شد، درباره بخش پایانی کتاب رسائل و مکاسب نیز صادق است. خستگی روحی ناشی از یک دوره ارتباط مستمر با یک متن، یک قلم، یک موضوع و یک سبک نگاه که روح تنوع جو و نوگرای جوان را می آزارد، آن هم در لایههای عمیق و تخصصی دانش که به حوصله و تمرکز فراوان نیاز دارد و نیز انس گرفتن با قالب و تسلّط بر محتوای کتاب در اثر توانمندی درگیری با متن و… ، مجموعاً جواز عبور سریع از متن را برای طلبه صادر میکند.
بار دیگر تأکید میشود که این پیشنهاد، تنها یک تدبیر برای برنامهریزی علمی، براساس واقعیتها و تواناییهای طلبه است و هرگز به معنی فرو کاستن ارزش علمی این متون و یا توصیه به حذف آنها نیست.
در تابستان چه کنیم؟
1. بدون تردید، فصل تابستان باید خستگی 9 ماه تلاش علمی سنگین را بزداید و نشاط و طراوت تحصیلی را بازسازی کند. به همین منظور لازم است:
الف. برنامه کاری طلبه به صورتی متفاوت با رویه گذشته او طراحی شود تا یکنواختی برنامه به فرسایش روحی او نینجامد.
ب. تنوع شایستهای در فعالیتهای فصل تابستان در نظر گرفته شود.
ج. در صورت امکان،دست کم یک برنامه مسافرت کوتاه، به هدف تجدید قوا در نظر گرفته شود.
2. از آنجا که پیمودن راه بدون همراه دشوار است، مناسب است که دوستان طلبه، در برنامه تابستانی خود، نوعی مشارکت جمعی را تجربه کنند. کمترین اندازه این مشارکت، همفکری، همکاری و همدلی «دو» طلبه در برنامه تابستانی است.
3. تابستان بهترین فرصت برای مطالعات متفرقه است؛ منظور از این امور، دانشهایی است که برای طلبه لازم است و امکان تحصیل آن در ایام درسی وجود ندارد. پیش از این به «آشنایی با قرآن و حدیث» و نیز «آثار شهید مطهری»، به عنوان مهمترین مصادیق این مطالعات اشاره کردیم. اینک چند نمونه دیگر را یادآور میشویم:
الف. هویت صنفی روحانی؛ اطلاع انسان از موقعیت و محیطی که در آن قرار گرفته، به او کمک میکند که از فرصتها و امکانات، بهتر استفاده کند. کسی که امکانات خود را خوب نمیشناسد و یا با خطرات و آسیبها آشنا نیست، در تشخیص وظیفه خود دچار مشکل میشود. بسیار مناسب است که طلبه ضمن کار حوزوی خود، گاه از فضای روزمرّه فاصله بگیرد و از افقی دورتر به محیط حوزه، به اهداف، رسالتها و سرمایهها نظر افکند و چشمانداز وظایف آینده خود را براساس آن ترسیم کند. چنین نگاهی، جهتگیری اصلی حرکت او را اصلاح میکند.
ب. مباحث کلامی جدید؛ آشنایی با برخی مباحث بنیادین که بنای اندیشه و عمل انسان بر آن استوار است و امروزه دچار ابهامهای فراوان است، برای طلبه، هم در زندگی شخصی و هم در ارتباط اجتماعی، به خصوص با نسل جوان، ضروری است. بخش عمدهای از این مباحث در آثار شهید مطهری قابل دستیابی است. در عین حال، مناسب است که به صورت مستقل نیز به آن پرداخته شود.
ج. کتب اخلاقی؛ آشنایی با اخلاق الهی، به عنوان مهمترین هدف بعثت انبیاء، برای هر انسانی به طور عموم، و برای طلبه به خصوص لازم است. تنظیم سلوک فردی و اجتماعی انسان بر اساس هنجارهای دینی، به این آشنایی وابسته است. انس طلبه با این مباحث، موجب ارتباط با عمق پیام دین میشود و یک ضرورت به شمار میرود.
د. تاریخ؛ ضرورت مطالعه تاریخ اسلام و تاریخ سیاسی معاصر، امروزه بسیار روشن است؛ احاطه بر تاریخ که داستان زندگی ما انسانها در اعصار گذشته و در لباس دیگران است، توان تجزیه و تحلیل رخدادهای تاریخی، هم چنین هوشمندی سیاسی انسان را بالا میبرد و از گرفتاری در دام فریب ایمن میگرداند.
4. تحصیل علم تا سالهای متمادی مهمترین وظیفه طلبه است. دستهای از مهارتها، مسیر تحصیل علم را هموار و سرعت آن را زیاد مینماید. به دست آوردن این مهارتها برای طلبه، به منزله دستیابی به یک ابزار پیشرفته است که او را با صرف انرژی اندک، به نتایج بزرگ میرساند. بخشی از این مهارتها عبارت است از تندخوانی، درک مطلب، تقویت حافظه، تمرکز، خلاصهنویسی، یادداشتبرداری، مباحثه، برنامهریزی تحصیلی، تندنویسی، کتابشناسی، نویسندگی، ویراستاری، روشپژوهش و.. . برخی مهارتهای عمومی نیز برای طلبه مفید و در کارآمدی او مؤثر است؛ مانند خوشنویسی، تجوید و قرائت قرآن، آشنایی عمومی با کامپیوتر، اینترنت، ماشیننویسی (تایپ)، رانندگی وسایط نقلیه، فنون نظامی و برخی از ورزشها. فراغت ایام تابستان، زمان مناسبی برای تحصیل این مهارتها است.
5. تابستان، بهترین فرصت برای انجام فعالیتهای فرهنگی است. ضرورت فعالیت فرهنگی و چگونگی تعبیه آن در برنامه کاری طلبه، پیش از این به تفصیل بیان شدهاست.
***
به روشنی پیداست که تراکم این همه فعالیت، از گنجایش یک فصل تابستان بیشتر است و نمیتوان همه این اهداف را در فرصت دو یا سه ماه دنبال کرد، اما میتوان با برنامهریزی درست و اجرای جدّی آن، بیشترین و بهترین بهره را از فصل تابستان برد و نیز میتوان این فعالیتها را برای چند تابستان متوالی در نظر گرفت و چشمانداز کاری چند سالهای را طراحی کرد.
[1]. نهج البلاغه، حكمت 91 و 197.
منبع: آیین طلبگی، سایت عین صاد.