نقطه راهبردی دفاع مقدس
31 شهریور ۱۳۵۹،رژیم بعث عراق با ۳۲ لشکر زرهی و پیاده از جنوب و غرب پس از پاره کردن قطعنامه ۱۹۷۵ الجزایر در مرزی به طول ۱۲۰۰ کیلومتر تجاوز خود به ایران اسلامی را آغاز کرد. البته به روایت دقیقتر تاریخ جنگ، پنجاه و یک روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صدام اولین تجاوز خود را آغاز و تا قبل از ۳۱ شهریور 1359 به ۶۳۶ مورد تجاوز و تعرض مرزی رسانده بود. در هشت سال دفاع مقدس، پنج استان کشورمان به طور مستقیم و ۱۱ استان به طور غیرمستقیم(موشکها و هواپیماها) درگیر شدند. ۲۰ کشور اروپایی و عربی در زمینههای نظامی، تبلیغاتی و مالی از صدام حمایت کردند؛ ولی در نهایت پس از هشت سال و انجام ۶۲ عملیات بزرگ و دهها عملیات کوچک و ایذایی، متجاوز از تمام مرزهای بینالمللی با خفت و خواری بیرون رانده شد، برای اولین بار در تاریخ ۲۰۰ ساله کشورمان حتی یک وجب از خاک کشورمان از دست نرفت و بخشهای اشغال شده به وطن بازگشت و صدام به عنوان متجاوز از سوی سازمان ملل به دنیا معرفی شد. این شمهای کوتاه از شناسنامه شکلی دفاع مقدس بود.
در تبیین جنگ هشت ساله باید مقطع سوم خرداد سال 1361 را یک نقطه راهبردی برای تغییر مدل و ماهیت جنگ تفسیر کرد. تا پیش از فتح خرمشهر در سال 1361 ماهیت جنگ، موجودیتی دفاعی و آزادسازی مناطق اشغالی بود؛ زیرا اصل نظام و انقلاب اسلامی در معرض نابودی قرار گرفته بود و تمام هم و غم نظام، دفاع و جلوگیری از اشغال خاک وطن بود. روی کار بودن دولت لیبرالی بنیصدر نیز که به دادن زمین و گرفتن زمان معتقد بود، کار را سخت کرده بود و این تفکر غیرجهادی باعث شده بود شکاف و واگرایی در رفتار تاکتیکی و سردرگمی در دفاع مشهود باشد.
با کنار گذاشته شدن بنیصدر و تفکر لیبرالی، فصل نوینی در دفاع مقدس آغاز شد که طلیعه آغازین آن فتح خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 بود و از این به بعد ما وارد فضای دیگری شدیم که هنوز هم در این فضا هستیم؛ چرا که این فضا حد یقفی ندارد و آن جنگ تهاجمی و موقعیتی است.
در واقع، فتح خرمشهر به منزله پایان دورهای از جنگ از یکسو و آغاز دورهای جدید از سوی دیگر بود. در این دوره، ماهیت جنگ تغییر کرد، تمام ظرفیتهای نظام پشت سر این مدل قرار گرفت، موازنه قدرت به سود ایران عوض شد، منزلت کشورمان ارتقا یافت، دشمنان از نابودسازی ناامید شدند، صدام در آستانه سقوط قرار گرفت، ملتهای منطقه مانند افغانستان و عراق به شکستناپذیری انقلاب اسلامی اطمینان یافته و امیدوار به پیروزی مبارزات خود شدند، دوره غافلگیر شدن به پایان رسید و از این پس با قوت ایمانی و قدرت تهاجمی، به مرحله بازدارندگی رسیدیم، دانستیم که اگر آمادگیهای نظامیمان روز به روز ارتقا یابد، ولی از رصد تهدیدات دشمن غافل شویم، ممکن است هزینهای به مراتب سختتر از گذشته را متحمل شویم.
