از غزه رفتیم و در دیرالبلاح آواره ماندهایم!
روایت نور اینگونه است که همیشه یک بمب یا یک گلوله، یک موج ترس را با خود به همراه دارد و با افزایش تعداد شهدای مردم غزه انگار از مذاکرات برای پایان دادن به این جهنم به وجود آمده توسط رژیم اشغالگر دورتر میشوند.
-«نور الاسی» 21 ساله با حمله نیروهای صهیونیستی با خانوادهاش به دیرالبلاح میروند تا شاید با تمام شدن جنگ دوباره با امید به خانههایشان برگردند. به امید برگشت تمام وسایلش که یادآوریهای کوچکی در خانه آرامشبخششان داشتند را برمیدارد تا با آخرین حمله دوباره به خانه امنشان برگردند اما برگشتشان طولانی میشود.
-«نور» با تمام امیدی که داشت، حس میکرد مثل همیشه حمله رژیم اسراییل یک هفته یا شاید یک تا دو ماه طول میکشد و بعد همهچیز به حالت آرامش قبل برمیگردد اما متاسفانه جنگ بیش از 10 ماه است که طول کشیده و تمام نمیشود.
-این دختر 21 ساله با مرور خاطراتش در خانهای که در غزه داشتند دیگر نمیداند برگشت به خانه یا داشتن خانه برایش رویا باقی میماند یا باز هم میتواند در کنار خانوادهاش صاحب خانهای گرم و صمیمی شود و به قول نور این دردناکترین و وحشتناکترین اتفاقی است که برای مردم غزه رخ داده که خانههایشان ویران شدند.
-روایت نور اینگونه است که همیشه یک بمب یا یک گلوله، یک موج ترس را با خود به همراه دارد و با افزایش تعداد شهدای مردم غزه انگار از مذاکرات برای پایان دادن به این جهنم به وجود آمده توسط رژیم اشغالگر دورتر میشوند.
-اسراییل بیش از 40 هزار نفر را کشته و مردمی که در این وضعیت گرفتار شدند میدانند که قطعا این آمار بیشتر است چون خانههایی که بمباران شدهاند و افراد زیر آوار ماندهاند هنوز کاملا مشخص نشدهاند و آواربرداری صورت نگرفته و آوارها پاک نشده است و البته ما هم هر بار با پرتاب بمب از خودمان میپرسیم، کجا برویم؟
-بزرگترین آرزویم این است که کشورم را آزاد ببینم، ادامه تحصیل بدهم و در دانشگاه تحصیل کنم و بعد میراث و تاریخمان را به جوانان کشورم آموزش بدهم ولی در حال حاضر ما از خانهمان در غزه رفتیم و امروز در دیرالبلاح شهری که قبلا درخت زیتون و نخل داشت اما الان خفه است، آواره ماندهایم.
منبع: تبیان
شعار معروف فرزند کمتر زندگی بهتر از کجا به ایران آمد؟
تحولات جمعیت در ایران فراز و نشیبهای بسیار زیادی پیدا کرده است، واقعیت آن است که تحولات جمعیتی ایران به ویژه در هر دو پهلوی فراز و فرود داشته است و تفکرات کنترل موالید و کم کردن تعداد فرزندان داشته اند.
تفکرات کنترل موالید و کم کردن تعداد فرزند هر خانواده، از اواخر دوره رضا شاه آغاز شد، زمان محمدرضا شاه پهلوی این طرح به کمیته ای سپرده شد، آن کمیته تحت سرپرستی و مدیریت ستاره فرمانفرمایان که از حمایت بالای دربار شاه برخوردار بود، آغاز به کار کرد.
آغاز این سیاست از دهه ۱۳۳۰ بود و در دهه ۱۳۴۰ فعالیتهای جریان کنترل جمیت اوج داشت، نماد و شعارش همان شعار معروف «فرزند کمتر زندگی بهتر» شد، پس این شعار، شعار پس از انقلاب اسلامی نیست، این شعار پیش از پیروزی انقلاب طراحی شد و از شورای تحدید موالید ایالت متحده که خانم فرمانفرمایان آنجا تحصیل کرده بود بنا شد.
