فاصله طبقاتی یا گسل طبقاتی؟ خوب است انسان از بلایای طبیعی مانند سیل، خشکسالی و زلزله درس های را بگیرد. شاید گسل طبقاتی واژه ای ناموس باشد، اما اگر زلزله های اخیر در ایران را به یادآوریم شاهد هستیم که این گسل ها در صورت بی توجهی، چه خسارت هایی را می تواند برای ما در برداشته باشد.
به نظر می رسد بتوان دو نوع گسل را برشمرد؛ گسل زمین و گسل طبقاتی که اولی مربوط به جامعه زمین شناسی است و در زیر زمین روی می دهد و دوم مربوط به جامعه شناسی بوده و در سطح زمین روی می دهد که نادیده گرفتن آن خود می تواند پیامد گسل نوع اول را در بر داشته باشد.
با تسامح می توان گسل طبقاتی را به جای تضاد طبقاتی به کار برد. تضاد وقتی روی می دهد که اختلاف ها در سطحی از شناخت، و عینی باشد، اما گسل کلمه ای که بسیار عمقی تر بوده و حالتی ذهنی در بر دارد. در واقع گسل وقتی اتفاق می افتد که سطح تضاد ها بسیار زیاد بوده و در ذهن آدمی نیز خطور نکند، اما باید گفت که این اختلاف در جامعه اسلامی ما وجود دارد. بنابراین وقتی از تضاد طبقاتی صحبت به میان می آید در ابتدای امر اقتصاد به ذهن خطور می کند اما باید از عوامل، آثار و پیامدهای «فرهنگی» نیز نام برد، چرا که در علوم انسانی نمی توان بار معنایی واژه ها را به طور کامل تفکیک کرد، و وقتی صحبت از تضاد طبقاتی به میان می آید؛ عوامل، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را در بر خواهد داشت به ویژه اگر این تضاد گسل مانند باشد که بار معنایی آن چند برابر خواهد شد. در اینجا به پیامدهای اقتصادی و فرهنگی تضاد طبقاتی می پردازیم.
در ابتدا باید گفت؛ وجود اختلاف بین انسان ها، امری بدیهی است که لازمه پیشرفت کار بشر می تواند باشد، اما اگر این اختلاف بیش از حد معمول باشد، جای تأمل دارد. همچنین از دو عامل انسانی و طبیعی در به وجود آمدن اختلاف های بین انسان ها می توان نام برد که عامل طبیعی؛ همانطور که از اسمش می آید طبیعت انسان است و چاره گریز از آن نیست و عامل انسانی، که البته برخی از اینگونه اختلاف ها لازمه اجتماع است که بستگی به تلاش انسان ها دارد و برخی دیگر می تواند حالتی افراطی در جامعه داشته باشد که به نظر، اخلاقی نمی توان تصور کرد و بی شک نوعی نقص برای جامعه به شمار می رود و مانند گسل در زمین شناسی عمل می کند و بعضاً عواقب آن بسیار برای جامعه انسانی خطرناک بوده و عدم بلوغ بشری را می رساند.
قرآن کریم جامعه ابتدایی را امتی واحد می داند(بقره/ آیه 213) که از آن تعبیر امت واحده می رود که پس از آن(امت واحده) شرایط و وضعیت اقتصاد نقش مهمی را در بردارد که سرچشمه آن می تواند زیاده خواهی برخی نسبت به دیگران باشد که این امر را می توان مهترین عامل اختلاف، تضاد و گسل طبقاتی برشمرد. در حقیقت ازیاد انواع اختلاف ها به صورت افقی و عمودی عاملی جز قدرت گیری برخی و زورگویی بر دیگران نمی توان برنشمرد. علامه طباطبایی با توجه به این مطلب در تفسیر گرانبار خود می آورد: فاصله طبقاتي زياد شد و زورمندان و اولادي كه داشتند حقوق ضعفا را پايمال كردند و زورگويان زيردستان خود را ضعيف شمردند و به دلخواه بر آن حكومت كردند.» (طباطبايي، 10، 248). بنابراین اختلاف و تضاد را صرفاً نمی توان اقتصادی دانست و دیگر عوامل نیز در آن بسیار دخیل هستندٍ، اما امروزه شاید مهترین عامل تضاد و اختلاف ها در سطح جامعه، عامل اقتصادی باشد چرا که با توسعه نظام سرمایه داری بسیاری از فرهنگ های سرمایه دارانه را نیز جایگزین فرهنگ های بومی کرد که پیامدهای فرهنگی و اقتصادی به دنبال خود در جوامع کمتر توسعه یافته پدید آورد.
پیامدهای اختلاف طبقاتی در جامعه
اولین پیامد اختلاف طبقاتی، فشارهای روانی است که از قیاس افراد نسبت به همدیگر سرچمشه می گیرد. در حقیقت افراد در پس ذهن خود، خواه یا ناخواه بسیاری از رفتارهای خود را با توجه به همنوعان خود بروز می دهند. بنابراین اگر فردی از نظر اختلاف فرهنگی در سطح پایین تری باشد، سعی می کند خود را به مرحله بالا برساند و در صورتی که نتواند به آن سطح برسد، پس خشونت می تواند یکی از خالی کردن ناتوانی خود در سطح جامعه باشد و نوعی بدرفتاری در اجتماع را به بار آورد.