پس از فتح خرمشهر جنگ پدافندی و دفاعی جای خود را به مرحله نوینی از جنگ، یعنی موقعیتی داد و به برکت این مدل بومی از کنار رود کرخه به سواحل مدیترانه تغییر موقعیت دادیم. برای حراست از کیان نظام اسلامی، خاکریزهایمان را کیلومترها بیرون از مرز و حتی گاهی به پشت دشمن منتقل کردیم. حضور در سوریه، عراق و… تداوم جنگ تهاجمی و موقعیتی ملت ما بود، نه قدرت پدافندی و دفاعی.
منبع: سایت بصیرت
وصیت نامه شهدا-1
رهبر فرزانه انقلاب مدظله العالی، بارها در بیاناتشان به این نکته اشاره داشته اند که «وصیت نامه شهدا را بخوانید…» این توصیه در کلام گهربار حضرت امام خمینی(ره) نیز دیده می شود. در این مجال فرصتی دست داده تا با هم مروری داشته باشیم بر گزیده ای از صد وصیت نامه…
وصیت نامه شهید محمود احمدی
دست ازاین ماه تابان [امام خمینی] برندارید که روزنه ی امید مستضعفان جهان و ایران است. پیرو خط امام که همان خط حزب الله است باشید.
وصیت نامه شهید غلامحسین ارباب رشید
“با مردم برخورد اسلامی داشته باشید، در راه اسلام و قرآن قدم بردارید و مواظب باشید که شیطان باعث دوری شما از خدا نگردد.”
وصیت نامه شهید حسین برهانی
- ای ملت بدانید امروز مسئولیتتان بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید و تنها با اطاعت ازروحانیت متعهد و مسئول که در راس آن ولایت فقیه می باشد و امروز سمبل آن امام بزرگوار امت قادرید این راه را ادامه دهید.
- خواهرانم! در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجاب را رعایت کنید، زهراگونه زندگی کنید…..
کتابهایی با محوریت زن قهرمان در دفاع مقدس-1
در کنار بسیاری از رزمندگان و شهدا، همواره زنان هم در پشت جبهههای دفاع مقدس مشغول فعالیت انقلابی بودن. چه بسا زنانی که خودشون رزمنده بودن و در این راه، به افتخار جانبازی و شهادت رسیدن.
وصیتنامهای قابل تأمل از فرمانده سپاه خرمشهر
من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه کاغذ می خواهم همچون تیغی و یا تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند، بر سر اموال این دنیا ملت را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرود آورم.
سوم خرداد ماه ۱۳۶۱، سالروز فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس است که به این مناسبت به انتشار وصیت نامه سردار شهید محمد جهان آرا، فرمانده سپاه خرمشهر خواهیم پرداخت:
«تو را شکر که شربت شهادت این یگانه راه رسیدن به خودت را به من بنده فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.
تو را شکر که این تنها نعمت خدا پسنده خودت را بر این انسان ذلیل عطا فرمودی و من تنها راه سعادت خویش را شهادت در راهت یافتم و چه زیباست که من با زمان کوچکترین وسیله خود اعلاترین و ارزشمندترین ارزشها را گرفتم،و این نیست مگر لطف و عنایت پروردگار نسبت به بنده اش.
خداوندا مرا از این همه لطف و عنایت دورمگردان و شهادت را نصیبم کن.
من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه کاغذ می خواهم همچون تیغی و یا تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند، بر سر اموال این دنیا ملت را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرود آورم.
خداوندا تو خود شاهد بودی که من تعهد این آزادی را با گذران تمام وقت هستی خویش ارج نهادم و با تمام دردها و رنجهائی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد، صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های دریاهای پاریس و لندن و هامبورگ بوده اند و یا در …
و تو ای امام، ای که به اندازه تمامی قرنها سختیها و رنج کشیدی از دست این نابخردان خرد همه هیچ دان!
لحظه لحظه این زندگی بر تو همچون نوح، موسی و عیسی و محمد(ص) گذشت.
ولی تو ای امام و ای عصاره تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی.
ولی ای امام، کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند و کیست که دریابد که لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسانهای حاضر و آینده تاریخ می باشد.
