انقلاب کشور عزیزمان ایران، از ابتدای شکلگیری تا لحظه به وقوع پیوستن، در طول تاریخ و نیز در مقایسه با دیگر انقلابهای جهان دارای ویژگیهای کم نظیر یا بهتر بگوییم بینظیر است.
در تمام کشورهای جهان هنگامیکه ظلم و فساد طبقه حاکمیت برای عموم جامعه تحمل ناپذیر باشد، هنگامیکه مردم میان آنچه از حاکمیت در برآورده ساختن نیازها و خواستههایشان و آنچه حاکمیت خود در برنامههایش برای مردم در دستور کار قرار داده است فاصله وجود داشته باشد، هنگامیکه در جامعه مردم مستضعف روز بهروز فقیرتر و مردمی که ارتباط نزدیک با حاکمیت دارند و یا درباریان غنیتر شوند، آنگاه این صدای خشم و نفرت مردم محروم جامعه است که طغیان میکند و بر آن میشوند که نظام ظلم را سرنگون کنند تا نظام جدیدی که امیال و خواستههایشان را تامین کند را بر پا سازند.
انقلابی که در سال 57 در میهن ما به رهبری امام فرزانهای همچون خمینی کبیر به پیروزی رسید با اراده و وحدت تمام ملت ایران ریشه گرفت. ملتی که در تمام طول حاکمیت رژیم منحوس پهلوی هیچگاه مورد توجه قرار نگرفت، هیچگاه به ارزشها و آرمانهای اسلامیشان بها داده نشد، هیچگاه آراءشان در تصمیمگیری در امور مملکتی به حساب نیامد.
رژیم پهلوی برای دانشجویان و قشر فرهنگی و روشن فکر جامعه نیز ارزش قائل نبود.
آری، حکومتی که تمام اختیارات و تصمیم گیریهایش در گرو دستورات کشورهای غربی باشد این چنین بیشتر انتظار نمیرود که فکر ملت و آبادی کشورش باشد.
وابستگی تمام عیار حکومت پهلوی به غرب، به ویژه آمریکا و بیاختیاری دولتمردان در تصمیمگیریهای اصلی کشور مهمترین مشکل این کشور بود. آنها میگفتند چه کسی باید چه شغلی در دولت داشته باشد، هرکس که برایشان منفعت آور بود در والاترین جایگاه و بالعکس هر کسی که برایشان تهدید و خطر بود تمام قدرتشان را به کار میانداختند که او را کنار بزنند.
در این مملکت، اگر کاری به نفع آمریکاییها بود، به وسیلهی دولت پهلوی انجام میگرفت. اگر کاری به ضرر آنها و به نفع مردم بود، انجام نمیگرفت؛ بلکه با آن کار، مقابله هم میشد؛ استقلال نداشتنن یک کشور، اینگونه است.
اما قبل از آنکه به شکلگیری و نحوه بهوقوع پیوستن انقلاب اسلامی بپردازیم خالی از لطف نیست که ابتدا به شخصیت و خصوصیات اخلاقی والای رهبر انقلاب بپردازیم.
امام خمینی در پیروزی انقلاب همان نقشی را ایفا کرد که لنین در پیروزی انقلاب روسیه و مائوتسه در انقلاب چین ایفا کردند، اما با این تفاوت چشمگیر که لنین و مائوتسه دست در دست قوای نظامی و نیروهای مسلح کشورشان بودند و هزاران حمایتکننده درون سازمانی را در پشت سر داشتند در صورتیکه امام خمینی هیچ نوع نیروی نظامی را در اختیار نداشت، او حتی در خاک وطن خود هیچ ستاد انتخاباتی نداشت و هزاران فرسنگ آن سوی مرز در پاریس رهبری مردم را عهدهدار بود.
حال اینکه هیچ انقلابی به پیروزی نخواهد رسید مگر آنکه به نیروهای مسلح آن کشور مسلط شوند یا اینکه نیروهای نظامی به انقلابیون بپیوندند.
با این توصیف براستی چه چیز سبب موفقیت امام عزیزمان در جلب نیروهای مردمی شد، که تنها با صدور یک پیام از خارج از مرز ایران تمام اقشار جامعه به خیابانها می آیند و سینههای خود را در برابر آتش گلولهها سپر میکردند؟
از شهرهترین ویژگیهای امام خمینی میتوان به بیپروایی، شجاعت و جرأت ایشان اشاره کرد، با یقین میتوان گفت که در 2 قرن اخیر میان روحانیون و سیاستمداران نمونهاش را ندیدهایم.