اینگونه بدفتاری ها در جامعه سطح خشونت ها را در جامعه افزایش داده و می تواند عامل دوم یعنی بدبینی به فرهنگ بالاتر را پیش آورد و نوعی تلاش، سعی و کوشش خود را کم کند و دست به بی بند و باری بزند و باعث تحریک به سمت بسیاری از خلاف های اخلاقی، شرعی و قانونی حرکت کند.
پس بدبینی فرهنگی به همراه مقایسه ها و چشم و همچشمی ها خود می تواند باعث طلاق، اعتیاد، دزدی، تکدی گری، فسق و فجور باشد. در واقع باید گفت؛ این معضل های اجتماعی هم ناشی از عوامل اقتصادی است و هم عوامل فرهنگی و مرزبندی مشخصی نمی توان برای آن تعیین کرد. مثال های زیادی را می توان برای این عوامل برشمرد، اما ملموس ترین مثال که بعضاً در بین همه ما یا فامیل های ما می تواند وجود داشته باشد، بی توجهی هایی است که ناشی از پارتی بازی هایی می شود که در هرجایی تا حدودی می توان آن را لمس کرد. همچنین مثال دیگر؛ اینکه بسیاری از جوانان با اینکه دارای شغل هستند اما متاسفانه تورم بالا و دخل با خرج نخواندن درآمدها نیز خود عامل مهمی در تضادهای طبقاتی می تواند باشد، چرا که شخصی که پول و ثروت دارد و صاحب شرکت است اگر تورم بالا رود به آن اندازه نیز سود می برد، پس این شخص تورم را به آن صورت لمس نخواهد کرد، اما اگر شخصی که حقوق ماهیانه یک میلیون دارد، اگر نان شبش از 800 تومان به 1000 تومان افزایش پیدا کند، حتی در خرید این نان نیز دچار مشکل خواهد شد. پس بی دلیل نمی تواند باشد که بسیاری از معضلات اجتماعی ناشی از اقتصاد و بدبینی های فرهنگی باشد. بنابراین فاصله طبقاتی خود موجب کاهش کارایی افراد (به خصوص افراد کم درآمد) خواهد شد.
پس، همانطور که قبلا اشاره آن رفت، باید پذیرفت عامل اقتصادی مهترین عامل تضاد طبقاتی است که از جمله مهترین دلایل آن را می توان چنین برشمرد؛ عدم یکسانی توزیع منابع اقتصادی در سطح جامعه، فراهم نبودن شرایط برای رشد اقتصادی برای همه افراد جامعه در یک سطح، نامناسب بودن بسیاری از بخش های اقتصادی با توجه به نوع نیاز کشور، بی توجهی به خواسته ها و تقاضاهای مردمی، بی توجهی مرفهین به دردها که خود حاکی از نوعی بی اخلاقی در جامعه هست، بی توجهی به فرامین الهی و انسانی نزد بسیاری از مرفهین و در نهایت که گزینه مهمی هست، رفاه زدگی بین مسئولین کشوری است.
اما چاره کار چیست
شاید اولین کار این باشد که مسئولین کشوری به این حدیث یا ضرب المثل اعتقاد عملی داشته باشند که «الناس علی دین ملوکهم». به عبارتی؛ هرگاه مسئولی اعتقاد عملی به کاری داشت در صورتی حرف آن مقام به جان و دل می نشیند که قبل از گفتنش، خود، به آن جامه عمل بپوشاند و نه صرفاً لقلقه زبانی باشد.
دومین چاره، توجه به نیازسنجی های کشور طبق برنامه ریزی بلند مدت و هدفمند است که این امر خود می تواند بسیاری از مشکلات را حل کند.
سومین چاره توزیع مناسب منابع بین ملت هست، زیرا اگر اینکار به صورت شفاف انجام شود، سطح توقع مردم به نوعی پایین می آید و در واقع فرهنگ کار و تلاش رونق خواهد گرفت.
چهارمین چاره اندیشی؛ تقویت، تبلیغ عملی و اعتقادی و گسترش فرهنگ های الهی، شرعی، اخلاقی، پسندیده و انسانی از جمله فرهنگ زکات، انفاق، هبه، خمس، صدقه، و… در جامعه است که به نظر می رسد در جامعه ما با توجه به وجود پیشنه ای اینگونه فرهنگ ها، شاید بتوان گفت، این چاره چهامی اگر به صورت دقیق در نزد افراد جایی بگیرد، بی شک بسیاری از مشکلات و معضلات جامعه رخت خواهد بست و گسل های طبقاتی به مرور به تضاد تبدیل شده و تضاد ها نیز به اختلاف های جزئی تبدیل خواهد شد که البته این کار در صورتی جامعه روی خواهد داد که همزمان با سه چاره جویی در سطح اعلی رخ دهد و گرنه اولاً نه «مجری» برای این چاره چهارم خواهد بود و نه کار به صورت دلسوزانه و همراه با تعهد پیش خواهد رفت و مشکلات یکی پس از دیگری رفع خواهد شد.
منابع:
قرآن کریم.
تفسیر المیزان.