کسی كه مى خواهد تبليغ كند بايد سخن خود را بگويد و از كسی هم نترسد، تا مباد در اثر ترس چيزى را كه خدا واجب كرده ناديده بگیرد. و بايد در انتظار فشار از سوى ديگران هم باشد و براى روبرو شدن با آن خود را آماده سازد. كمترين اين فشارها پراكنده شدن مردم از اطراف او و تنها ماندنش يا زندان و شكنجه و تبعيد از سوى حاکمان ستمگر و فاسد است. استقامت در برابر اين ها به رسيدن به اهدافش در دنيا يعنى هدايت مردم و دگرگون ساختن ايشان و در آخرت به راهبرى آنان به بهشت جاويد منتهى مى شود.
از این رو آیه 39 سوره احزاب به يكى از مهمترين برنامه هاى عمومى انبياء اشاره كرده، مى فرمايد: «پيامبران پيشين كسانى بودند كه تبليغ رسالت هاى الهى مىكردند و از او مى ترسيدند و از هيچ كس جز خدا واهمه نداشتند»(الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ). یعنی ای پیامبر تو نيز در تبليغ رسالت هاى پروردگار نبايد كمترين وحشتى از كسى داشته باشى هنگامى كه به تو دستور مى دهد يك سنت غلط جاهلى را درهم بشكنی هرگز نبايد در انجام اين وظيفه كمترين نگرانى از ناحيه گفتگوى اين و آن به خود راه دهى كه اين سنت همگى پيامبران است.
اصولا كار پيامبران در بسيارى از مراحل شكستن اين گونه سنت ها است و اگر بخواهند كمترين ترس و وحشتى به خود راه بدهند در انجام رسالت خود پيروز نخواهند شد قاطعانه بايد پيش روند، حرف هاى ناموزون بدگويان را به جان خريدار شوند و بى اعتنا به جوسازي ها و غوغاى عوام و توطئه فاسدان و مفسدان به برنامه هاى خود ادامه دهند چرا كه همه حساب ها به دست خدا است. لذا در پايان آيه مى فرمايد: «همين بس كه خداوند حافظ اعمال بندگان و حسابگر و جزا دهنده آن ها است»(وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً). این تعبیر دليلى است براى اين موضوع كه رهبران الهى نبايد در ابلاغ رسالات خود وحشتى داشته باشند چون حسابگر زحمات آن ها و پاداش دهنده خدا است.
این آيه دليل روشنى است بر اينكه شرط اساسى براى پيشرفت در مسائل تبليغاتى قاطعيت و اخلاص و عدم ترس و وحشت از مردم است مبلغ باید جز از خدا از هیچ کس ترسی نداشته باشد. آن ها كه در برابر فرمان هاى الهى خواسته هاى اين و آن و درخواست های بى رويه گروه ها و جمعيت ها را در نظر مى گيرند، و با توجيهاتى حق و عدالت را تحت تاثیرافکار و اعمال آن ها قرار مى دهند، هرگز نتيجه اساسى نخواهند گرفت، هيچ نعمتى برتر از نعمت هدايت نيست، و هيچ خدمتى برتر از بخشش اين نعمت به انسانى نمى باشد، و به همين دليل پاداش اين كار برترين پاداش ها است.
لذا در حديثى از امير مؤمنان(ع) مى خوانيم: «هنگامى كه رسول خدا (ص) مرا به سوى يمن فرستاد فرمود با هيچ كس پيكار مكن مگر آن كه قبلاً او را دعوت به سوى حق كنى، به خدا سوگند اگر يك انسان به دست تو هدايت شود براى تو بهتر است از تمام آنچه خورشيد بر آن طلوع و غروب مى كند».(1) و باز به همين دليل است كه مبلغان راستين بايد نيازى به مردم نداشته باشند و نه ترسى از هيچ مقامى كه آن نياز و اين ترس بر افكار و اراده آن ها خواه و ناخواه اثر مى گذارد. يك مبلغ الهى به مقتضاى: «وَ كَفى بِاللَّهِ حَسِيباً» تنها به اين مى انديشد كه حسابگر اعمال او خدا است، و پاداشش به دست او است، و همين آگاهى و عرفان به او در اين راه پر نشيب و فراز مدد مى دهد.
منبع: تفسير نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ج17، ص: 330
———-
پی نوشت:
1. الكافي (ط - الإسلامية)، محمدبن یعقوب کلینی،ج5، ص: 28
برگرفته از سامانه اشتراك محتوا رضوي