ای امام، درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند. جوان با ایمان که هستی و زندگی تازه خویش را در راه به هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند.
بله ای امام، درد تو را جوانان درک می کنند؛ اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است، فدا می کنند و بدان ای امام، تا لحظه ای که خون در رگ ما جوانان پاک اسلام وجود دارد، لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبرگونه تو که بخط انبیاء و تاریخ وصل است به انحراف کشیده شود.
ولی ای امام، من به عنوان کسی که شاید کربلای حسین را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن خون جوانان خرمشهر برمی خیزد و آن اینست.
ای امام از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه به طور مداوم کربلا را می دیدم؛ هر روز که حمله دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود، به اتاق خود می رفتم گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم: «ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را».
منبع: عقیق
شعارهای جنگ چگونه ساخته شد؟
در هشت سال دفاع مقدس چون استراتژی نظام از زبان امام(ره) صادر میشد، بسیاری از صحبتهای ایشان تبدیل به شعارهای همگانی میشد.شعارهای زمان جنگ را ستاد و یا نهاد خاصی تولید نمیکرد، بلکه اغلب فیالبداهه به وسیله فردی یا رزمندهای در میان جمع و با توجه به مقتضیات خاص زمان و مکان ـ مثل قبل از عملیات یا حین عملیات و یا بعد از پیروزی ـ سر داده میشد و از قضا جاودانه میشد.
بنابراین اغلب شعارهای آن دوران را افرادی از بین خود مردم که دارای نیازهای مشترک و با هم بودند، پدید میآوردند یا لااقل جامعه با میل و طیب خاطر و شعور و بلوغ آنها را تکرار میکرد. پس معمولاً شعار تنها وسیله تبلیغی و رسانه گروهی و همگانی است که مردم به واسطه آن حرفشان را میتوانند به کرسی بنشانند.
به رغم اینکه بسیاری از شعارهای جنگ فیالبداهه و مردمی بود، اما سخنان امام خمینی (ره) در طول جنگ نیز اساس و شالوده خیلی از شعارها میشد و چون استراتژی نظام از زبان امام خمینی(ره) صادر میشد و هدایت انقلاب به دست ایشان بود، برای همین بسیاری از صحبتهای امام (ره) تبدیل به شعارهای همگانی میشد و سپس نهادهای تبلیغی دستاندرکار در تمام جبههها، آن شعار را تیتر کرده و بر پیشانیبندها یا بازوبندها مینوشتند و آن را انتشار میدادند.
روایت ۳۳ سال گمنامی یک روحانی غواص در والفجر ۸
شهید حجتالاسلام «حسین زند» از شهدای دوران هشت سال جنگ تحمیلی بود که سال ۶۴ در سن ۲۳ سالگی عملیات ایذایی والفجر ۸، منطقه بوارین به شهادت رسید. پیکر مطهرش در منطقه ماند و جزو شهدای مفقودالجسد قرار گرفت و ۳۳ سال، خانواده چشمانتظار خبری از او بودند. پدر که تاب غم دوری پسر را نداشت، دو سال بعد از شهادت پسرش در سال ۶۶ با چشمانی منتظر به دیار حق رفت. اما مادر سعی کرد خود را سر پا نگه دارد تا خبری از جگرگوشهاش برسد. با اینکه همرزمان شهادت او را دیده بودند، اما چون پیکر برنگشته بود، مادر امید به دیدار دوباره فرزند رشیدش داشت و با هر زنگ تلفن یا زنگ خانه به امید خبری از حسین جواب تلفن را میداد یا در خانه را باز میکرد. سال ۹۰ بود که مادر هم با چشمهایی منتظر، دار فانی را وداع گفت. سال قبل بود که از خانواده آزمایش DNA گرفته شد و سرانجام در عملیات تفحص اخیر کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، پیکر حسین زند پیدا و خانوادهاش را از چشم انتظاری درآورد.
طوری وداع کرد که متوجه شدیم برگشتی در کار نیست