متن و صوت روضه پیامبراسلام صلوات الله علیه وآله
السلام علیک یا اَبَا الْقاسِمِ یا رَسُولَ اللهِ یا اِمامَ الرَّحْمَهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ.
آرزو دارم شوم سوی مدینه رهسپار
تا بگیرم همچو جان قبر نبی را درکنار
دست امیدم رسد چون بر ضریح اطهرش
سر نهم درخاک پایش با دو چشم اشکبار
با گنه بر آن شفیع المذنبین وارد شوم
بی گنه آیم برون با بخشش پروردگار
لحظات آخر عمر پیامبر حضرت گاهی به هوش می اید و گاهی از هوش میرود. همه نگران مضطرب دارن حال حضرت را پیگیری می کنند. آقا رسول اللّه صلی الله علیه و آله صدا زد: همه از اتاق و حجره بیرون برند، به ام سلمه فرمود: دم دراتاق بایست، نگذار کسی وارد اتاق بشه.
صدا زد: یاعلی نزدیک من بیا، می خوام با تو خدا حافظی کنم، آخه وقت وداع شده، بعد دست میوه دلش، نور دیده اش زهرا علیها السلام را گرفت به سینه اش چسباند، دست برادرش علی علیه السلام را گرفت، همینطور توی صورت علی و زهرا علیهما السلام نگاه می کرد و قطرات اشک از چشمهای مبارکش می ریخت، می خواست حرف بزنه، بعض راه گلویش را میگرفت و نمی توانست صحبت کند. صدای گریه اهلبیت بلند شد. علی علیه السلام سر پیغمبرُ تو دامنش گذاشت، آخه لحظه های آخر عمر پیغمبرِ هست.
روضه ویژه شهادت امام رضا علیه آلاف التحیه و الثنا
روضه شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام
سیره معاشرت خانوادگی رسول الله علیه و آله
سیره وسلوک رفتارخانوادگی پیامبر گرامی اسلام همچون سیره دیگر آن حضرت الگو برای همه مسلمین وپیروان خواهد بود، چرا که سلوک خانوادگی رسول الله صلی الله علیه وآله برچند پایه واصل استوار بود که زندگی باطراوت وشادابی را به وجود می اورد.
اصل اول؛ درسیره عملی نبوی در معاشرت خانوادگی((همکاری با اعضای خانواده)) است.به این معنا درسیره عملی ونظر رسول الله(ص) درمحیط جزیره العرب که مرد سالاری به معنای واقعی کلمه حاکم بود وارزشی برای زن جز تولید مثل، قایل نبودند نه تنها چنین نگاه باطلی را پس زده ومی فرمود:(جعل قره عینی فی الصلاه ولذتی فی النسا :روشنی چشم من نماز،ولذتم در زنان قرار داده: مستدرک،ج۵،ص۳۲۱).
متن شعر شهادت امام رضا(علیه السلام)
پایگاه اطلاع رسانی بلاغ، شعر شهادت امام رضا(علیه السلام)
غریبانه
چون جام ِزهر غریبانه سر کشید
فریاد زدخدا و عبا را به سر کشید
پنجاه وچند سال موسا به کوچه ها
پنجاه وچند مرتب آه از جگر کشید
با سینهای که آتش از آن شعله میکشید
آری نفسنفس زدنش تا سحر کشید
او بود وخاکِ حجره و یک ناله ی ضعیف
گاهِ سحربه جانب جانانه پر کشید
در انتظارآمدن میوه ی دلش
پا را بهسویِ قبله چنان محتضر کشید
سینه زناندریده گریبان پسر رسید
دستی بهرویِ ماهِ کبودِ پدر کشید
شمسُالشموس رویِ زمین اوفتاده و
فریادِ ایپدر, ز دلِ خود قمر کشید
آه از دمیکه زینبِ کبرایِ غم نصیب
آمد تن ِامام زمانش به بَر کشید
با دستِزخم خورده یِ خود دختر ِ علی
تیر ِشکسته از تن ارباب در کشید
گُل ماندهبود در وسط تیغ و نیزه ها
آمد زپایِ ساقه یِ یاسش تَبَر کشید
مجتبی روشن روان