فارغ التحصیل مکتب امام حسین علیه السلام با رتبه الف
حادثه عاشورا همچون دانشگاهی بزرگ و بین المللی است که دانش آموختگانی بس والا مقام و شاخص را به جامعه انسانی تحویل داده است، دانش آموختگانی که در این مکتب کسب معرفت و فیض کرده اند و از دانشگاه عاشورا فارق التحصیل شده اند، بهترین الگو و اسوه برای جامعه انسانی به شمار می آیند، از اینرو سزاوار است با اقتباس و الگو برداری از زندگی آن بزرگان، شیوه و روش زندگانیشان را چراغ راه خود قرار داد.
یکی از بزرگ ترین و شاخص ترین دانشجویان مکتب امام حسین(علیه السلام)، مُسْلِم بن عَقیل بن ابی طالب (شهادت: ۶۰ق)، از آل ابوطالب، که پسرعموی امام حسین(علیه السلام) می باشد. مسلم در قیام عاشورا سفیر امام حسین(علیه السلام) بود که به دستور حضرت عازم کوفه شد. او در تاریخ درخشان زندگی خود حضور در برخی فتوحات مسلمانان و همچنین جنگ صفین را در پرونده دارد. مسلم به دستور امام حسین(علیه السلام) مأموریت یافته بود که از احوال شهر کوفه و کسانی که با امام اعلام بیعت کرده بودند باخبر شود. وی در بدو ورود به کوه متوجه شور و اشتیاق کوفیان برای بیعت با امام می شود، ازینرو نامه ای در خصوص آمادگی کوفیان به امام می نویسد ولی دریغ که این وفاداری و اعلام حضور با ورود «عبید الله بن زیاد» به کوفه، نقش بر آب می شود و ترس و هراس کوفیان زمینه شهادت این یار باوفای امام را فراهم می کند.
درس هایی که «مسلم» گذرانده بود
1-عبودیت و بندگی
یکی از زیباترین و با ارزش ترین صفات و ویژگی های ممتاز «مُسْلِم بن عَقیل»، عبودیت و بندگی او در برابر باری تعالی است، گزارش های تاریخی که در منابع اسلامی در خصوص او نقل شده است به خوبی گویای این شاخص زندگیش است، به طوری که مسعودی در مروج الذهب می نویسد: «وقتی ابن زیاد ملعون، از قاتل مسلم بن عقیل پرسید: هنگام قتل مسلم(علیه السلام) چه می گفت: « مسلم (علیه السلام) وقت قتل دایماً در حال تسبیح و تکبیر و تهلیل پروردگار بود و از او طلب آمرزش می کرد.»[1] سید بن طاووس نیز در کتاب لهوف نحوه ارتباط «مسلم» با خدا را در لحظه شهادتش این چنین گزارش می کند: «ابن زیاد، بکیر بن حمران را مأمور نمود که مسلم را بر بام دارالاماره ببرد و به قتل برساند. مسلم در بین راه تسبیح خدا می گفت و از خداوند طلب آمرزش می کرد و درود بر رسول خدا(صلی الله و علیه اله) می فرستاد.»[2]
2-اطاعت پذیری و پشتیبانی از ولایت
از بارزترین شاخص های زندگی «مسلم بن عقیل»، اطاعت پذیری و ولایت مداری است، مسلم مطیع محض امام بود و در فرمانبری و انجام وظایف و مسئولیت های محوله ذره ای درنگ و تردید به خود راه نمی داد؛ این ویژگی مسلم نه فقط در زمان امام حسین(علیه السلام)؛ بلکه در زمان امام علی(علیه السلام) به منصه ظهور و اثبات رسیده بود، او در زمان امام حسن(علیهالسلام) نیز از جمله یاران با وفا و بر جسته آن حضرت به شمار میرفت.[3] این محبت و ولایت مداری نسبت به خاندان عصمت و طهارت به گونه ای بود که پیشتر در منابع روایی نیز مورد توجه پیامبر گرامی اسلام قرار گرفته بود، برای نمونه جناب صدوق در روایتی از رسول اکرم(صلی الله علیه و اله) این چنین پرده از محبت و ولایت مداری عقیل و فرزندانش بر می دارد:
«روزي اميرالمؤمنين (عليه السلام) از پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله) پرسيد: اي رسول خدا! آيا عقيل را دوست مي داري؟ پيامبر(صلي الله عليه وآله) در پاسخ فرمود: آري! به خدا قسم او را به دو جهت دوست مي دارم: يكي به خاطر خودش و ديگري به خاطر محبّت ابو طالب نسبت به او. [سپس در آينده روشنِ فرزند برومند او مسلم (عليه السلام) نگريست و فرمود:] و به تحقيق كه فرزندش در راه محبت و دوستي فرزند تو كشته مي شود پس اشك ديده مؤمنان بر او فرو مي ريزد و فرشتگان مقرب [درگاه پروردگار] بر او درود مي فرستند.»[4]
3-جلب اعتماد امام معصوم
مسلم از لحاظ درایت و تقوا به گونه ای خود را پرورش داده بود که مورد توجه و اعتماد امام معصوم قرار می گیرد از اینرو امام حسین(علیه السلام) او را مناسب مأموریت های خطیر و حساس می بیند، کما اینکه در منابع روایی نقل شده است وقتی امام حسین(علیه السلام) به مردم کوفه نامه می نویسد مسلم را این چنین معرفی می کند: «همانا من برادرم و پسر عمويم و شخص مورد اعتماد اصحابم، يعني مسلم بن عقيل را به سوي شما (مردم كوفه) مي فرستم تا حقيقت امر شما را به من اعلام كند و آنچه از اجتماع شما براي او روشن مي شود به من بنويسد.»[5]
4-شجاعت و دلیر مردی
حضور مسلم در معرکه های خطرناک و جانکاهی همچون صفین، در اين جنگ، امام علی (علیه السلام) ميمنه سپاه خود را به امام حسن (عليه السلام،) امام حسين (عليه السلام)، عبد الله جعفر و مسلم بن عقيل (عليه السلام) البته جناب مسلم سپرد.[6] مسلم در فتح سرزمین «بهنساء» نیز شرکت داشته است که این تنها گوشه ای شجات مسلم را نمایان می کند.
5-بصیرت، آگاهی و دشمن شناسی
به طور قطع و یقین اگر بصیرت و دشمن شناسی مسلم نبود نمی توانست در لحظه حساس زندگی بهترین انتخاب را داشته باشد و از مسئولیت های خطیر و جانکاه سرباز می زد، ولی بینش ژرف مسلم موجب شده بود که به خوبی مسئولیت خود را بشناسد و ذره ای در انجام آن شک وتردید به خود راه ندهد. شاید اگر بصیرت مسلم نبود ماننده عده ای از بنی هاشم که با امام حسین(علیه السلام) همراهی نکردند او نیز از قافله عاشورا عقب می ماند.
پی نوشت ها:
[1]. مروج الذهب ج 3 ص 73.
[2]. سید بن طاووس، لهوف، ص77.
[3]. رجال طوسی، محمد بن حسن طوسی، ج۱، ص۹۶.
[4]. الأمالي( للصدوق)، ص129.«يَا رَسُولَ اللَّهِ اِنَّكَ لَتُحِبُّ عَقِيلاً قَالَ اِي وَ اللَّهِ اِنِّي لَاُحِبُّه…»
[5]. اخبار الطوال، دينوري، ص 230. «وَ انّي باعِثٌ اليكُم بِاخي وَ ابْنِ عَمّي وَ ثِقَتي…»
[6]. مناقب آل ابي طالب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 197.
منبع: تبیان