ولایتمداری
شهید مدافع حرم مهدی نظری، یکم فروردین سال 64 در شهرستان اندیمشک متولد شد. وی در خانوادهای مذهبی، متدین و متوسط پرورش یافت. مهدی نظری در سال 82 وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد و ابتدا سال 94 برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) به سوریه اعزام شد. وی در بیستم خرداد سال 95 در منطقه حَلَب سوریه به شهادت رسید و پس از 4سال دوری بیستم مهرماه سال 99 نیز به وطن بازگشت.
در وصیتنامه شهید مدافع حرم نظری میخوانیم: «خداوند را شاکرم که در کشوری با دین ناب محمدی(ص) و اعتقادی راسخ به خداوند یکتا و روز معاد متولد شدم و با این تفکر و اعتقاد بزرگ شدهام و از خانوادهام تشکر میکنم که با شیر پاک و لقمه حلال مرا بزرگ کردهاند تا بتوانم سربازی خود را زیر پرچم ولایت و رهبری ادامه دهم و بتوانم تکهای از دِین که برگردنم هست را ادا کنم. سفارشم به خانواده این است که همچون خاری در چشم و گلوی دشمنان انقلاب و رهبری باشند. من میدانم داغ عزیز سخت است ولی برای من سختتر این است که یکبار دیگر حرم آل الله هجمه نااهلان شود و من زنده باشم و این مصیبت را با چشم ببینم.ما جوانان شیعه اعتقادمان بر این جمله است که میگوییم (کلنا عباسک یا زینب) پس باید به آن عمل کنیم و دشمنان باید بدانند این یک شعار نیست بلکه اعتقادی راسخ در خون و جان ما جوانان شیعه و بهخصوص مردم ایران است.»
در نماز باید به چه چیز توجه داشت؟
روح نماز توجه به خداست، خوب است اگر معنی و ترجمه نماز را می دانید الرّحمن الرّحیم، مالِکِ یَومِ الدّین، توجه به همین معنای عبارات باشد. روایت دارد وقتی امام سجاد(ع) نماز می ایستاد زمانی که به جمله ی “مالک الیوم الدین” می رسید معنای یوم دین و روز قیامت را در نظر مجسم می کرد و خلایق را در حساب می دید، خلائق را در کفن می دید که عده ای نامه عمل در دست راست و عده ای در دست چپ دارند “وَکادَ اَن یَخرُجَ روحُه” آنقدر حضرت این جمله را تکرار می کرد که نزدیک می شد روح از بدن مبارکش بیرون رود.
اگر معنای جملات نماز را می دانید همین ها را در ذهن بیاورید، ای خدا منزهی، منزهی عیب نداری مثلا وقت سبحان الله گفتن در نظر می آوری: «ای خدا تو منزه و پاکی»، ضمنا انسان می خواهد که خدایا پس تو مرا نیز منزه کن. و اگر معنای عبارات را نمی دانی باید یاد بگیری و به هر صورت می توانی از آخرت و کارهای خیرت و غیره به یاد آوری و در هر جای نماز هم می توان از دعاهای وارده خواند، بین حمد، دعای کمیل، در رکوع و سجود (دعای ابوحمزه ثمالی) استفاده کرد.
درس اخلاق آیت الله مشکینی ره
خوش رفتاری با همسایه و افزایش رزق و روزی
یکی ازموارد خوش اخلاقی که افزایش رزق و روزی را به دنبال دارد، رفتار خوب با همسایه است. در سیره اهل بیت (ع) بر مراعات همسایگان تاکید زیادی شده است که تنها به یک مورد از سیره امام حسن مجتبی (ع) در این رابطه اشاره می شود: نقل شده است که در همسایگی ایشان، خانواده ای یهودی زندگی می کردند.دیوار خانه یهودی، شکافی پیدا کرده و نجاست از منزل او به خانه امام نفوذ کرده بود. فرد یهودی نیز از این جریان آگاهی نداشت تا اینکه روزی زن یهودی برای درخواست نیازی به خانه آن حضرت آمد و دید که شکاف دیوار سبب شده است که دیوار خانه امام نجس شود. بی درنگ، نزد شوهرش رفت و او را آگاه ساخت. مرد یهودی نزد حضرت آمد و از سهل انگاری خود پوزش خواست و از اینکه امام، در این مدت سکوت کرده و چیزی نگفته بود، شرمنده شد.
امام برای اینکه او بیش تر شرمنده نشود، فرمود: «از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که به همسایه مهربانی کنید.» یهودی با دیدن گذشت، چشم پوشی و برخورد پسندیده ایشان به خانه اش برگشت، دست زن و بچه اش را گرفت و نزد امام آمد و از ایشان خواست تا آنان را به دین اسلام درآورد.همانگونه که بیان شد خوش رفتاری با همسایه آثار و برکاتی دارد که یکی از آنها افزایش رزق و روزی است. مام صادق(ع) در این باره میفرمایند: «خوش رفتاری با همسایه، موجب افزایش روزی است»
تسنیم
معارف ثقلین-155
خاطره ای از آیت الله بهجت ره
هانیه میگوید: «شب بهخیر»؛ و پتوی کوچکش را روی سرش میکشد.
«شب بهخیر» گفتن را تازه یاد گرفته؛ و وقتی میبیند ما با شنیدنش چقدر ذوق میکنیم، خوشش میآید و تکرار میکند.
صبح میرسم خدمت آقا، سلام میکنم. بلافاصله بعد از سلام، میپرسند: «انشاءالله تسویه بین اولاد را که رعایت میکنید؟»
میروم بالای سرش و آرام پتو را کنار میزنم. با اینکه خندهاش گرفته، اما به زور پلکهایش را روی هم نگه میدارد که یعنی خوابش برده!
میبوسمش و پتو را دوباره روی سرش میکشم.
ناگهان چشمم میافتد به دختر بزرگترم. نکند بیدار باشد و به دل بگیرد. اما سمتش نمیروم. با خودم میگویم: «من که به او هم کم محبت نمیکنم.»
صبح میرسم خدمت آقا، سلام میکنم.
بلافاصله بعد از سلام، میپرسند: «انشاءالله تسویه(رفتار برابر) بین اولاد را که رعایت میکنید؟»
بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان
مریضهای شما خوب شدند؟
گزیدهای از خاطرات شاگردان و اطرافیان آیتالله بهجت قدسسره
دو نفر از عزیزترینهای زندگیام نیمهجان، روی تخت بیمارستان افتاده بودند. برادرم بعد از تصادف خونریزی مغزی کرد و رفت توی کما. خبر که به مادرم رسید کارش به بخش مراقبتهای ویژه کشید. از سر درماندگی، التماس دعایم را پیش آقای بهجت بردم. سفارش کرد به بیمارها، «آب زمزم» و «تربت سیدالشهدا علیهالسلام» بدهیم، و «صدقه» هم هرچند مقدار کم، اما به دست افراد زیادی برسانیم، بعد از اینها گفت: ما هم دعا میکنیم.
سفارش کرد به بیمارها، «آب زمزم» و «تربت سیدالشهدا علیهالسلام» بدهیم، و «صدقه» هم هرچند مقدار کم، اما به دست افراد زیادی برسانیم، بعد از اینها گفت: ما هم دعا میکنیم.
دو روز بعدش برادرم به هوش آمد و چشم مادرم روشن شد. مدتی بعد، یک روز که آقای بهجت من را دید، گفت: مریضهای شما خوب شدند؟ گفتم: الحمدلله، به دعای شما. به شوخی گفت: وقتی که خوب میشوند، نمیآیند به ما بگویند خوب شدند!
ردپای سپید، ص٣٢