امام با چه پشتوانه و اتکا بر چه قدرتی، رهبران کشورهای غرب را به جرم دخالت در امور مملکتی و حمایت از رژیم پهلوی محکوم میکرد؟
امام هیچگاه از حرف خود ذرهای کوتاه نیامد، با اینکه هزاران کیلومتر از ایران فاصله داشت درباره آینده ایران و سرنوشت شاه و اینکه شاه باید برود سخن میگفت.
در آن دورهای که شاه ایران تمام مخالفان خود را سرکوب و یا از صحنه سیاست خارج میکرد امام خمینی با عزمی راسخ به مخالفت با او میپرداخت.
بر صفحه تاریخ چه زیبا تصویر بست آن سخنرانی حماسی عاشورای سال 1342 که امام از محمدرضا پهلوی بهعنوان برده رژیم صهیونیست یاد کرد و او را ناتوان و ذلیل و مهره دست اجانب غرب خطاب کرد.
در آن دوران که تجملگرایی، مال اندوزی، نادرستی و فساد در میان طبقهی بالای جامعه موج میزد امام خمینی به همان سبک زندگی ساده زیستی که برگرفته از سیره و منش معصومین(ع) بود ادامه میداد.
امام جامعهی ایران را بخوبی میشناخت و به همین خاطر زمان شروع مبارزات را بهخوبی تشخیص داد.
امام عزیزمان در دوران چهارده سالهی تبعید، با برگزاری سخنرانی و ارسال پیام به مردم ایران و حتی جهان، آنها را از بیکفایتی و ظلم و فساد رژیم طاغوت پهلوی آگاه میساخت.
امام، شاه ایران را دلیل تمام نابسامانیهای جامعه میدانست و در سخنرانیهایش به ارتباط و همکاری دولت او با رژیم صهیونیستی و وابستگی نظامی و اقتصادی به بیگانگان غربی و نابودی فرهنگ کهن سرزمینمان اشاره میکرد و تنها راه مبارزه با این بی عدالتیها و سرنگونی ظلم را اتحاد تمام قشرهای جامعه میدانست.
اما چه نیروهایی آتش انقلاب اسلامی را برافروختند؟
میدانیم که همه گروههای سیاسی که مخالف سر سخت رژیم پهلوی بودند همه در سالهای آخرین دهه 40 سرکوب شده بودند و تنها پایداری و حملات کوبنده امام خمینی از نجف به سوی رژیم پهلوی نمایان بود.
طبقهی متوسط جامعه، بازاریان، بازرگانان و کسبه، امام خمینی را دشمن صلح ناپذیر شاه و حامی ارزشهای دینی و اسلامی میدانستند و حتی دانشجویان و روشنفکران نیز او را بهعنوان حامی مردم و رهبری میشناختند که قصد دارد مملکت را از وابستگی و نیز ظلم و فساد رهایی بخشد و آزادی و آزادگی را به کشور حاکم کند.
مردم ایشان را روحانی مبارزی میدانستند که تلاش دارد با پیروی از تعالیم دینی قدرت را از زورمندان گرفته و به ملت بازگرداند و عدالت را در سراسر میهن بر قرار کند.
به همین دلیل تمام اقشار جامعه اعم از کشاورز، کارمند، دانشجو و روحانیون و غیره آیتالله خمینی را منادی حق و عدالت، مدافع محرومان و الهامبخش آرزو هایشان میدانستند.
پر اثرترین نیروهایی که امام رهبریشان را عهدهدار بود روحانیون جوان در نهادهای مذهبی و خیل عظیمی از قشر محروم جامعه بودند.
آن ها در قیام 15 خرداد سال 42 وفاداری بی چون و چرای خود را نسبت به امام به اثبات رساندند، آنها امام را منشوری از جرأت و مقاومت همچون حضرت علی (ع) در مبارزه با معاویه می دیدند.
پس از قیام و کشتار 15 خرداد حتی آن عده از روحانیون که موافق دخالت در امور سیاسی کشور نبودند به یاری امام شتافتند و با به راه انداختن شبکههای مخفی از طریق مساجد، پیامها و دستورات امام را به گوش مردم میرساندند.
با وجود اینکه علما و مذهبیون در شهرهای مذهبی کشور همچون مشهد مقدس، قم، یزد و اصفهان بهعنوان مخالفان رژیم از سالها پیش فعالیت داشتند اما دانشجویان در سالهای اول دهه 50 مبارزات خود را در تهران از سر گرفتند. بهار سال 57 روند اعتراضها، در حدی نبود که به انقلاب منجر شود. در بسیاری از کشورهایی که رژیم استبداد و دیکتاتوری بر آنها حاکم است، تظاهرات اعتراضآمیز برگزار میشود بی آنکه به شورش و انقلاب منجر شود.