میخواستند نرخ باروری ۶.۵ فرزند به ازای یک زن را به 4 فرزند برسانند
خبر گزاری فارس
تحدید نسل از اواسط دهه ۷۰ باید متوقف میشد
یکى از مهمترین موجودى هاى باارزش ما، همین نسل جوانِ تحصیلکرده است. نسل جوان تحصیلکرده، هم شجاعت دارد، هم امید دارد، هم نشاط و تحرک دارد. من همین جا در داخل پرانتز عرض بکنم؛ یکى از خطاهائى که خود ما کردیم – بنده خودم هم در این خطا سهیمم – این مسئله ى تحدید نسل از اواسط دهه ى ۷۰ به این طرف باید متوقف میشد. البته اوّلى که سیاست تحدید نسل اتخاذ شد، خوب بود، لازم بود، لیکن از اواسط دهه ى ۷۰ باید متوقف میشد. این را متوقف نکردیم؛ این اشتباه بود. عرض کردم؛ مسئولین کشور در این اشتباه سهیمند، خود بنده ى حقیر هم در این اشتباه سهیمم. این را خداى متعال و تاریخ باید بر ما ببخشد. نسل جوان را باید حفظ کرد. با این روند کنونى اگر ما پیش برویم – من چندى پیش هم در ماه رمضان در سخنرانى گفتم – کشور پیر خواهد شد. خانواده ها، جوانها باید تولید مثل را زیاد کنند؛ نسل را افزایش دهند. این محدود کردن فرزندان در خانه ها، به این شکلى که امروز هست، خطاست. این نسل جوانى که امروز ما داریم، اگر در ده سال آینده، بیست سال آینده و در دوره ها و مرحله هاى آینده ى این کشور بتوانیم آن را حفظ کنیم، همه ى مشکلات کشور را اینها حل میکنند؛ با آن آمادگى، با آن نشاط، با آن شوقى که در نسل جوان هست، و با استعدادى که در ایرانى وجود دارد. پس ما مشکل اساسى براى پیشرفت نداریم.
بیانات در اجتماع بزرگ مردم بجنورد ۱۳۹۱/۰۷/۱۹
اهمیت رعایت روحیه زن و مرد بودن زوجین در محیط خانواده
حجتالاسلاموالمسلمین «علیرضا تراشیون» طی سخنانی حرم مطهر بانوی کرامت حضرت معصومه (س) با اشاره به آیاتی از قرآن با بیان این که ذات اقدس الهی مدیریت نظام خلقت را مبتنی بر دو وجه زن و مرد آفرید و آنها را مکمل یکدیگر قرار داده است، اظهار داشت: مسئله برابری جنسیتی در برابر عدالت جنسیتی، به دنبال تحمیل باور شبیه هم بودن دو جنس است؛ درحالیکه خصوصیات عاطفی، اخلاقی و رفتاری زن و مرد با یکدیگر متفاوت و مکمل هماند.
وی ضمن تشبیه زن و مرد به نیمه یک سیب، با بیان این که ماده اولیه زن و مرد یکی است، اظهار داشت: نرمافزاری که خداوند متعال بر روی زن و مرد قرار داده، کاملاً متفاوت است و هر کدام در جایگاه حقیقی خودش به کمال میرسد.
درخواست تعجببرانگیز پسری که به سن تکلیف نرسیده بود
حوزه/ یک زمانی، یک مادر و همسرش برای مشاوره آمده بودند و می گفتند ما یه پسر بچهای پنج ساله داریم که می گفت اخیرا به من اصرار می کند که مرا با خودت به استخر ببر و من هم میگویم: مامان نمی شود؛ شما بزرگ شدهاید و با بابا به استخر بروید. پسرم هم انکار میکند که نه هم شما بیایید و به خاله فلانی هم …
حجتالاسلام والمسلمین تراشیون در یک پرسش و پاسخ به راهکارهایی برای «توجیه کردن دختران به رعایت حجاب در برابر پسران ممیز» پرداخت که این پرسش و پاسخ تقدیم شما خواهد شد:
سؤال: پرسیدند برای توجیه کردن دختران به رعایت حجاب در برابر پسران مُمیز (بچه هایی که خوب و بد را تشخیص می دهند) چه کنیم؟
صبورتر از همه مادران دلسوخته ...