اما هنگامی که فساد از استبداد پیشی گرفت، و خواستههای مشروع و منطقی قشرهای وسیعی از جامعه، با بیاعتنایی روبهرو شد، فریاد اعتراض مردم، به حرکت تبدیل میشود و چنانچه این حرکت بهوسیلهی مردان شایسته و مورد اعتماد مردم رهبری شود، به پیروزی منتهی میشود.
تظاهرات مردم وطن دوست و غیورمان، در ماههای اول سال 1357 نخست جنبه اعتراض به روش کلی رژیم شاه داشت، سپس به خواستههای رفاهی و سیاسی تبدیل شد، و با رهبری فرزانه امام خمینی به شورش و انقلاب انجامید و با چنان شتابی به پیروزی رسید که مردم ایران و جهانیان را شگفت زده کرد.
گری سیک استاد دانشگاه کلمبیا که بر موضوعات خاورمیانه بخصوص ایران فعالیت دارد، میگوید:
هیچکس آماده مواجه شدن با انقلاب ایران نبود، دولت کارتر نیز در برابر اوجگیری انقلاب و فروپاشی سریع رژیم شاهنشاهی ایران غافلگیر شد.
شاه و اطرافیانش نیز از آنچه در ماههای آخر سال 57 در ایران روی داد تصور درستی نداشتند، حتی تا چند هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانستند درباره علل سقوط رژیم، تحلیل درست و منطقی بعمل آوردند.
ریچارد فالک استاد دانشگاه آمریکایی پرینستون که در چهارم بهمن 57 به ایران سفر کرده بود و سپس با امام خمینی در پاریس ملاقات داشت، در مقالهای که در نیویورک تایمز انتشار یافت، آیتالله خمینی و اطرافیانش را میانهرو و جنبش او را قابل ستایش و امام را حامی حقوق مردم ایران دانست.
از دیدگاه رهبر معظم انقلاب امام خامنهای، مهمترین عامل شکلگیری انقلاب، که میتوان تمامی عوامل شکلگیری انقلاب را به آن مرتبط دانست، اسلام و تعالیم و آموزههای آن بود. مقام معظم رهبری معتقدند علت موفقیت امام خمینی(ره) در جریان انقلاب اسلامی، پشتیبانی و حمایت مردم از حرکت ایشان این بود که شعار اسلام و حاکمیت آن را صریح، روشن، بیپرده و با جرأت و جسارت روی دست گرفت و به مردم اعلام کرد.
ایشان در توضیح این موضوع میفرمایند: «امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کردند؛ معنای حکومت را بیان کردند؛ معنای انسان را بیان کردند و برای مردم تشریح کردند که چه بر آنها میگذرد و چگونه باید باشند. حقایقی را که اشخاص جرأت نمیکردند بگویند، ایشان بهطور صریح (نه به شکل درونگوشی، نه به شکل شبنامه، نه آنطوری که گروهها و احزاب بهصورت بسته و سلولهای حزبی و برای کادرهای حزبی بیان میکنند) روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کردند. این بود که مردم پاسخ گفتند.»
رهبر معظم انقلاب بیتوجهی و ارزش قائل نشدن رژیم پهلوی برای عقیده و ایمان اسلامی مردم و فعالیتهای ضداسلامی رژیم گذشته را مهمترین عامل نارضایتی مردم از رژیم شاه میدانند و معتقدند اگر چه مردم از اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود در رژیم گذشته ناراضی بوده و آن را حس میکردند، اما آنچه بیش از همهی اینها مردم را رنج میداد، بیتوجهی نظام حاکم به ارزشها و عقاید اسلامی و توهین به سنن و آداب و رسوم اسلامی بود.
انقلاب ما برای اسلام بود. نمیگوییم که مردم از اوضاع کشور در دوران حکومت طاغوت، ناراضی نبودند و تغییر آن را نمیخواستند. مردم از همه چیز دوران طاغوت ناراضی بودند. مردمی که وقتی در دوران سلطنت طاغوت (چه در رژیم وابستهی پهلوی و چه در غالب حکومتهای قبل از آن) چشم خود را باز میکردند و حقایق را میدیدند، سختی و بدی و ذلت و نابودی شخصیت خود را احساس میکردند. طبیعی بود که بخواهند در زندگی و معیشتشان این سختیها تغییر پیدا کند، اما اساس همهی آن سختیها یک چیز بود و آن این بود که هیچکس برای مردم و عقیده و فکر و ایمان آنها ارزشی قائل نبود. مردم، اسلام و رسوم اسلامی را میخواستند، ولی دستهای قدرت و حکومت، ضداسلام را تبلیغ میکردند.
خبرگزاري دفاع مقدس- 1395/11/16