سکوت تلخ بقیع را مویه های جانسوز مادری در هم میشکند:
دیگر به من مادر پسران نگویید؛ چون مرا به یاد شیران قوی پنجهام میاندازید.
پسرانی داشتم که مرا به نام آنها ام البنین میخواندند.
اما اکنون دیگر برای من پسری نمانده است؛
چهار فرزندم، همچون عقابان تیز پنجه بودند که با مرگ سرخ، زندگی را وداع گفتند.
مادری که خواسته بود فاطمه نخوانندش تا حزن و اندوه، میهمان دلهای کودکان فاطمه3 نشود…
مادری که مادر حماسه بود و وفا و فضیلت؛ مادر بزرگواری و کرم؛ مادر شجاعت و استقامت… و امروز بقیع سوگوار اوست. سوگوار مادری که صبوریاش، ایستادگی و پایداری را معنا کرد؛ مادری که نامش یادآور اقیانوس ادب، فروتنی و صداقت بود…
بزرگ بانو! واگویههایت را چگونه فریاد کردی که پژواک وجود دردمندت همچنان در جان جهان جاری است؟…
شجاع زادهی شجاع پرور! راز و رمز اشکهایت چه بود که افشاگرانه هدفهای شوم و ارادههای پلید و کردارهای جنایتکارانه نابکاران و ستمگران را برملا میکرد؛ همانگونه که مظلومیت آل الله را فریاد میکشید؟…
آموزگار عشق و ارادت! عشق را چگونه یافتی که پسرانت را آموختی تا سایهسار عقیله بنی هاشم و سپر بلای خون خدا باشند؟… پسرانت را آموختی که چشمانشان در برابر خصم، ذوالفقار باشد و دستانشان گلوگاه معرکه را بفشارد و رو به قبله ابروی حسین(ع) قامت ببندند…
ام العشق، ام الوفا! در زمزمههای شبانهات چه میخواندی در گوش عباست که دستهایش، متبرکترین پل استجابت شدند. قیامتی برپا کردند که قامت بیدار را درهم شکستند. اسطوره تاریخ شدند و مثنوی موزون ایثار را در شاهنامه ذهن بشر حک کردند…
چه کسی جز تو میتوانست دلاوری در دامن بپروراند که سقای تشنهترین و جگرسوختهترین لشکر تاریخ باشد؟… چه کسی جز تو میتوانست شیرمردی بیاورد تا در عرصه پیکار تزلزل به ارکان یلان پوشالی و طبلهای توخالی بیفکند؟… چه کسی جز تو میتوانست دانای راز آبها را بیاموزد تا ساقی جامی باشد که ملائک حسرت نوش زلال آن باشند، جامی که عطش آباد تاریخ، چشم امید به آن دارد… چه کسی جز تو میتوانست عباسی بیاورد که ماهتاب شبهای تنهایی حسین(ع) باشد، چهره زیبای انسان در ملکوتیترین حالات ایثار و فداکاری، ترجمه زخمهای انسان به زبان ملکوت … چه کسی جز تو میتوانست قصیده عاشقانه عباس را در گوش زمان بخواند و صبورتر از همه مادران دلسوخته، به ایثارش ببالد…؟!
اینک آرام بگیر بانو در این گوشه غربت که طنین نوای جان سوزت هماره در گوش زمان جاری خواهد بود؛ تا آن زمان که رودها، موج زنان، داغ عبّاست را بر سینه میزنند و تا هر زمان که پروانگان بال سوخته و لبان ترک خورده تشنگی که از سرزمین آسمانی عشق آمدهاند، حماسیترین روضههای عالم را با نام عبّاس تو میخوانند…
چشمهی خور([1]) از فلک چارمین ســوخـت ز داغ دل أمّ البنـیـن
آه دل پـــــــــرده نـــشین حـی برده دل از عیسی گردون نشین
…..
مرغ دلش زار چو مرغ هَزار داده ز کف چـار جـوان گـزیـن
…..
نـغـمهی داوودی بانـوی دهر کــرده بـسـی آب، دل آهـنـین
نـالـه و فریاد جهان ســوز او لـرزه در افـکنده به عرش برین([2])
[1]. چشمهی خور: قرص آفتاب.
[2]. آیةالله العظمی غروی اصفهانی (کمپانی)1، دیوان کمپانی، ص 154.
به نقل از حوزه نت